در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۵۳۵۹
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۷
اختصاصی داناخبر / نقد اندیشه‌های دکتر محمود سریع‌القلم /7
گام دوم در نقد اندیشه دکتر سریع القلم معطوف به ویژگی‌های ضد توسعه‌ای فرهنگ ایرانی است. در اندیشه او، علت این ویژگی‌ها گذشته عشیره‌ای ایرانیان و خاندان‌های پادشاهی آنها است که ویژگی‌هایی همچون خویشاوندگرایی، روحیه‌ی جنگاوری و ستیز، بقا و بسط عشیره‌ای از طریق تهاجم و غارت را به همراه داشته است. معلول این صفات، شکل نگرفتن ملی‌گرایی عقلایی و در نتیجه ایجاد ساختار قدرت مبتنی بر اتصالات خانوادگی و منافع گروهی به جای رقابت فکری و برنامه‌ریزی است.
اصغر زارع کهنمویی - گروه راهبرد: عصر سه‌شنبه هفتم خرداد، در راهروهای باریک دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، شاهد تکرار یک تجربه زیسته ارزشمند بودم که البته مدت‌ها است دیگر، چنین رویدادهایی بسیار نادر شده‌ است. من بار دیگر دانشجویان علاقمند بسیاری را دیدم که دور سخنران حلقه زده‌ بودند و در «پرسش» از او، از هم سبقت می‌گرفتند. آن‌ها چنان باحرارت سوال می‌کردند که گویا می‌خواهند تمام مشکلات کشورِ خویش را یک‌شبه حل کنند. استاد اما، حرارت دیگری داشت او دقیق گوش می‌کرد و ظریف پاسخ می‌داد. در زمان متعارف، پرسش‌ها تمام نشد، راهروهای تنگ، کفاف نفس‌های پرشور را نداشت. استاد گفت برویم بیرون و در فضای باز صحبت کنیم. باران عصر بهاری، سبزه‌های کریدور دانشکده ادبیات و گام‌های آرامی که استاد برمی‌داشت و گوش‌های تیزی که می‌شنیدند... . پرسش‌ها اینبار نه از انتزاعیات و عرفانیات و انقلابیات که از توسعه و رفاه بود؛ چه باید کردِ دانشجویان یک پاسخ بیشتر نداشت؛ «گفتگو کنیم، بیاندیشیم و کار کنیم.» نشست نقد و بررسی اندیشه‌های دکتر محمود سریع‌القلم، با همین تب‌وتاب و شور و شوق، در تالار کوچکی برگزار شد. هشت دانشور علوم سیاسی که همگی از دانشجویان مقطع دکترای سریع‌القلم بودند، با رعایت ادب، به نقد بی‌رحمانه اندیشه‌های استاد خود پرداختند. گروه راهبرد خبرگزاری دانا بر آن است، با هماهنگی مسوولان برگزاری این برنامه، گزارش مبسوط و اختصاصی این نشست علمی را به‌صورت سلسله‌وار منتشر کند. بخش پایانی این نقدها مربوط به نقد مریم اسماعیلی فرد، دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی دانشگاه علوم و تحقیقات است که به عدم توسعه یافتگی ریشه ای فراتر از عقاید عشیره ای قائل است:

گزاره «ضرورت اجماع نخبگان فکری و ابزاری بر سر مجموعه‌ای از انگاره‌های فرهنگی برای رسیدن به توسعه ضروری است» از جمله مباحث کلیدی در آثار استاد بزرگوار دکتر سریع القلم می باشد. در مباحث پیش رو تلاش من معطوف بر گشایش مدخلی در نقد این گزاره خواهد شد.

در گام نخست این مسئله مطرح می‌شود که آیا اساسا اجماعی میان نخبگان فکری و ابزاری کشورهای توسعه یافته در خصوص مسیر توسعه شکل گرفته است؟ در نگاهی کلی‌تر آیا ساختارهای فکری و سیاسی اقتصاد سرمایه‌داری بر اجماع فکری عامه مردم شکل گرفته است؟ چگونه می توان به وجود انگاره‌های فرهنگی اجماع‌ساز به عنوان موتور توسعه این کشورها معتقد بود درحالی‌که شاهد جریان‌های قوی و ناهمسویی در قالب گروه‌های چپ، پیروان مکتب فرانکفورت، مخالفان جهانی‌شدن و‌...هستیم که از منظری متفاوت به جهان و مفاهیمی همچون توسعه می نگرند و به طور جدی با نخبگان رویکردهای لیبرال اختلاف نظر دارند؟

حتی اگر به فرض، وجود اجماع نخبگان فکری و ابزاری را در این جوامع پیرامون اصول توسعه بپذیرم، آیا نمی‌توان حداقل در عالم ذهن تصور نمود که نخبگان یک جامعه به اجماع دست پیدا کنند اما بر اصولی به جز اصول مد نظر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول؟ طرح این مباحث برآمده از مشاهدات من و ماست. از اولویت‌های بخش‌هایی از جامعه که باور دارند؛ الزاما اولویت همه‌ی جوامع تامین نیازهای زیستی که در قاعده هرم مازلو قرار دارد نیست. به باور آنها اجماع نخبگان ممکن است بر نیازهای عالی انسانی قرار گرفته و از همین منظر مسایلی همچون کمک به مستضعفین جهان مقدم بر شاخص‌هایی همچون رفاه ملی تلقی گردد.

گام دوم معطوف به ویژگی‌های ضد توسعه‌ای فرهنگ ایرانی است. در اندیشه دکتر سریع القلم، علت این ویژگی‌ها گذشته عشیره‌ای ایرانیان و خاندان‌های پادشاهی آنها است که ویژگی‌هایی همچون خویشاوندگرایی، روحیه‌ی جنگاوری و ستیز، بقا و بسط عشیره‌ای از طریق تهاجم و غارت را به همراه داشته است. معلول این صفات، شکل نگرفتن ملی‌گرایی عقلایی و در نتیجه ایجاد ساختار قدرت مبتنی بر اتصالات خانوادگی و منافع گروهی به جای رقابت فکری و برنامه‌ریزی است.

به فرض که وجود این صفات را در گذشته قبیلگی ایران بپذیرم. آیا این چنین صفاتی مختص عشایر ایران بوده است؟ مگر نه آنکه به تعبیر ژاک لوگوف در قرن نهم میلادی تحت حاکمیت اسقف‌ها و راهبه‌ها یک اروپای دهقانی و یک اروپای جنگاوران شکل گرفت و در مدت 46 سال حکومت شارلمانی فقط دو سال (790 و 807م) هیچ جنگی روی نداد. و مگر جز این است که امپراتوري کارولنژي همانند امپراتوري‌هاي بزرگ تاريخ بیشتر با غارت و غنایم جنگي روزگار مي‌گذراندند؟ پرسش اینجاست که چگونه از بستر نظامی‌گرانه آن جوامع صفات ضد توسعه‌ای یاد شده متولد نمی‌شود؟ این موضوع در خصوص سامورایی‌ها و چالش‌های آن‌ها به ویژه با امپراتوري توکوگاوا نیز قابل بررسی است.

گام سوم ناظر به مفهوم توسعه و طرح این پرسش است که آیا اساسا می‌توان اصول ثابتی را برای توسعه‌ی همه جوامع در نظر گرفت؟

از نیمه دوم قرن بیستم به ویژه از دهه1980 با دو دیدگاه عمده در زمینه توسعه روبرو هستیم. دیدگاه اقتصادمحورکه در قالب سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال نمایان است و دیدگاه فرهنگ‌ محور که نخست در قالب کنفرانس جهانی سیاستگذاری فرهنگی (مکزیکوسیتی) تبلور یافته و بانی رسمی آن سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی ملل متحد است.

این دهه از سویی شاهد تجربه خصوصی‌سازی ناموفق روسیه، ورشکستگی آرژانتین وبحران شرق آسیا ناشی از پیگیری سیاست‌های تعدیل اقتصادی و از سوی دیگر تجربه موفق ژاپن و چین بدون استفاده از سیاست‌های تعدیل اقتصادی بود.

برمبنای توسعه فرهنگ‌ محور از آنجا که توسعه وسیله‌ای برای پاسخ به نیازهای انسانی است و نیازهای انسانی نیز در فرهنگ‌های مختلف متفاوت می‌باشد، لذا الگوی توسعه جوامع انسانی مشابه یکدیگر نیست. توسعه تعهدی پیچیده، غیرخطی و چند بُعدی است و حق انتخاب الگوی توسعه منحصر به خود و مطابق با نیازهای پیچیده هر جامعه انکار‌ناپذیر است. به این ترتیب جان‌مایه‌ توسعه فرهنگ ‌محور، احترام به تنوع فرهنگی در انتخاب الگوی توسعه است.

در همین فضا جوزف استیگلیتزاقتصاددان ارشد بانک جهانی و برنده نوبل اقتصاد با مشاهده اینکه توصیه‌های یکسان تعدیل اقتصادی بانک جهانی به کشورهای جهان بدون در نظر گرفتن اقتضائات ساختاری و نهادی این کشور‌ها، نه تنها آنها را به توسعه اقتصادی نرسانده بلکه مشکلاتی همچون افزایش فقر، طرداجتماعی، مشاغل ناپایدار و شکاف درآمدی درکشورهای توسعه‌یافته و کم‌سو شدن فرهنگ و زبان‌های محلی، تشدید اختلافات طبقاتی وتوسعه بنیادگرایی مذهبی و غرب‌ستیزی را در پی داشته است، نظریه فراتعدیل و توسعه با سیمای انسانی را طرح نمود.

به اعتقاد وی هر زمان و هر کشوری با دیگری متفاوت است و برنامه‌های ترتیبات بین‌المللی می‌بایست با توجه به اقتضائات کشورهای توصیه شده و با مشورت آنها طراحی شود. کشور‌ها بایدگزینه‌های مختلف را بررسی و از راه فرآیندهای مردم‌سالاری گزینه خود رامشخص کنند (استیگلیتز1382. 118).

این نگرش کثرت‌گرا به الگوی توسعه، قرابت مفهومی با سنت ابداعی راه سوم آنتونی گیدنز نیز دارد. جان‌مایه این اندیشه بیان می‌کند که اجزای موزائیک فرهنگ جهان الزاما تعریف واحدی از توسعه ندارند و به تبع آن نباید اصول ثابت و شیوه‌های واحدی را برای رسیدن به توسعه مدنظر خود اختیار نمایند.


ارسال نظر