در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۵۰۷۳
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۲
گروه راهبرد بررسی می‌کند؛ چرا ما از نظم گریزانیم؟ فلسفه بی‌نظمی‌های اجتماعی و سیاسی چیست؟/5
نویسنده: محمود ابراهیمی سعید
اگر نظام اقتصادی در جامعه، کارایی خودش را از دست بدهد، انسان ها مقررات اجتماعی را نادیده می گیرند. مسایلی که منجر به هتک حرمت افراد می شود، می تواند برهم زننده نظم باشد. بی نظمی در یک عرصه عمومی اتفاق می افتد و این ناشی از سو مدیریت در حوزه عمومی است.
خبرگزاری دانا- گروه راهبرد: مولفه‌های مختلفی برای تبلور تجمیع انسان ها در قالب یک جامعه از دید جامعه شناسان مطرح شده است. نظریه هایی از قبیل کارکردگرایی تا حوزه عمومی و کنش متقابل نمادین به نوعی درگیر مسایل نظم نوینی بودند که در عرصه اجتماعی شکل گرفته اند. گروه راهبرد خبرگزاری دانا با در نظر گرفتن چالش های اجتماعی سعی در بررسی این مسایل از دید متخصصان اجتماعی دارد. بی شک مساله نظم یکی از المان های تفکیک ناپذیر از زندگی جمعی ماست. یک سوال کلیدی در جامعه امروزی ما وجود دارد و آن اینکه چرا ما چندان به نظم گرایش نداریم. این سوال را با صاحبنظران علوم انسانی مطرح کرده ایم و جواب های مفیدی گرفته ایم. در بخش پایانی این پرونده، گفت و گو با دکتر سعید معیدفر استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، منتشر می شود و باید اذعان داشت که نگاه متفاوت و ظریف معیدفر به مسایل اجتماعی و کشف عوامل پیچیده ای که به نظم گریزی ایرانیان دامن می زند، به جذابیت این گفت و گو می افزاید.
 

عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرگزای دانا با طرح این پرسش که نظم در چه شرایطی در یک جامعه ای به وجود می آید، گفت: تا زمانی که افراد تن به زندگی اجتماعی ندهند، مساله نظم اهمیت خاصی نخواهد داشت. به عبارت دیگر وقتی بحث از نظم می شود، منظور تن دادن به قواعد و تنظیم زندگی بر اساس آن قواعد است. این قوانین و قواعد از کجا به دست می آید؟ آیا اینها ذاتی هستند؟ قطعی یا نسبی هستند؟ به نظر می رسد هیچکدام از این قواعد قطعی نیستند. بلکه متناسب با شرایط اجتماعی افراد تنظیم می شوند و انسان ها به تدریج بر پایه روابطی که باهم دارند، به این قواعد دست پیدا می کنند و در نهایت بر اساس آن عمل می کنند. همین عمل کردن به قواعد خود به خود موجب نوعی از هماهنگی در عملکرد افراد نسبت به همدیگر می شود. البته از طرفی دیگر می توان گفت که شاید یکی از دلایلی که نوع بشر تن به نظم می دهد، یک سازگاری و مطابقتی است که آنها با نظام های عالم انجام می دهند. خداوند جهان و پدیده ها را بر اساس نظم خاصی آفریده است. نظمی که بارها در قرآن به آن اشاره شده است و از انسان خواسته شده که به اطراف خود، پدیده ها و حتی به خودش بنگرد و سفر کند و اگر انسان خوب دقت کند، می بیند که در بهترین تقویم و سامان آفریده شده است. بنابراین خود عالمی که ما در آن زندگی می کنیم، همه حکایت از قاعده و هماهنگی است.

نظم اجتماعی از نظم طبیعت استنتاج می شود
این جامعه‌شناس به رابطه نظم اجتماعی با نظم طبعیت پرداحت و اظهار داشت: به نظر می رسد با توجه به این که انسان هم بخشی از این عالم هست، خواه- ناخواه نیازمند نظم و قاعده مندی است. اگر چه در انطباق با جهان طبیعت این نوع نظم اتخاذ شده، اما ممکن است هر جامعه ای، متناسب با شرایط خود، قواعد ویژه ای داشته باشد و در چارچوب آن قواعد انسان ها، هماهنگ شوند و باهم دیگر ارتباط بگذارند. مسلما اگر قرار باشد که هر کسی کار خودش را بکند، طبیعی است که جامعه هم مثل نظام طبیعت که در صورت عدم هماهنگی، متلاشی می شود، دچار فروپاشی شود. به قول فلاسفه انسان موجودی اجتماعی و عاقل است که هر دوی این فاکتورها ایجاب می کند که انسان تن به نظم و مقررات بدهد.

بهره مندی از نتایج نظم، نظم آفرین است
معیدفر در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا گاهی جامعه ای نظم گریزی می کند؟ گفت: اینجا باز بحثی مطرح می شود که اساسا انسان ها وقتی تن به نظم می دهند که از آن بهره ببرند. انسان با نگاه به طبیعت و مشاهده هماهنگی ها و قواعد معین پی به نظم خاصی می برد و بالتبع از آن تبعیت می کند. در جامعه هم بدین شکل است. وقتی این احساس در انسان به وجود بیاید که نظم مفید است، این روند قابل استفاده است. برای دستیابی به یک نتیجه خوب انسان ترغیب می شود که نظم را وارد عرصه زندگی خودش بکند.

وی ادامه داد: شاید دلیل اینکه در جوامعی انسان ها نظم گریز می شوند، این است که به دلیل دخالت عواملی انسان ها نمی توانند نتیجه بگیرند و نمی توانند. در این حالت برای انسان، شکل قانون و مقررات - که بنیان اصلی نظم است- اعتبار خودش را از دست خواهد داد. برای مثال فرض کنید در حین رانندگی، کسانی که قواعد تنظیم شده را رعایت می کنند، اگر دیر به محل کار خود برسند، ولی کسانی که قواعد را رعایت را نمی کنند، سریع تر می رسند، طبیعی است که اینجا قوانین سست می شود.

معیدفر افزود: مبنای اصلی قوانین، نحوه تنظیم روابط میان انسان ها و تنظیم انتظارات متقابل و پاداش های خاص، متناسب با این انتظارات است. یک مثال مشهور در این زمینه شرطی شدن است. شرطی شدنی که در قبال عملی مناسب به موجود جانداری پاداش خاصی داده شود. در جامعه بشری هم اینگونه است. اگر انسان ها حس کنند که با تصویب قوانینی که پایه نظم اجتماعی در آن نهفته است، به نتیجه مورد نظر می رسند، آن را طی می کنند. ولی اگر نرسند، رغبتی به آن نشان نمی دهند.

بی عدالتی اقتصادی، نظم اجتماعی را هم مختل می کند
رییس سابق انجمن جامعه شناسی در ادامه به این پرسش خبرنگار دانا که پرسید؛ چرا در جامعه ای مثل ایران، در شرایطی، نظم به تعویق می افتد؟ چنین پاسخ داد: قوانین و مقررات معلق می مانند؟ در این زمینه باید ببینیم که در جامعه چه اتفاقی رخ داده است؟ چه اختلالی در رسیدن به هدف، ایجاد شده؟ جامعه شناسان شاید به این باور برسند که در سیستم اقتصادی جامعه اختلالی به وجود آمده است. چون در هر صورت انسان ها برای بقای طبیعی نیازمند ضروریات خاصی در زمینه های اقتصادی هستند. طبیعی است که اگر این نظام اقتصادی در جامعه، کارایی خودش را از دست بدهد، انسان ها مقررات اجتماعی را نادیده می گیرند.

وی اظهار کرد: جامعه شناسان بارها گفته اند که در جامعه ای که بی عدالتی - چه از لحاظ اقتصادی، سیاسی و...- افزایش پیدا کند، و اگر این بی عدالتی به جایی برسد که عده ای درگیر ضرورت های اولیه زندگی خودشان شوند، این باعث می شود که بخش عمده ای از افراد، خیلی به رعایت قوانین و هنجارها علاقه ای نشان نمی دهند. این یکی از زمینه های بی نظمی به شمار می رود. به طور مثال قشر جوان جامعه نیاز به کار و تامین معاش دارد، اگر این عوامل برایش فراهم نشود، طبیعی است که دست به هنجار شکنی بزند و مقررات را نادیده بگیرد و گاهی هم دست به بزهکاری بزند و حتی در جهت تخریب جامعه هم اقدام کند. به طور کلی در جامعه ای نهادهای اجتماعی فاقد کارایی شده اند و بی عدالتی اجتماعی به شدت افزایش پیدا کرده است، نمی توان از کسانی انتظار رعایت نظم را داشت، که بیشترین ضربه را از بی عدالتی و بی کفایتی اقتصادی خورده اند.

وی هتک حرمت افراد را برهم زندده نظم دانست و گفت: بحث عدالت در حوزه های دیگر هم وجود دارد. نیاز به احترام متقابل در بین انسان ها وجود دارد. از لحاظ روانی این عادی است که انسان ها در مقابل بی احترامی دیگران، خودشان را مقید به رعایت حرمت نمی کنند و قواعد صلح آمیز را به هم می زنند. این امر در مناقشات روزانه قابل رویت است. بنابراین مسایلی که منجر به هتک حرمت افراد می شود، می تواند برهم زننده نظم باشد.

فرهنگ یک امر بسیار پایدار و دیرین است
معیدفر در ادامه با بیان اینکه من چنین اعتقادی را ندارم که مسایل تاریخی باعث نظم گریزی می شود؛ تشریح کرد:  بر این باور نیستم که روند تاریخی باعث می شود که قانون گریزی جزوی از فرهنگ مردم شود. چیزی که ما با عنوان فرهنگ قلمداد می کنیم، شاید نوعی استمرار باشد. اگر انسان راهی را به طور مستمربرود و به نتیجه نرسد، عقل حکم می کند که باید یک مسیر دیگر انتخاب شود و این مسیر دوم به صورت عادی جلوه گر می شود. عده ای این استمرار زمانی را فرهنگ نام گذاری کرده اند. در صورتی که فرهنگ در نظریات جامعه شناختی یک امر بسیار پایدار و دیرین است. در مورد فرهنگ باید به ریشه های عمیق تاریخی یک مردم رجوع شود.

هنجارشکنی برای ایرانی ها نوعی شرطی شدن است، نه فرهنگ!
معیدفر هنجارشکنی را به فرهنگ مرتبط ندانست و افزود: در واقع من به چند دلیل این اعتقادی تاریخی را ندارم. یکی از این دلایل این است که مشاهده شده، همین ایرانی که به نوعی به هنجارشکنی و نظم گریزی شرطی شده است، بعد مدتی که به یک جامعه دیگر می رود، این امکان است که مدت کوتاهی دست به ناهنجاری های خاصی بزند، اما وقتی نظم جامعه دوم را مشاهده می کند و پی می برد که رفتار او نامناسب است و اساسا رفتار نادرست او نتیجه بخش نیست، خود به خود بعد از مدتی رفتار درست را انتخاب می کند.

این استاد جامعه شناسی ادامه داد: من معتقدم که ایرانی ها در بین کشورهای جهان سومی بهنجارتر باشند. ما ایرانی ها به سرعت حاضریم که با محیط تطبیق پیدا بکنیم. مثلا ما در تاریخ اخیر خودمان، بارها شرایطی که شرایطی پیش آمده است که همین آدم هایی که اصلا گذشت نداشتند و تن به قواعد نمی دادند، به فرض در یک دوره انقلابی، کاملا متحول می شوند. اصلا یک روند دیگری را در نظر بگیریم.

وی در این باره همچنین گفت: وقتی روابط و محیط یک ایرانی را در خانواده و محیط شهر مقایسه کنیم، می بینیم که همین انسان ایرانی در خانه خود رفتارهای خاصی دارد که شاید با رفتارهای او در معابر عمومی متناقض هم باشد. این نشان دهنده این است که زمینه محبت و نظم پذیری در ایرانی ها نهفته است. منتها ما به سرعت موقعیت ها را شناسایی می کنیم و رفتارهایی متناسب با آن موقعیت ها از خودمان بروز می دهیم. شاید به این فرصت طلبی گفته شود. اما در هر صورت نشان دهنده نوعی از هوش متناسب با موقعیت در ایرانی هاست. در واقع من معتقد به فرهنگی بودن نظم گریزی نیستم، در عین حال معتقدم که این نوعی شرطی شدن است.

سو مدیریت، چالش بزرگ نظم پذیری ماست
دکتر معیدفر در در ادامه سوءمدیریت را یکی از مهمترین عوامل بی نظمی خواند و اظهار داشت: من فکر می کنم اگر ما بتوانیم شرایط بیرونی را به شکل صحیحی مدیریت کنیم و یک مدیریت کارآمد در جامعه ما وجود داشته باشد و در عین حال ما به افراد احترام بگذاریم و آنها را در مسایل جامعه مشارکت بدهیم، مطمئنا شرایط و نتایج مطلوب خواهد بود. کما اینکه در ایران در سده اخیر بیشترین تحولات اجتماعی و انقلاب ها را داشته ایم و همه اینها بستری برای ناهنجاری ها بوده اند. اما می بینیم که ایرانی ها دست به رفتارهای خشنی نزده اند که طی تحولات اجتماعی در اقصی نقاط جهان رخ می دهد. یعنی جامعه ما در یک شرایط خاص خود به خود دست به یک مدیریت خاصی می زند. اما شاید بتوان گفت بد اقبالی این مردم باعث شده است که فرصت های خوبی نداشته باشد و خوب مدیریت شده باشند. به نظر من بی نظمی در یک عرصه عمومی اتفاق می افتد و این ناشی از سو مدیریت در حوزه عمومی است. در عرصه هایی که مردم اقتدار دارند و خودشان تصمیم گیر هستند، می توان نظم را لمس کرد.
ارسال نظر