در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
تعداد نظرات: ۱ نظر
کد خبر: ۱۱۵۵۴۲۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۶
دانا بررسی می کند؛ چرا انسان ایرانی از اندیشیدین امتناع می ورزد؟/ دلیل افول فلسفه در ایران چیست؟ /2
تعقل و اندیشه ورزی مثل هر نیاز دیگری، نیازمند آموزش هم است. یعنی در این زمینه باید در سیستم آموزش و پرورش خودمان یک تجدید نظری داشته باشیم. این شعار که «هنر نزد ایرانیان است و بس» نوعی توهم تاریخی است.
اگر اندیشه را موجودی ارگانیک در نظر بگیریم، باید اذعان کنیم که در نقطه ای از مشرق زمین با کسانی چون فارابی ، ابن سینا، ابن هیثم و سایرین دوران بلوغ آن سپری شد. اگر چه انسان هیچگاه نمی تواند مانع اندیشیدن خود شود اما می تواند بستر اندیشه را دستکاری کند. اینکه چرا اندیشه در مشرق زمین و به طور اخص در ایران افول کرد، سوالی دیرین است که حتی به نوعی توسط عباس میرزای قاجار هم بیان شد. در گستره مفاهیمی که هر روز در غرب شکل می گیرد، شاهدیم که به سرعت مصادیقی در حوزه عملی و اجتماعی پدید می آید و حتی به عنوان پارادایم های غالب در شرق نیز تبدیل می شود. گروه راهبرد خبرگزاری دانا در راستای پرداختن به معضلات ایران در حوزه های مختلف علوم انسانی به سراغ این سوال رفته است که دلیل امتناع ایرانی ها از اندیشیدن در بسترهای مناسب چیست؟ و اساسا چرا فلسفه و اندیشه در ایران افول کرده است؟ این سوال را وقتی با اندیشمندان فلسفه در ایران مطرح کردیم، جواب های جالب توجهی گرفتیم. بخش دوم این پرونده مربوط به گفت و گویی است که با دکتر محسن جاهد، استاد فلسفه دانشگاه زنجان است. او به افول فلسفه و اندیشه ورزی نگاهی چند وجهی دارد و از آموزش نامطلوب، توهم استغنای تاریخی و مسایل روانشناختی سخن می گوید:

تفکر نیازمند آموزش است

البته این بحث را می توان در قالب روانشناسی اجتماعی هم بحث کرد که چرا ایرانی ها از اندیشیدن امتناع می کنند و اساسا دلیل افول فلسفه ورزی در ایران چیست؟ اما اگر بخواهیم از منظر فلسفی هم به این موضوع بنگریم، به نوع نیازها و نوع آموزش هایی که ما داریم، بستگی دارد. تعقل و اندیشه ورزی مثل هر نیاز دیگری، نیازمند آموزش هم است. یعنی در این زمینه باید در سیستم آموزش و پرورش خودمان یک تجدید نظری داشته باشیم و ببینیم که کجاها باعث می شود که ما کمتر از خودمان خلاقیت بروز دهیم؟ کمتر جرات تفکر داشته باشیم. بخشی از این مشکل ما مربوط به آموزش و پرورش ما باشد.

به قول خیلی از فیلسوفان فضیلت مدار، تعقل هم نوعی فضیلت، دارایی و ملکه نفسانی است که در نفس انسان رشد می کند و طبیعتا این دارایی خود به خود به وجود نمی آید. بنابراین باید در سیستم آموزش به همه یاد بدهیم که چگونه تفکر کنند. در خیلی از کشورهای پیشرفته در دوره های مختلف، نوع تفکر انتقادی را آموزش می دهند. ولی متاسفانه این مورد در دوره های ابتدایی و متوسطه در کشور ما و حتی در دوره دانشگاه و آموزش عالی روش و جرات تفکر کمتر آموزش داده می شود. لستر تارو در کتاب تولید ثروت، مدل های آموزش و پرورش را در چند کشور، مثلا ژاپن و آمریکا را مطرح و مقایسه می کند. داوری تارو این است که کشورهایی مثل ژاپن، یک نوع آموزش کاملا متمرکز خالی از خلاقیت است. او نتیجه می گیرد که این موضوع شاید در بلند مدت برای این کشور مشکل ایجاد کند. در آمریکا دوره های آموزشی بسیار باز هستند و خیلی هم روی مبانی تمرکز نمی کنند. ولی هر چقدر به سمت راس هرم می روند، میزان خلاقیت بسیار بالاست. تارو برخی از کشورهای دیگر را هم بررسی می کند و نتیجه عملکرد و مدل آنها را مطلوب می داند. در هر صورت ما باید هم آموزش مطلوب داشته باشیم، هم اینکه در این آموزش ها فرصت خلاقیت را به مخاطب آموزشی یاد بدهیم که فلسفه برای کودک هم یک بخشی از این نوع آموزش ها است.

فلسفه برای کودک اخص از داشتن تفکر انتقادی است

البته در مورد فلسفه به کودک هم دو نوع رویکرد متفاوت وجود دارد. یکی اینکه آیا ما فلسفه را به مثابه یک روش تفکر به کودک آموزش بدهیم. (یا به قول دکتر دینانی نوعی افق گشایی را باید در فلسفه قایل باشیم). رویکرد دوم این است که فلسفه بحث محتوایی هم دارد و ما باید برای آموزش فلسفه به کودک مباحث محتوایی و چیزهایی هم که در تاریخ فلسفه هم هست را یاد بدهیم. که ما باید فلسفه برای کودک را ذیل این دو دیدگاه قرار دهیم. اما بحث آموزش تفکر اعم تر از فلسفه برای کودک است و صرف بحث فلسفه نیست. در واقع هر وقت ما بحث آموزش داریم باید خلاقیت را در این بحث بگنجانیم که متاسفانه در حال حاضر در آموزش های ما این نقیصه است و در هر سطحی این خلاقیت مطرح نیست. این امر باعث افت و افول تفکر و تعقل در زمینه های مختلف می شود.

شعار «هنر نزد ایرانیان است و بس» توهم تاریخی است

این موضوع به طور اخص اگر مربوط به افول فلسفه در شرق و ایران باشد، باید گفت که الزاما به فلسفه ورزی احساس نیاز نمی کنیم که جاهایی نیاز به کسب برخی از چیزها داریم که این کار را انجام نمی دهیم. متاسفانه در بحث عقلانیت و مباحث مربوط به حوزه اخلاق و حوزه های دیگر مرتبط با فلسفه، انگار نوعی استغنای کاذب به ما دست داده است. نگاه ما این است که گویی خودمان را خیلی برتر می بینیم. اگر ما گذشته خودمان را به اندازه خودش ببینیم (یعنی نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک بینگاریم)، دچار این مکافات هم نمی شویم. این شعار که «هنر نزد ایرانیان است و بس» نوعی توهم تاریخی است که ما داریم. من نمی خواهم بگویم ما هنر نداشتیم، اما این واژه «بس» که ما هنر را منحصرا در نزد خود می دانیم، این نشانه ناآگاهی ما از تاریخ، گستره جغرافیایی و جامعه جهانی است. با نگاه به هنرهای خاص در جهان متوجه می شویم که چه هنرهای عظیمی خلق شده اند. مثلا در معماری اگر نگاهی به معماری یونان، روم، هند و حتی جنوب شرق آسیا و ... نگاه کنیم، می بینیم که چه هنرهای عظیمی خلق شده است. البته در کنار هنر آنها، ما هم دارای هنر هستیم. اما اگر این توهم به دست دهد که همه چیز، اعم از اخلاق و هنر و فلسفه و همه علوم نزد ماست، طبیعتا خودمان را خیلی به زحمت نخواهیم انداخت که این مسایل را به روز کنیم.

متون قدیمی باید بازخوانی انتقادی شوند

پس بخش دیگری هم مربوط به این است که ما توهم استغنا در این حوزه ها داریم. در حالی که ما در خیلی از جاها به تغییر نیاز داریم . در سطح جهانی ما با این رهیافت مواجه ایم که نیازهای جامعه جهانی و نیاز های جامعه مدرن تغییر پیدا کرده است. ما هنوز خیلی چیزها را می خواهیم از مثنوی پاسخ بگیریم. من نمی گویم این پاسخگو نیست، اما همه چیز را نمی توان از آن گرفت. البته باید روی این متون کار شود و نمی توان با یک بازخوانی معمولی مولانا، ما نمی توانیم پاسخ های امروز را پیدا کنیم. یعنی باید یک بازخوانی انتقادی شود و ما بتوانیم مباحثی را به آن بیفزاییم. در حوزه هایی نیازهای جدی وجود دارد. مثلا در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی و حتی در حوزه اخلاق باید کارهای زیادی انجام شود. به قول برخی از فیلسوفان ما نباید عالم صندلی دار باشیم. یعنی نمی شود همه چیز را به صورت پیشینی در نظر بگیریم. باید به کارهای پژوهشی پسینی هم روی بیاوریم.

پاسخ به نیازهای روز باید مد نظر باشد

در واقع ما با بازخوانی معمولی مثنوی و چند کتاب دیگر، نمی توانیم نیاز امروز را پیدا کنیم و باید پاسخ های امروزی را بیابیم. در هر صورت این مستلزم تلاش است و نباید متون قدیمی ما به جای توسعه دادن تفکر ما، ذهن ما بسته نگه دارد و پاگیر هم باشد. برعکس بحث انتحال، گاها شخصی نظریه ای می دهد و جرات نمی کند، بگوید این نظریه از من است و به بزرگان پیشینی نسبت می دهد. ما باید این فرصت را ایجاد کنیم افراد ایده های جدید را مطرح کنند.

در واقع یک سری از عوامل تاریخی، روانشناسی و مشکلاتی در که حوزه آموزش داریم، باعث شده که ما ایرانی ها از خودمان را زیاد نیازمند تعقل ندانیم و این امر دلیل واحدی ندارد و به صورت خطی نمی توان این قضیه را تحلیل کرد.

در غرب بحث فضیلت هنوز هم حرفی برای گفتن دارد. اما این اخلاق فضیلت ارسطویی صرف نیست. این را نئو ارسطوهایی چون خانم هارت هاوس این مباحث را به روز می کنند.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
مسطوری
Iran (Islamic Republic of)
۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
0
0
خیییلی مطالب عالی بود.از اینکه مطالب طوری هست که قابل درکه بسیار ممنونم.