هدایت الله بهبودی از ضرورت توسعه نقد می گوید؛
به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (دانا خبر)، هدایتالله بهبودی نویسنده نام آشنای سال های اخیر است که نقد را خوب می شناسد و خوب هم نقد می کند. او در آخرین یادداشت خود در خبرآنلاین، به جایگاه و اهمیت نقد در تاریخ نگاری پرداخته است. آنچه می آید؛ متن کامل این یادداشت عالمانه است:
مسایل مربوط به تاریخنگاری را میتوان در دو بخش کلی ارزیابی کرد:
1- بخش ابزاری یا بیرونی؛ مانند: امکان دسترسی به اسناد، دانش و توان مورخ در تتبعات تاریخی، امکانات معیشتی مورخ و فراهم بودن امنیت و جمعیت خاطر او، توجه به توسعه و تعمیق گروههای آموزشی تاریخ در دانشگاهها، و...
2- بخش کاربری یا درونی؛ مانند: سازمانیافتگی ذهنی مورخ نسبت به اموری چون باورهای سیاسی و عقاید مذهبی، پیشداوریهای صنفی یا سلیقهای، حرکت در چارچوبهای علمی و دوری از قضاوت، وفاداری به یکی از مکاتب تاریخی، یا باورمندی به مشربی در فلسفه تاریخ، و... به سخن دیگر، عوامل بیرونی یا درونی که میتوان آن را تعاملات جامعه و مورخ نیز دانست، امر تاریخنگاری را دچار مشکلات یا تسهیلاتی میکند که نتیجهاش در آفرینش منابع تاریخی نمود مییابد.
در مدح و ذمّ هر یک از عوامل تأثیرگذارِ یاد شده میتوان سخن و قلم راند و در بایستگیهای بود و نبودشان، گفت و شنید.
آشنایی – هر چند اجمالی – با کتابهای تاریخی پدید آمده در داخل و خارج از کشور، نمایانگر وجود نسبیت در آنهاست. صرف برخورداری از مجامع پژوهشی، توانمندیهای معیشتی، وجود مراکز اسنادی و دستیابی آسان به آنها و شهره بودن به تولیدات علمی، موجب نشده که آفریدههای تاریخی یک جامعه در راستای جستوجوی حقایق تاریخی شناخته شود. از دیگر سو، محدودیت در بهرهمندی از اسناد، فراهم نبودن همه امکانات پژوهشی و وجود صافیهای سازمانی یا فکری باعث نشده که تولیدات تاریخی جامعهای دیگر مطلقاً به دور از دریافت حقایق تاریخی جلوه کند. وجود این نسبیت ایجاب میکند، پیش از آنکه مبدأ تولید منابع تاریخی (پژوهشکده، دانشگاه، مورخ، کشور و...) را مناط ارزشگذاری بدانیم، کوششهای آن مورخ را برای ارائه حقیقتها ملاک ارزشیابی قرار دهیم.
این موضوع ظاهراً امری بدیهی جلوه میکند، اما بسیار دیده شده است که صرف وجود نام یک نویسنده یا ناشر، یا حتی کشوری خاص، برای یک کتاب تاریخی، اعتبارآفرینی میکند و نظر ناشران را برای ترجمه و نشر آن جلب مینماید. و از آنجا که مراکز انتشاراتی الزاماً با نبض بازار هماهنگ هستند، این نتیجه به دست میآید که برخی از کتابهای تاریخی پیش از آنکه بر مبنای کیفیت مورد توجه قرار گیرند، بر اساس کمیت چاپ و توزیع میشوند. حرکت در مسیر مخاطبیابی یکی از عوامل مهم در تولید کتاب است و گریز و گزیری از آن نیست. البته در مورد کتابهایی که در عرض جامعه قرار میگیرند و ابائی از به چالش کشاندن – برای نمونه – اخلاق عمومی ندارند، میشود با بایدها و نبایدها، معیارهایی را برای حوزه نشر تعریف کرد، اما در عرصه علومی که با تولید اندیشه – و در اینجا تاریخ – سروکار دارند، نمیتوان به ملاکی جز «نقد» دل بست.
به نظر میرسد در حیطه تاریخنگاری مبارزهای پنهان آغاز گشته است. ما آن را «جنگ اسناد» مینامیم. شاید این تنها جنگی باشد که بتوان با واژه «مبارک» از آن یاد کرد: رویارویی برای رسیدن به حقیقت. البته دستیابی به حقیقت، شغل و بلکه شوق فرهیختگان است و این گروه کمشمار ظاهراً در این راه نباید دچار تنازعات مرسوم شوند، اما میدانیم که حقیقتسازی پابهپای حقیقتیابی خودنمایی میکند. اولی از مقوله تبلیغات است و دومی از مقوله تبیینات. در این عرصه، نقد، که همانا یافتن و نشان دادن جایگاه واقعی هر فرد، جریان یا موضوعی است، تنها میداندار ارزیابی منابع تاریخی است. توسعه نقد این توان را به جامعه میبخشد که ملاک داوریهای خود را – فارغ از مبادی تولید – از کمیّت به سوی کیفیّت سوق دهد.
مسایل مربوط به تاریخنگاری را میتوان در دو بخش کلی ارزیابی کرد:
1- بخش ابزاری یا بیرونی؛ مانند: امکان دسترسی به اسناد، دانش و توان مورخ در تتبعات تاریخی، امکانات معیشتی مورخ و فراهم بودن امنیت و جمعیت خاطر او، توجه به توسعه و تعمیق گروههای آموزشی تاریخ در دانشگاهها، و...
2- بخش کاربری یا درونی؛ مانند: سازمانیافتگی ذهنی مورخ نسبت به اموری چون باورهای سیاسی و عقاید مذهبی، پیشداوریهای صنفی یا سلیقهای، حرکت در چارچوبهای علمی و دوری از قضاوت، وفاداری به یکی از مکاتب تاریخی، یا باورمندی به مشربی در فلسفه تاریخ، و... به سخن دیگر، عوامل بیرونی یا درونی که میتوان آن را تعاملات جامعه و مورخ نیز دانست، امر تاریخنگاری را دچار مشکلات یا تسهیلاتی میکند که نتیجهاش در آفرینش منابع تاریخی نمود مییابد.
در مدح و ذمّ هر یک از عوامل تأثیرگذارِ یاد شده میتوان سخن و قلم راند و در بایستگیهای بود و نبودشان، گفت و شنید.
آشنایی – هر چند اجمالی – با کتابهای تاریخی پدید آمده در داخل و خارج از کشور، نمایانگر وجود نسبیت در آنهاست. صرف برخورداری از مجامع پژوهشی، توانمندیهای معیشتی، وجود مراکز اسنادی و دستیابی آسان به آنها و شهره بودن به تولیدات علمی، موجب نشده که آفریدههای تاریخی یک جامعه در راستای جستوجوی حقایق تاریخی شناخته شود. از دیگر سو، محدودیت در بهرهمندی از اسناد، فراهم نبودن همه امکانات پژوهشی و وجود صافیهای سازمانی یا فکری باعث نشده که تولیدات تاریخی جامعهای دیگر مطلقاً به دور از دریافت حقایق تاریخی جلوه کند. وجود این نسبیت ایجاب میکند، پیش از آنکه مبدأ تولید منابع تاریخی (پژوهشکده، دانشگاه، مورخ، کشور و...) را مناط ارزشگذاری بدانیم، کوششهای آن مورخ را برای ارائه حقیقتها ملاک ارزشیابی قرار دهیم.
این موضوع ظاهراً امری بدیهی جلوه میکند، اما بسیار دیده شده است که صرف وجود نام یک نویسنده یا ناشر، یا حتی کشوری خاص، برای یک کتاب تاریخی، اعتبارآفرینی میکند و نظر ناشران را برای ترجمه و نشر آن جلب مینماید. و از آنجا که مراکز انتشاراتی الزاماً با نبض بازار هماهنگ هستند، این نتیجه به دست میآید که برخی از کتابهای تاریخی پیش از آنکه بر مبنای کیفیت مورد توجه قرار گیرند، بر اساس کمیت چاپ و توزیع میشوند. حرکت در مسیر مخاطبیابی یکی از عوامل مهم در تولید کتاب است و گریز و گزیری از آن نیست. البته در مورد کتابهایی که در عرض جامعه قرار میگیرند و ابائی از به چالش کشاندن – برای نمونه – اخلاق عمومی ندارند، میشود با بایدها و نبایدها، معیارهایی را برای حوزه نشر تعریف کرد، اما در عرصه علومی که با تولید اندیشه – و در اینجا تاریخ – سروکار دارند، نمیتوان به ملاکی جز «نقد» دل بست.
به نظر میرسد در حیطه تاریخنگاری مبارزهای پنهان آغاز گشته است. ما آن را «جنگ اسناد» مینامیم. شاید این تنها جنگی باشد که بتوان با واژه «مبارک» از آن یاد کرد: رویارویی برای رسیدن به حقیقت. البته دستیابی به حقیقت، شغل و بلکه شوق فرهیختگان است و این گروه کمشمار ظاهراً در این راه نباید دچار تنازعات مرسوم شوند، اما میدانیم که حقیقتسازی پابهپای حقیقتیابی خودنمایی میکند. اولی از مقوله تبلیغات است و دومی از مقوله تبیینات. در این عرصه، نقد، که همانا یافتن و نشان دادن جایگاه واقعی هر فرد، جریان یا موضوعی است، تنها میداندار ارزیابی منابع تاریخی است. توسعه نقد این توان را به جامعه میبخشد که ملاک داوریهای خود را – فارغ از مبادی تولید – از کمیّت به سوی کیفیّت سوق دهد.