در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۴۷۲۵
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۹
تاریخ چیست؟ / 6
اگر چه کالينگوود هيچ وقت به تبار فلسفه قاره اي نپيوست اما در فلسفه تاريخ خود وارد چارچوب کلي فلسفه تاريخ هرمنوتيکي شد، زيرا چگونگي تعيين محتواي تاريخ پرسش اصلي انديشه اوست. او تاريخ را متشکل از رفتارهاي انساني مي داند، رفتارهايي که نتيجه سبک و سنگين کردن و انتخاب هستند. بنابرين مورخان بايد وقايع تاريخي را «از درون» تشريح کنند. اين کار آنها يعني بازسازي جريان فکري پديدآورندگان وقايع تاريخي.
گروه راهبرد - خبرگزاری دانا: تاریخ چیست؟ و چگونه اکنون بشر را می‌سازد؟ چرا باید تاریخ خواند؟ تاریخ گذشتگان به سفره امروز ما چه ربطی دارد؟ مقاله دانيل ليتل استاد فلسفه دانشگاه ميشيگان و نويسنده مدخل فلسفه تاريخ در دايرة المعارف استنفورد، می تواند راهنمایی خوب برای آغاز پاسخ‌یابی به این پرسش‌ها شود. اخیرا مجله فلسفی اطلاعات حکمت و معرفت، مقاله ای وزین از این استاد فلسفه تاریخ ترجمه کرده که در این خبرگزاری متن کامل مقاله البته در چند شماره، منتشر می شود. لیتل سعي کرده تمامي مسائل و شاخه هاي مطرح در فلسفه تاریخ را خلاصه وار معرفي کند. اینک بخش ششم:


رويکرد تاويلي به تاريخ
شاخه مهم ديگري از فلسفه تاريخ قاره اي، علم هرمنوتيک – علم تفسير متون-  را در تفسير تاريخ سرلوحه کار خود قرار داده است. اين رويکرد معناي عمل و مقصود انسانها در تاريخ را مورد توجه قرار مي دهد و به کليت هاي تاريخي بي توجه است. اين سنت برآمده از سنت تفسير مدرسي کتاب مقدس است. اساتيد علم هرمنوتيک به هسته نمادين و زباني تعاملات انساني توجه دارند و معتقدند فن تفسير متون مي تواند رفتارها و دستاوردهاي نمادين انسان را تفسير کند. ويلهلم ديلتاي معتقد بود علوم انساني ذاتاً با علوم طبيعي متفاوت است زيرا اولي رفتارهاي بامعناي انساني را بررسي مي کند و دومي در شرح علّي وقايع طبيعي مي کوشد.  رفتار معنادار و عمل نمادين سازنده زندگي انسان هستند. ديلتاي معتقد است که ابزارهاي عقلاني علم هرمنوتيک براي تفسير رفتار انسان و تاريخ نيز مناسب است.
 در اين راستا اصطلاح فهم  روش خاصي براي اين رويکرد بوجود آورده است. متفکر به کمک فهم ترغيب مي شود تا ساختار زنده معاني و انگيزه هاي فاعل تاريخي را از ديد خود او درک کند. هايدگر، گادامر، ريکور و فوکو انديشمنداني هستند که اين شاخه از تفسير تاريخ را قوام بخشيده اند.  اين سنت، فلسفه تاريخ را از ديدگاه معنا و زبان مورد بررسي قرار مي دهد و دانش تاريخي را ساخته تفسير رفتار و تجربه معنادار انسان مي داند. در نگاه اين مورخان بايد وقايع تاريخ را به اميد کشف ارتباط معنا و کنش نمادين رفتار انسان بررسي کنند. 
سنت هرمنوتيک در اواسط قرن بيستم يک چرخش جديد و مهم در طريق خود داشت. فيلسوفان اين دوره سعي کردند معنايي براي تحولات تاريخي جديد مانند جنگ، دشمني هاي قومي و ملي، هولوکاست و ... پيدا کنند. اين تحولات دلخراش به وقايع تکان دهنده نيمه اول قرن بيست انجاميد. مسئله اين رويکرد را شايد بتوان «تاريخ همچون يادآوري» نام نهاد. عوامل اين شاخه از ميان فلسفه هاي اروپايي قرن بيستم مانند اگزيستانسياليسم و مارکسيسم برخواسته بودند و جستجوي معناي واقعه هولوکاست آنها را متاثر کرده بود. در اين راه فيلسوفي مانند پل ريکور بين حافظه شخصي، حافظه فرهنگي  و تاريخ نسبت مستقيمي قائل شد. 
دومينيک لاکاپرا از امکانات تئوري تفسير و تئوري نقد در توجه خود به بازنمايي هولوکاست استفاده کرد.  ديگر افراد به دنبال تاکيد بر تواريخ محلي در ساخت و تفسير گذشته مفهوم «ما» بودند. مثلا ميخائيل کامن در بررسي عمومي جنگ داخلي آمريکا درگير اين موضوع است.  حفظ و بازنمايي گذشته در صورتبندي هويت يک نسل يا يک ملت نقشي کليدي دارد.
از اين طريق بسياري از فلاسفه قرن بيست به ساختار ذاتي حافظه ملي که در سخن تاريخي هر جامعه اي نهفته است، توجه کرده اند. اگر چه کالينگوود هيچ وقت به تبار فلسفه قاره اي نپيوست اما در فلسفه تاريخ خود وارد چارچوب کلي فلسفه تاريخ هرمنوتيکي شد،  زيرا چگونگي تعيين محتواي تاريخ پرسش اصلي انديشه اوست. او تاريخ را متشکل از رفتارهاي انساني مي داند، رفتارهايي که نتيجه سبک و سنگين کردن و انتخاب هستند. بنابرين مورخان بايد وقايع تاريخي را «از درون» تشريح کنند. اين کار آنها يعني بازسازي جريان فکري پديدآورندگان وقايع تاريخي.
ارسال نظر