در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۹۰۶۴۹
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۳
رولان بارت پاسخ می دهد:
فیلسوف مشهور فرانسوی «فقر مدلول» و «غنای دال» را عامل اصلی در تازگی و طراوت اسطوره ها می داند.

راز ماندگاری اسطوره چیست؟گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - دکتر بهمن نامور مطلق *: سال‌های پس از جنگ به سال‌های خوشبختی اروپاییان و فرانسویان شهرت یافته‌است. رشد بالای اقتصادی، کاهش شدید بیکاری، تغییر سبک زندگی از سنتی به مدرن و از روستایی به شهری موجب شد چهره جدیدی از زندگی شکل بگیرد.

این وضعیت جدید به دنبال خود جدایی از سنت‌های گذشته و تجربه سبک تازه‌ای از زندگی را به همراه داشت که در آن شهروندان را به تفریح و مصرف بیشتر سوق می‌داد. الگوها و سبک زندگی اجتماعی و نگرش فکری جوانان بیشترین دگرگونی‌ها را به خود می‌دید. جدل‌های فراوانی مطرح شد که همگی به اسم زندگی مدرن به انکار و سرکوب ارزش‌های سنتی می‌انجامید. اوقات فراغت و چگونگی گذراندن تعطیلات نیز دچار تحولی اساسی شد. در هنر و ادبیات سخن از «موج‌نو» و «رمان‌نو» همچنین «نقد نو» به میان می‌آمد. هجوم روستاییان به شهر موجب بروز برخی از پدیده‌های تازه مانند مشکلات مسکن و ترافیک همچنین بزهکاری‌های تازه شد.

در خارج از مرزها نیز از یک سو رقابت‌های شدیدی با جبهه کمونیسم شروع شده بود، از سوی دیگر استعمار در حال پوست‌اندازی بود و چهره خویش را تغییر می‌داد.

همه افراد جامعه از این تحولات احساس مسرت نمی‌کردند و اعتراض‌هایی نیز در اینجا و آنجا نسبت به این وضعیت شنیده می‌شد. برخی مانند سارتر نسبت به کنش استعماری در خارج اعتراض داشتند و برخی دیگر نسبت به ازخود‌بیگانگی جامعه در درون تمدن غربی.

در همین زمان متفکرانی مانند ژان بوردیار زنگ خطر را به صدا درآوردند و از «جامعه‌مصرفی» سخن گفتند. آنها کوشیدند از این وضعیت تازه پرده‌برداری کنند و بازیگردانان این جامعه‌ مصرفی را افشا کنند.

برخی از نویسندگان مانند «ژرژ پرک» و هنرمندان نیز احساس خطر کردند و کوشیدند طرف دیگر این زندگی فریبنده را بنمایانند. رولان بارت با حساسیت و نگرانی وضعیت جدید را رصد می‌کرد و دست کم نسبت به برخی از آنها واکنش نشان می‌داد. وی به عنوان یک نشانه شناس فرهنگی پاره‌ای از مظاهر جامعه مصرف‌زده را موضوع برخی از تاملات خویش قرار داد.

قسمتی از این تاملات در میان سال‌های پنجاه تا شصت به شکل مقالاتی در جراید به چاپ می‌رسید که از جمله این مقالات گفتار تفصیلی و نظری وی با عنوان «اسطوره، امروز» بود.

در «اسطوره، امروز» مولف به تعریف اسطوره از دیدگاه خود به عنوان یک نشانه‌شناس می‌پردازد. به همین رو، نوشتار حاضر بیش از بخش‌های دیگر از این بخش بهره برده‌است.

نوع نگاه بارت به اسطوره و اسطوره‌شناسی برخاسته از دانش نشانه‌شناسی وی بود و به همین رو، اسطوره‌شناسی بارت متاثر از نشانه‌شناسی است. به بیان دقیق‌تر، بارت با رویکرد نشانه‌شناسی به مطالعه اسطوره می‌پردازد.

اسطوره در رویکردهای متفاوت، از تعاریف گوناگونی برخوردار است و به همین دلیل به تعداد رویکردها و نظریه‌هایی که به اسطوره می‌پردازند تعریف و برداشت وجود دارد.

تعریف بارت از اسطوره از جهات گوناگون اهمیت دارد. زیرا بارت در این خصوص نیز نوآوری خاصی از خود نشان می‌دهد به طوری که با تعاریف معمولی که پیشتر استفاده می‌شده است تفاوت اساسی دارد.

بارت در تعریف اسطوره چند گزاره را مطرح می‌کند که در اینجا به آنها اشاره و برای هر یک توضیحاتی داده می‌شود.

 «زبان‌شدگی» اسطوره
از نظر بارت، اسطوره برخاسته از یک دستگاه نشانه‌شناسی و نتیجه یک نظام ارتباطاتی است. بنابراین در یک نظام دلالتی‌ قرار می‌گیرد و به همین دلیل دیگر اسطوره یک شی‌ء یا یک مفهوم نیست بلکه یک نشانه و یک صورت است. چنانکه می‌گوید: «اسطوره اسلوبی از دلالت است، یک فرم(صورت) است.»

بر اساس این نظر، اسطوره نه محتوا، بلکه «شیوه بیان» است یک شیوه بیانی ویژه چنانکه نحوه‌ای خاص از ارتباط را به نمایش می‌گذارد. بنابراین هر چیزی که گفتار محسوب شود می‌تواند با شرایطی به اسطوره نیز تبدیل شود. زیرا شرط اساسی اسطوره شدگی نزد بارت «نشانه شدگی» است.

همین رهایی از محتوای انتزاعی و احیانا جاوید است که اسطوره را نزد بارت تاریخمند می‌کند. از نظر وی، اسطوره‌شدگی در یک فرآیند تاریخی و زبانی صورت می‌گیرد. در این نگرش، «تاریخ» و «زبان» است که قابلیت اسطوره شدگی را اعطا می‌کند نه طبیعت چیزها چنانکه به صراحت می‌نویسد: «می‌توان اسطوره‌های بسیار باستانی را به یاد آورد؛ اما اسطوره‌های جاوید وجود ندارند. زیرا این تاریخ انسانی است که واقعیت را به صورت گفتار در می‌آورد. تاریخ‌انسانی و فقط تاریخ‌انسانی است که قانونمندی زندگی و مرگ اسطوره‌ای را تعیین می‌کند. اسطوره‌شناسی چه در مورد زمان‌های دور و چه امروز، نمی‌تواند بنیاد دیگری جز تاریخ داشته باشد؛ زیرا اسطوره گفتاری است برگزیده تاریخ. اسطوره نمی‌تواند برخاسته از «طبیعت» چیزها باشد.» و این اصل اسطوره‌شناسی برای بارت بسیار مهم است.

در همین دیدگاه، اسطوره به طور صریح به نشانه تبدیل می‌شود چنانکه مؤلف کتاب اسطوره‌شناسی‌ها می‌نویسد: «در اسطوره می‌توان نمایه سه‌وجهی‌ای را مشاهده کرد که من از آن سخن گفتم: دال، مدلول و نشانه.» بنابراین، نشانه از نظر سوسور که بارت نیز آن را پایه و اساس نشانه‌های زبانی می‌داند متشکل از دو عنصر دال و مدلول است.

لازم است یادآوری شود که مباحث اسطوره و ارتباط آن با زبانشناسی موضوعی نیست که بارت برای نخستین بار آن را طرح کرده ‌باشد بلکه پیش از او بویژه توسط لوی-استروس مطرح شده‌بود. لوی-استروس اسطوره را برخاسته از گفتار تلقی می‌کرد. این همان موضوعی است که بارت نیز با صراحت بیشتر مطرح می‌کند. «زبان‌شدگی» اسطوره و هر چیزی که دلالتمند است نزد بارت با شدت مطرح می‌شود زیرا بارت یک نشانه‌شناس زبان است و در این رابطه نسبت به شخصیت‌هایی همچون لوی-استروس تأکید بیشتری دارد.
چنانکه ملاحظه می‌شود این «زبان شدگی» و به عبارت دقیق‌تر گفتارشدگی اسطوره، بارت را به سوی نخستین عنصر زبانی در نشانه‌شناسی یعنی «نشانه» رهنمون می‌کند. در این رابطه بارت تأکید خاصی بر سه‌گانگی امر نشانه دارد. زیرا او علاوه بر «دال» و «مدلول» بر خود «نشانه» نیز تأکید می‌ورزد. به عبارت دیگر، اگر نزد اغلب محققان تأکید بر دو عنصر «دال» و «مدلول» می‌شود در نزد او «نشانه» که ترکیب دال و مدلول است نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. علت این تأکید بهره‌ای است که در زنجیره ارتباط نشانه‌ای بارت از این سه‌گانه خواهد برد. «من در سراسر نظام نشانه‌شناسی»، نه با دو، بلکه با سه مؤلفه متفاوت سر و کار دارم؛... بنابراین دالی هست، مدلولی و نشانه‌ای که جمع همبسته دو مؤلفه نخست است.» در نتیجه نشانه نزد بارت به عنوان عنصر مستقل سوم مطرح می‌شود.

بنابراین، اسطوره یک نشانه است که از دال و مدلول و خود نشانه تشکیل شده است. هر یک از این عناصر سه گانه سرشت خاص خود را دارند. دال عنصری تهی است یعنی یک تصویر و یک واژه‌ای که هنوز معنادار نشده و پر نشده است. برای مثال تصویر یا واژه یک گل سرخ را در نظر بگیریم. این تصویر و واژه در صورت انتزاعی خود هیچ معنا و ارزشی ندارد. مدلول عنصری محتوایی است یعنی مظروف است که می‌تواند دال را پر کند اما صورت ندارد. برای معنادار کردن نیاز به ظرف یعنی دال دارد. عشق یا محبت مدلول هستند که می‌توانند به یک تصویر مانند تصویر گل سرخ معنا بدهند. عنصر سوم یعنی نشانه‌دارای ویژگی دوگانه و تکمیلی است یعنی جمع دال و مدلول تلقی می‌گردد. به همین رو، یک واحد و عنصر معنادار است. بارت در مثال گل سرخ اشاره می‌کند که گل سرخ یک دال است که با مدلول عشق به نشانه تبدیل می‌شود. نشانه‌ای که عشق را منتقل می‌کند. گل سرخ به تنهایی خالی است یک ابژه است اما هنگامی که با عشق درمی‌آمیزد به یک نشانه پر تبدیل می‌شود.

نکته مهم دیگر این است که بر اساس نظر سوسور که بارت نیز آن را می‌پذیرد دو عنصر دال و مدلول ذهنی هستند و فقط نشانه است که جنبه عینی به خود پیدا می‌کند. بنابراین دال را نباید با «مرجع» یکی انگاشت و این اشتباهی است که برخی مرتکب می‌شوند. این ویژگی تأثیر بسزایی در اسطوره‌شناسی بارتی دارد.

 اسطوره چه نوع نشانه‌ای است؟
حال این پرسش مطرح می‌شود که اسطوره چه نوع نشانه‌ای است. بارت در آغاز «اسطوره، امروز» این پرسش را مطرح می‌کند و سپس در پاسخ به آن می‌گوید: «اسطوره یک گفتار است.» چنانکه ملاحظه می‌شود بارت مانند اغلب منتقدان دوره خود و حتی بیش از بسیاری از آنها، زبان را به عنوان یک کانون تصور کرده‌ است و بر اساس نظام زبانی و به طور دقیق‌تر نظام نشانه‌شناسی زبانی به مطالعه اسطوره می‌پردازد. به همین دلیل اسطوره یک گفتار تصور شده ‌است. برای اینکه معنای «اسطوره یک گفتار است» (Le mythe est une parole) مشخص شود نیاز به توضیح نشانه‌شناختی است. در میان دوگانه‌های سوسوری یک دوگانه بنیادین و اساسی وجود دارد: زبان (langue) و گفتار/سخن (parole). زبان شکل انتزاعی و گفتار شکل کاربردی این دوگانه است و وجود هر دو لازم و ضروری است.

جلال ستاری در توضیح اسطوره نزد بارت می‌نویسد: «رولان بارت «اسطوره» را بدین معنی که یکی از معانی مشهور و متداول و حتی شناخته‌ترین معنایش در عرف عام است، به کار می‌برد؛ و اسطوره بدین معنی، نوعی زبان (langage) –بنا به تعریف مکتب دو سوسور و لوی-استروس-، یعنی انتزاعی و معقول و مشترک میان آحاد مردم یک جامعه همزبان است.» چنان‌که مشاهده می‌شود آقای ستاری در اینجا دچار اشتباه شده‌است زیرا واژه اصلی که بارت استفاده می‌کند «پارول» یا «گفتار» است (که گاهی نیز «سخن» ترجمه شده است) و نه زبان. به‌همین‌ترتیب معنای اسطوره نزد بارت قسمت انتزاعی دوگانه نیست برعکس قسمت کاربردی و کنشی آن است. بر اساس این ویژگی است که اسطوره به عنوان یک نوع ارتباط اجتماعی در نظر گرفته شده‌است. عجیب اینکه مؤلف محترم درست در جمله‌های اول فصل دوم که به بخش نظری کتاب یعنی «اسطوره، امروز» می‌رسد اسطوره را گفتار تلقی می‌کند و می‌نویسد: «بخش دوم کتاب رولان بارت که در سپتامبر 1956 نوشته شده «اسطوره امروزه امروز» نام دارد. نویسنده در آغاز مقال اسطوره را تعریف می‌کند و می‌پرسد امروز اسطوره چیست و از چه قماشی است؟ و پاسخ می‌دهد نخست از مقوله گفتار یا سخن (parole) که پیامی دارد، بنابراین اسطوره محمول (objet)، مفهوم، معنی یا تصور (id َee) نیست، بلکه صورت و قالب (forme) است.» بنابراین اسطوره یک گفتار است اما این سخن نیاز به توضیح دارد.

 چه‌چیزهایی‌ظرفیت «اسطوره‌شدن» دارند؟
هنگامی‌که گفته می‌شود اسطوره «گفتار» است یعنی اسطوره به عنوان یک شیوه بیانی مورد توجه قرار گرفته‌ است. اسطوره نزد بارت بیشتر به دلیل همین شیوه بیانی و بلاغتش تعریف می‌شود. بنابراین برخلاف بسیاری از تعاریف در اینجا اسطوره چندان به واسطه پیام، محتوی یا مضمونش مورد توجه نیست. «از آنجا که اسطوره یک گفتار است، هر آن چیزی که گفتمان را محقق نماید می‌تواند اسطوره محسوب شود. اسطوره نه به واسطه موضوع پیام خود بلکه به واسطه شیوه بیانش تعریف و مشخص می‌شود.»

در نتیجه یادآوری می‌شود که در این دیدگاه اسطوره یک روش و گونه بیانی است و صورت بلاغی آن بسیار مهم است.

اما، گفتار نزد بارت صرف ارتباط آوایی نیست بلکه گفتار یعنی هر گونه ارتباط نشانه‌شناسی خواه آوایی و خواه نوشتار و حتی خواه تصویری همگی نزد او جلوه‌هایی از گفتار محسوب می‌شوند و این عقیده نیز همچنان از زبان‌محوری اندیشه بارتی ناشی می‌شود. به همین رو است که بخش گسترده‌ای از موضوعات اسطوره‌شناسی‌های بارتی از تبلیغات و عکس‌ها انتخاب شده‌اند. اسطوره گفتاری است که در نظام‌های گوناگون نشانه‌شناختی متجلی می‌شود یا بهتر بگوییم اسطوره نظام‌های گوناگون کلامی را به کار می‌گیرد و از همه آنها استفاده می‌کند. بارت در این خصوص دو لایه گفتار را از هم باز می‌شناسد. گفتار در معنای رایج یعنی ارتباط شفاهی و آوایی و گفتار در معنای گسترده یعنی هر گونه ارتباط معنادار و هر گونه دلالت‌پردازی. سپس او با صراحت می‌نویسد: «چنین گفتاری یک پیام است و بنابراین می‌تواند غیر از گفتار باشد؛ می‌تواند از نوشتارها یا اشکال بیانگری تشکیل شود. نه تنها سخن نوشتاری، بلکه همچنین عکاسی، سینما، گزارش‌نویسی، ورزش، نمایش و تبلیغات، همگی می‌توانند در خدمت گفتار اسطوره‌ای قرارگیرند.» البته بارت خود بر گوناگونی دلالت‌پردازی این عناصر واقف است و بر آنها تأکید می‌ورزد اما آن چیزی که در این‌باره مهم است اشتراک همگی این گونه‌ها برای اسطوره‌سازی است. زیرا همگی این گونه‌ها می‌توانند به بیان اسطوره‌ای بینجامند.

از نظر او، علاوه بر اینکه دلالت‌پردازی میان یک نقاشی و یک کاریکاتور متفاوت است، میان تصویر به طور کلی و نوشتار نیز تفاوت دارد. اما این تفاوت اساسی نیست و با هر دلالتی تصویر به نوشتار تبدیل می‌شود. «تصویر از لحظه‌ای که دلالت‌گر به چیزی می‌شود، به یک نوشتار بدل می‌شود: این نیز چون نوشتار، واحد خواندنی نام می‌گیرد.» در نشانه زبانی و گفتاری دال و مدلول رابطه مشخصی دارد. در چنین وضعیتی دال تا پیش از اینکه مدلول به آن ملحق شود و به نشانه تبدیل شود تهی و خالی است. با ارتباط دال با مدلول نشانه ایجاد می‌شود و نشانه پر است زیرا مدلول دارد. نیل از دال به مدلول و تشکیل نشانه شکل اولیه دلالت است.

بارت در شکل‌گیری اسطوره به دو مرحله زبانشناسی قائل است: «یک نظام زبان‌شناسی» (با اسلوب‌های بیانگری که با آن آمیخته شده‌اند) که آن را زبان-موضوع می‌نامم زیرا زبانی است که اسطوره از آن یاری می‌گیرد تا نظام خاص خودش را بنا کند؛ و خود اسطوره، که آن را فرازبان می‌نامم زیرا زبان دومی است که درباره زبان اولی سخن گفته می‌شود.» مولف کتاب «اسطوره، امروز» در یک طرح خود زبان-موضوع را در مقابل فرازبان در سطح یک مرحله اولیه قرار می‌دهد. آن چیزی که نشانه اسطوره‌ای را از نشانه‌های ساده متمایز می‌کند همین ویژگی دولایگی آن است.

بارت در اینجا تاکید می‌کند که زبان-موضوع می‌تواند کلام یا تصویر باشد و برای توضیح روشن‌تر مثال‌هایی می‌آورد. برای نمونه یک مثال کلامی برای بیان این وضعیت دولایه‌ای می‌آورد. برای مثال در کتابی مربوط به دستور زبان هنگامی که سخن از زبان لاتین است این جمله آورده می‌شود: من شیر هستم. در لایه نخست این مثال دارای یک دلالت‌پردازی اولیه یعنی معنای جمله (من شیر هستم) است. ولی در لایه‌ دوم این جمله بیانگر وجود برخی عناصر زبانی است. موضوعی که بارت مطرح می‌کند کمی شبیه نشان دادن ماه با انگشت است. برخی توجه خود را معطوف انگشت می‌کنند و برخی دیگر فراتر می‌روند تا به واسطه انگشت ماه را می‌بینند.

 تازگی و طراوت اسطوره از چیست؟
در مورد رابطه میان دال و مدلول نیز می‌توان گفت که «یک مدلول می‌تواند دال‌های متعددی داشته باشد. همچنین در مورد مفهوم اسطوره‌ای؛ مفهوم اسطوره‌ای در ترتیب خود توده‌ای نامحدود از دال‌ها را دربر دارد؛ من می‌توانم هزار تصویر بیابم که استیلاگری فرانسه را به من ارائه کنند.»

همین وضعیت امکان تازگی و طراوت را به اسطوره می‌دهد چنانکه می‌تواند هر آینه از دال‌های گوناگون برای مدلول یا مفهومی واحد بهره ببرد. این فقر مدلول و غنای دال موجب می‌شود تا مدلول بتواند هر زمان با پوششی تازه ظاهر شود تا حد امکان از تاریخی شدن و باطل شدن بگریزد. گرچه اسطوره خود موجب تاریخی شدن و باطل شدن است. رسانه‌ها به طور پیوسته با همین عدم تجانس میان دال و مدلول بازی می‌کنند. مدلولی واحد را به شکل‌های گوناگون یعنی با دال‌هایی متفاوت عرضه می‌کنند: «مطبوعات بر آنند که هر روزه پایان‌ناپذیری اندوخته دال‌های اسطوره‌ای را نشان بدهند.»

در همین جا به تفاوت دیگری که پیشتر نیز اشاره شد یعنی تهی بودن یکی و پر بودن دیگری پرداخته می‌شود. دال تهی است زیرا مانند ظرف است که مدلول آن را پر می‌کند. بارت در این رابطه به دال اسطوره‌ای ارجاع می‌دهد و دوگانه دیگری را طرح می‌کند: «به همین صورت در دال اسطوره‌ای؛ فرم تهی ولی حاضر است و معنا غایب ولی پر است.»

برای روشن‌شدن آن می‌توان یک ظرف سفالی را مثال زد که حاضر ولی تهی است و آب که غایب ولی پر و پرکننده است. بارت خود مثال کسی را می‌زند که در درون ماشین نشسته و از پشت شیشه به منظره‌ای می‌نگرد. «شیشه برایم در عین حال حاضر و تهی خواهد بود و چشم‌انداز در عین حال غیرواقعی و پر.» 

هر نشانه‌ای اسطوره نیست
اما هر نشانه‌ای اسطوره نیست. این موضوعی است که بارت می‌کوشد تا آن را توضیح دهد و نشانه‌های اسطوره‌ای را از نشانه‌های غیر اسطوره‌ای بازنمایاند. در واقع، نشانه‌های اسطوره‌ای دارای دو لایه دلالت‌پردازی هستند. هر نشانه از سه بخش و وجه گوناگون تشکیل شده‌است که عبارتند از: دال، مدلول و نشانه. به عبارت دیگر، نباید آن را به دوگانه دال و مدلول تقلیل داد. دال تهی است و هنگامی که مدلولی به آن ملحق می‌شود از تهی بدون خارج می‌شود و با یکدیگر بلافاصله نشانه را می‌آفرینند. ویژگی‌ دیگر نشانه اسطوره‌ای این است که دال آن از نشانه زبانی تشکیل می‌شود. به همین دلیل دارای دو لایه می‌شود یعنی پیشتر فرایند دلالت‌پردازی یک بار صورت گرفته است و در مرحله دوم دال همان نشانه مرحله نخست می‌شود. پس دال اسطوره‌ای به جهت اینکه نشانه است پر و به جهت اینکه دال است خالی است و همین دوگانگی موجب ایجاد نشانه اسطوره‌ای و تمایز آن از نشانه زبانی می‌شود. بارت در این‌باره می‌نویسد: «دال اسطوره به گونه‌ای دو پهلو نمایان می‌شود: دال اسطوره در عین حال هم معنا است هم فرم، از سویی پر است و از سویی دیگر تهی.» نویسنده کتاب «اسطوره، امروز» می‌گوید: «به همین صورت در دال اسطوره‌ای؛ فرم تهی ولی حاضر است و معنا غایب ولی پر است.»  این وضعیت دال موجب پویایی می‌گردد دوری که از فرم و معنا تشکیل شده‌است و نمی‌توان آن ‌را از پویایی خارج کرد مگر اینکه همانند یک اسطوره‌شناس به بررسی ایستایی آن پرداخت در غیر این صورت همواره پویا است.

در واقع، مهمترین بخش تحلیل بارتی در همین نکته نهفته است و چنین ارتباط دوگانه‌ای و سطوح دو لایه‌ای زبان به اسطوره تبدیل می‌شود.

مهمترین ویژگی اسطوره شناسی بارت در همین دولایه شدن و به طور دقیق‌تر تبدیل شدن نشانه سطح اول به دال سطح دوم است. به عبارت دیگر کلید اصلی مبحث اسطوره‌شناسی بارتی در تحلیل وضعیت دوگانه نشانه/دال قرار داد. بنابراین اسطوره از نشانه دال شده استفاده می‌کند. نشانه موجب پر شدن دال و دال موجب تهی شدن نشانه می‌شود و نشانه/دال اسطوره‌ای در یک حالت تعلیق میان پرشدگی و تهی‌شدگی به‌سر می‌برد. دال اسطوره‌ای نشانه زبانی را فقیر می‌کند اما هیچگاه آن را تا حد تهی‌شدگی مطلق پیش نمی‌راند.
 
*استاد دانشگاه
 منبع: ایران

ارسال نظر