در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۷۸۰۵۳
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۶
پروفسور کردوانی از بیابان زایی در کشور می گوید:
پدر علم کویرشناسی ایران از گسترش بیابان ها در کشور علی رغم همه تلاش ها خبر داد.
بیش از 40 سال از تاسیس سازمان جنگلها می گذرد اما هر سال بر میزان بیابان ها افزوده می شودگروه دانش خبرگزاری دانا (داناخبر) - 27 خردادماه روز جهانی بیابان زدایی است؛ کشور ما نیز از بیابان خالی نیست که خود مسایل و شرایط ویژه ای را برای ما پدید آورده است. در این خصوص با پروفسور پرویز کردوانی، چهره ماندگار و پدر کویرشناسی ایران، به گفت و گو نشسته ایم که در زیر می آید:

اساسا بیابان چیست؟

توجه داشته باشید که کویر و بیابان با یکدیگر متفاوت هستند؛ هر دو در مناطق خشک قرار دارند. منطقه خشک به جایی گفته می شود که میزان بارش سالانه در آن، از تبخیر و تعرق بالقوه سالانه کمتر باشد که این امر باعث ایجاد نمک می شود، پوشش گیاهی را کم می کند و... طبیعی است که در منطقه مرطوب، عکس این وضع حاکم است. یعنی حتی اگر یک رود شور هم در منطقه مرطوب جاری شود، چون بارندگی زیاد است نمک را در خود حل کرده و به اعماق زمین می برد و اجازه نمی دهد کویر (نمکزار) ایجاد شود.

حدود 10 درصد سرزمین ما، مرطوب است که از مینودشت و گرگان شروع می شود و سراسر مازندران و گیلان را در بر می گیرد و تمام سال در این مناطق بارندگی داریم.

بقیه مملکت، منطقه خشک است که خود به چهار بخش تقسیم می شود:

منطقه نیمه خشک جایی است که 9 ماه از سال بارندگی دارد و زراعت دیم در آن از رونق زیادی برخوردار است. این نواحی از اردبیل شروع شده و آذربایجان های شرقی و غربی و کل زاگرس را در برمی گیرد و به فارس می رسد. از این جا که رو به شرق بریم هنوز منطقه نیمه خشک داریم؛ مانند جهرم، داراب، فسا و... در شمال نیز از مینودشت به سمت شمال شرق خراسان شمالی، خراسان رضوی تا تربت حیدریه، منطقه نیمه خشک است.

بعد از منطقه نیمه خشک، منطقه خشک  را داریم که به طور میانگین، سالانه 100 تا 250 میلیمتر بارش دارند. فصل مرطوب هم ندارند که امکان کشاورزی دیم هم نیست.

حالا کجا خشک محسوب می شود؟ از تهران که بیرون می رویم، گرمسار، ورامین، سمنان، دامغان، سبزوار، قم، کاشان و تا اردستان، همه خشک محسوب می شوند همین طور سرتاسر سواحل جنوبی خلیج فارس. سراسر کرمان سرتاسر نیمه خشک است به جز بیابان لوت و حواشی آن. این نواحی خشک، فقط چند باران در طول سال دارند.

سپس مناطق نیمه بیابانی را داریم که به طور متوسط، سالانه 50 تا 100 میلیمتر بارش دارند.

بیش از 40 سال از تاسیس سازمان جنگلها می گذرد اما هر سال بر میزان بیابان ها افزوده می شود

این مناطق بدون بارندگی نمی شوند اما ممکن است در طول سال حتی یک «بارندگی موثر» هم در آن اتفاق نیفتد. بارندگی موثر، بارشی است که حداقل 15 تا 20 میلیمتر ببارد که بتواند 10 تا 20 سانتی متر در زمین، نفوذ و نیاز گیاه به آب را تامین کند. نایین، یزد، خور، جندق و حواشی لوت، نیمه بیابانی است مثل شهداد، راور، سرچاه، دهسلم، نصرت آباد و بم و...

سرانجام، بیابان واقعی را داریم؛ ناحیه ای که متوسط سالانه بارش آن کمتر از 50 میلیمتر است و در طول یک سال امکان دارد باران نبارد و در عوض، ممکن است در چند روز و حتی چند ساعت، بارشی به اندازه چند سال بیاید چراکه در عرض های جغرافیایی پایین (زیر 35 درجه)، میزان تبخیر و تعرق بالقوه سالانه صد برابر میزان بارش است. در این نقاط اصطلاحی هم رایج است به نام «باران جنی»؛ یعنی اینقدر زمین و هوای سطح آن داغ و خشک است که باران می بارد ولی به زمین نمی رسد.

باید توجه داشت وقتی گفته می شود ایران، خشک و نیمه خشک است از مناطق بیابانی و نیمه بیابانی غفلت می شود. پس بیابان خشک ترین آب و هوای زمین است. در عربی به بیابان صحرا و در انگلیسی desert می گویند. بیابان واقعی در کشور ما، بیابان لوت و نواحی میرجاوه (همجوار با پاکستان) است. سیستان را هم می شود تا حدودی بیابان نامید اما بقیه مملکت یا نیمه بیابان یا خشک و یا نیمه خشک است. 

حالا کویر کجاست؟

در زبان فارسی به نمکزار، کویر گفته می شود؛ معادل سبخ ( (sabakhدر زبان عربی و salt-land در زبان انگلیسی.

در کویر، تمرکز نمک در سطح یا نزدیک سطح آن به حدی است که گیاهان زراعتی در آن، به عمل نمی آید؛ چراکه زمین، به شدت شور و قلیایی است. اما ممکن است گیاهان غیرزراعی مقاوم به شوری و قلیایی، عمل آید مانند گز، خارشتری، اشنیان و... که این دسته را کویرهای گیاه دار یا مراتع کویری هم می نامند.

بیابان با کویر کاملا متفاوت است. مانند کویر مرکزی ایران و بیابان لوت که هیچ شباهتی به هم ندارند. ما در ایران فقط 2 بیابان داریم: لوت و میرجاوه. البته تا حدودی به برخی از نواحی سیستان هم می شود بیابان گفت. به اشتباه به سایر نقاط گفته می شود بیابان. مثلا یزد یک منطقه نیمه بیابانی است و چند منطقه کویر (نمکزار) دارد. 

برخی از کارشناسان به اشتباه بیابان را به دو دسته تقسیم کردند: بیابان طبیعی و بیابانی که انسان ایجاد کرده است. این طبقه بندی درست نیست. مثلا در منطقه ای صدها شتر، گوسفند و... رها شده و پوشش گیاهی را از بین برده. این دیگر بیابان نیست بلکه بیابان زایی نامیده می شود. حتی جمله ای از شاتوبریان، نویسنده فرانسوی، برای برخی مقدس شده است؛ آنجا که می گوید «جنگل ها قبل از انسان و بیابان بعد از انسان به وجود آمده اند.» البته جمله زیبایی است اما فاقد مبنای علمی است! چراکه بیابان ها میلیون ها سال قبل از انسان بودند مثل صحرای آفریقا، صحرای گبی و بیابان لوت ما و... که عوامل مختلف و طبیعی موجب ایجاد آنها شده اند.

بیش از 40 سال از تاسیس سازمان جنگلها می گذرد اما هر سال بر میزان بیابان ها افزوده می شود

پس اگر به نقطه ای رفتیم و حتی چند کیلومتر پوشش گیاهی آن به وسیله انسان و احشام از بین رفته باشد و هیچ گیاهی ندیدیم، نباید گفت اینجا بیابان است. زیرا بیابان به منطقه ای وسیع گفته می شود که از لحاظ آب و گیاه فقیر یا فاقد آن باشد. کمااینکه عربها که بیابان را صحرا گویند، در تعریف صحرا می نویسند: الفضا الوسیع و لا نبات فیه. یعنی منطقه وسیع فاقد گیاه. بنابراین، این بیابان زایی است (اضافه شدن به بیابان) ولی نه بیابان. مثل فردی که نقطه کوچکی از موی سرش ریخته اما نمی توان به او گفت طاس!

عوامل ایجاد بیابان ها چه بوده است؟

1-هوای پرفشار جنب حاره ای و هوای پرفشار قطبی

2-بادهای آلیزه

3-جریان های سرد ساحلی اقیانوس ها.

در واقع آب، بیابان درست کرده است! به عنوان مثال جریان سرد ساحلی اقیانوس (هومبولیت – Humboldtt) بیابان آریکا و آتاکاما را این جریان ها در شرق اقیانوس آرام ایجاد کرده اند که از خشک ترین بیابان های دنیا هستند.

جریان سرد از منطقه قطبی آمده. هوای گرم و مرطوب سطح اقیانوس را گرفته اما نتوانسته بارندگی ایجاد کند و صرفا مه ایجاد کرده و هوای خشک به وجود آمده است که 2 بیابان مذکور به وجود آمده اند.

4-کوه ها و فلات های مرتفع

در یک سمت کوه و فلات که منبع رطوبت وجود دارد مانند دریا، بخار آب بلند می شود و در ارتفاعات بالا می رود، سرد می شود و ایجاد بارندگی می کند (بارندگی کوهستانی). هوای خشک از ارتفاعات بالا می رود و در آن سمت کوه ها، بیابان های «باران پناهی» (Rain shadow Desert) را به وجود می آورند. مثل کوه های البرز. دریای خزر باعث تبخیر آب و بارندگی می شود اما کوه مانع انتقال رطوبت می شود. برای همین تهران خشک است.

5-دور بودن از منبع رطوبت. مثلا صحرای آفریقا را در نظر بگیرید. رطوبت مدیترانه در مصر و لیبی باعث ریزش می شود اما به صحرا که در جنوب آنها واقع شده است، نمی رسد.

6-آشوب های هوایی

پس بیابان را انسان ایجاد نمی کند. بیابان باید منطقه ای بسیار وسیعی باشد. همان مثال طاسی سر!

بیابان زایی چیست؟

از لحاظ اکولوژیک، به سرزمینی بیابان گفته می شود که در آن تولید و فعالیت موجودات زنده کم باشد. پس اگر پوشش گیاهی منطقه ای به کمتر از 10 درصد برسد، گفته می شود بیابان زایی اتفاق افتاده است.

البته بر اساس تعریف های جدید سازمان ملل، بیابان فقط در ارتباط با گیاه و حیوان مطرح نمی شود بلکه در رابطه با انسان نیز قابل طرح است. کم بودن تولید و فعالیت موجودات زنده (انسان، حیوان و گیاه) لذا حتی تخلیه یک روستا از سکنه نیز، بیابان زایی محسوب می شود.

حال برای مقابله این وضع، با «بیابان زدایی» اتفاق بیفتد هرچند در کشور ما بیابان زایی و بیابان زدایی فقط درباره گیاهان مطرح می شود. من معتقدم هرچه زمان می گذرد، نسبت به گذشته عامل بیابان زایی (از بین رفتن پوشش گیاهی) کمتر می شود ولی بیابان زایی ناشی از فعالیت انسان یعنی تخلیه روستاها و مهاجرت از روستا هرچه زمان می گذرد، بیشتر می شود.

بیش از 40 سال از تاسیس سازمان جنگلها می گذرد اما هر سال بر میزان بیابان ها افزوده می شود

چرا؟

در گذشته سوخت تمام منازل از گیاه بود اما امروز دیگر چنین نیست. همین طور کوره های آجرپزی، گچ پزی، سفال پزی و... امروزه همه از مازوت، گازوئیل و... است. بنابراین استفاده از گیاه برای سوخت، جایگاهی ندارد.

همین طور استفاده از درخت و گیاه در ساخت منازل (مانند قدیم) دیگر وجود ندارد. به عنوان مثال زمانی در بزمان سیستان و بلوچستان انواع خانه ها به طور کامل از گیاه ساخته می شد: مانند کتوک، کنوک، کپر، خارخانه. در دیگر مناطق سقف خانه ها از خشت یا آجر بود یا گیاه.

بسیاری از برنامه های عمرانی شاهان قدیم نیز عامل نابودی پوشش گیاهی بودند. اقداماتی مثل ساخت کاروانسراها نیز باعث این امر می شد چراکه خشت و... را نمی توانستند از جای دیگر بیاورند.

و آخرین مورد، از بین رفتن مراتع توسط دام ها بود که امروز برنامه هایی چون تعادل دام و مرتع، اجرا می شود و لذا تعداد دام های مرتع کم شده اند. لذا هرچه زمان می گذرد عامل بیابان زایی (نابودی پوشش گیاهی) کمتر می شود.

از طرف دیگر اقداماتی هم در جهت تقویت پوشش گیاهی نواحی خشک و بیابانی انجام داده اند. مثلا از زمان تاسیس سازمان حفاظت محیط زیست در دهه 50 تا کنون، بیش از 13 میلیون هکتار تحت عناوین مختلف حفظ و از چرای دام و نابودی پوشش گیاهی جلوگیری شده است.

از سوی دیگر، از سال 1340 اقدامات مقابله با بیابان زایی (به اصطلاح بیابان زدایی) شروع شد. با این حال می بینیم هر سال به سطح عرصه های فاقد گیاه یا کم گیاه، اضافه می شود یعنی بیابان زایی اتفاق می افتدو این نوع نابودی پوشش گیاهی نسبت به گذشته، کاملا متفاوت است. در واقع نوع جدیدی از بیابان زایی اتفاق می افتد که عبارت اند از:

1-گرم و خشک شدن هوای کره زمین که به طور طبیعی بسیاری از گیاهان از بین می روند.

2-حفر بی رویه و غیرمجاز چاه های عمیق در دشت ها به منظور توسعه کشاورزی و یا صنایع (به ویژه نیروگاه ها) که با پایین رفتن سطح آب زیرزمینی، دیگر ریشه گیاهان طبیعی روییده در دشت ها، قادر نیستند از اعماق زمین، آب موردنیاز خود را تامین کنند.

3-با بالارفتن قیمت گاز، ساکنان حواشی جنگل ها، مجددا بخاری های گازی خود را به بخاری چوبی تبدیل کرده و با قطع بی رویه درختان جنگلی و زغال کردن آنها، به ویژه در منطقه زاگرس، باعث نابودی پوشش گیاهی می شوند.

برای بیابان زدایی چه باید کرد؟

برنامه مقابله با بیابان زایی از آغاز دهه 40 توسط سازمان جنگل ها و مراتع، به 2 روش آغاز شد: جنگلکاری – مالچ باشی

مهندس هنگ آفرین طی پروژه ای شروع به ایجاد پوشش گیاهی کرد که از آن با عنوان جنگلکاری نیز یاد می شود. این عملیات از حارث آباد سبزوار و ابوزیدآباد کاشان شروع شد.

وزیر تعاون و امور روستایی وقت نیز سفری به شوروی سابق داشت و در ترکمنستان مشاهده کرد که در سطح های وسیع، جنگل های «تاغ» برای تثبیت شن (ماسه بادی) ایجاد کرده اند. از این رو، 10 کیلو بذر تاغ خرید و به ایران آورد. درحالیکه در کشور جنگل های وسیعی از این گیاه داشتیم و به همین علت، من در همان زمان در یک سخنرانی، این کار را «گدایی» نامیدم.

در هر حال برای ایجاد جنگل در نقاط مختلف، از تاغ استفاده شد اما تاغ، یک گیاه تثبیت کننده نیست. یک گیاه تثبیت کننده، ریشه افشان دارد و با تولید هوموس، خاک را نگه می دارد. به علاوه اندام این گیاه که از خاک بیرون می آید باید بادشکن باشد. تاغ با بادشکنی خود، مانع از جا به جایی ماسه از سطح دشت ها می شود اما هیچ گاه روی تپه های عظیم ماسه ای، نمی روید.

از سال 42 روش جدیدی هم برای تثبیت ماسه (که به غلط شن نامیده می شود) در پیش گرفته شد: استفاده از مالچ نفتی.

مالچ چیست؟

مالچ (mulch) در لغت به معنی پوشش است و هر نوعی می تواند باشد. مالچ نفتی از قیر است به اضافه آب و ماده ممزوج کننده که یا رس بود یا آنیون یا کاتیوم. این محصول روی زمین پاشیده می شد تا ماسه حرکت نکند. این مالچ از کشور لیبی به ایران آورده و نخستین بار از آن در منطقه فتح آباد بویین زهرا استفاده شد.

مالچ باید در نقاطی به کار می رفت که تاسیسات حساس وجود داشت مثل فرودگاه، راه آهن و... و جلوی حرکت ماسه های روان را به سوی آنها می گرفت اما در همه جا به کار رفت.

مالچ چه مشکلاتی دارد؟

من از سالها پیش، نقدهای زیادی بر این کار داشتم. اولا مالچ یک ماده نفتی است و صرف آن به این صورت، توجیه اقتصادی ندارد. به علاوه تکنولوژی تولید و نیز پاشیدن آن نیز بسیار گران است.

در عین حال با ایجاد فضایی سیاه، منظره ای زشت ایجاد می کند. بادهایی نیز که از سطح آن، عبور می کنند بوی بدی را در فضا پخش می کنند و دیگر اینکه چون سیاه است، ضریب حرارتی را بالا می برد که باعث مرگ موجودات زنده خاک و سوختن برخی از گیاهان می شود.

از سوی دیگر هیچ موجود زنده ای (اعم از انسان یا حیوان) و همینطور ماشین آلات، نباید روی آن حرکت کنند. کل این فرایند مالچ پاشی هم حداکثر 4 تا 5 سال دوام دارد و بعد از آن باید دوباره از نوع مالچ ریخته شود. 

پس چه کار باید کرد؟

برای مقابله با این مشکل، در مناطق دارای بارندگی مناسب مانند خوزستان، باید پاشیدن تخم گیاه، پوشش گیاهی ایجاد کرد. در مناطقی هم که بارش کمی وجود دارد از مالچ رسی استفاده کنیم. این روش، تثبیت غیرمستقیم ماسه (غیربیولوژیک) نامیده می شود در مقابل جنگلکاری که بیولوژیک نامیده می شود.

این مالچ رسی چه فایده ای دارد؟

ماده اولیه آن (رس) در همه جا وجود دارد. برای همین ارزان است. پاشیدن آن نیز ساده و ارزان است؛ خاک رس را روی عرصه های ماسه ای به ویژه تپه های آن، می پاشند و بعد روی آن آب می ریزند. به این طریق، دیگر ماسه قادر به حرکت نیست. بوی بد هم ندارد. منظره سیاه ایجاد نمی کند و خاصیت خنک کنندگی دارد چراکه نور به آن خورده و بر می گردد. البته این کار را روی تپه های ماسه ای می توان انجام داد.

الان در کشور ما برای مقابله با فرسایش بادی (حرکت ماسه ها) چه می کنند؟

تا به حال از این دو روش استفاده می شد ولی اکنون دیگر نباید این کار را کرد. شنیده ام وزارت نفت هم به تازگی اعلام کرده است که مالچ نفتی در اختیار قرار نمی دهد. لذا استفاده از مالچ زیستی مطرح شد. یعنی باید گیاه (آن هم در سطح وسیع) تولید کنیم. این مساله نیز مشکلاتی دارد. اولا امکان تولید گیاه در مقیاس وسیع با این وضعیت آب در مملکت، وجود ندارد. ثانیا سراغ مالچ زیستی رفتن کشور را با بحران موادغذایی رو به می کند.
ارسال نظر