در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۹۰۸۱۴
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۸
یادداشت شفاهی دکتر جمیله علم الهدی؛
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی گفت: تحقق انقلاب فرهنگی در گرو یک تحول عمیقتر یعنی انقلاب تربیتی است. ولی ما بر اساس همان تفکر مدرن حرکت کردیم به تدوین فلسفه و سند برای این تحول بسنده کردیم.

به گزارش سرویس سبک زندگی خبرگزاری دانا به نقل از خبرگزاری مهر، دکتر جمیله علم الهدی در این یادداشت شفاهی به این پرسش پاسخ می دهد که چرا در انقلاب سیاسی همراه امام شدیم ولی در انقلاب فرهنگی و انقلاب تربیتی و تحول در علوم انسانی موفق به همراهی نشدیم؟ متن این یادداشت شفاهی به این شرح است: 

دلیل همراهی ما در انقلاب سیاسی سال ۵۷ این بود که می­ دانستیم برای براندازی نظام سلطنت چه کار باید بکنیم، ما ضرورت و راه مبارزه یعنی اعتراض و مقاومت و شکنجه و شهادت را خوب درک می کردیم  زیرا هم نظام سلطنتی و هم راهکارهای انقلاب سیاسی عینی و قابل مشاهده بودند؛ اما وقتی امام از انقلاب فرهنگی سخن گفت و ما را برای این کار بزرگتر فراخواند دیگر درک آن و یافتن راهکار آن بسیار مشکل شد. ما نمی­دانیم دقیقاً چه باید بکنیم، چون اولاً اینها اموری انتزاعی و ذهنی اند و ثانیاً مدل تاریخی و مشهوری که قابل بکارگیری و تقلید باشد نداریم یا اگر داریم آن را نمی شناسیم. برای شناختن یک مدل انقلاب فرهنگی در تاریخ اسلام یا تاریخ سایر فرهنگها نیز لوازم مهمی مورد نیاز است نظیر توان بازخوانی و تحلیل تاریخی که از آن هم محروم هستیم.

انقلاب فرهنگی، خود در گرو یک انقلاب عمیق تر است که از آن با عنوان تحول در تعلیم و تربیت یاد می شود. دقت کنید خداوند عزیزترین عزیزان خود را به خاطر تربیت بشر  به زمین فرستاد و آنها را طبق فرمایش قرآن در بیوتی قرار داد«الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه....فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیه اسمه» و سپس برای تریت بشر ایشان را به سختی انداخت. در حالی که می توانست مردم را وادار کند به ایمان و آنها را به اجبار مورد تعلیم و تربیت قرار دهد. بنابراین تربیت بشر در گرو به رسمیت شناختن اختیار و آزادی اوست. این مطلب، به خصوص وقتی ما با دولت مدرن، قصد سامان بخشی به همه چیز از جمله شهروندان شهر صنعتی یا منابع و نیروهای انسانی سازمان ها و کارخانه های مدرن را در سر داریم بسیار چالش برانگیز است و ما به عنوان مدیران و مسئولان نظام مدرن تربیتی اصلاً تحمل آن را نداریم.

عصر ما، دوره ظهور دو مرد الهی است که ضرورت انقلاب اسلامی و مراحل تکامل و گسترش آن را به خوبی فهمیده اند و ما را به آن دعوت می کنند ولی ما که گوش هایمان مدرن شده نمی توانیم سخن آنها را درک کنیم. در انقلاب سیاسی تغییر حاکمیت مطرح بود لذا موضوع روشن بود و تقریباً متوجه شدیم امام چه می­فرمایند و لذا ایشان را همراهی کردیم. اما ایشان بعد از این انقلاب، ما را دعوت به انقلاب دیگری کردند و آن انقلاب فرهنگی بود. حوزه، دانشگاه و دستگاه های حاکمیتی فرهنگ، یا به درستی دعوت امام را درک نکردند یا راه و روش مناسبی برای آن نیافتند.

ریشه این فقدان به زعم من این است که اساساً تفکر ما، یک تفکر مدرن است. ذهن مدرن تمایل به ساختار و تشکیلات بروکراتیک دارد لذا ما بر اساس این نوع تفکر برای هر کار یک ستاد تشکیل می­دهیم. این در حالی است که انقلاب خصلت هایی دارد که با سازمان دهی و ستاد سازی جور در نمی آید. تأسیس ستادهای متعدد برای انقلاب فرهنگی، ممکن است فوایدی داشته باشد ولی هرگز به معنای تحقق انقلاب فرهنگی نیست و ما هنوز نتوانستیم ظهورات انقلاب فرهنگی مورد نظر امام را نه در متن جامعه و نه در عرصه آموزش عالی که مورد خطاب مستقیم این دعوت بود مشاهده کنیم.

نا گفته نماند که من مخالف تشکیل ستاد و برنامه ریزی فرهنگی نیستم. تشکیل ستاد مفید بود چرا که دست کم موضوع انقلاب فرهنگی در دستور کار باقی ماند و در طول زمان فراموش نشد اما این تمام آنچه امام فرمودند نیست. اگرچه نباید منکر زحمات زیادی که برای جهت گیری بحث­های فرهنگی شده است باشیم، لکن این زحمات تبدیل به «انقلاب» نشده است. آنچه باید به آن توجه داشت فروکاهش انقلاب فرهنگی به اصلاحات فرهنگی است. این روند تقلیل گرایی مربوط به زیر ساخت های مدرن و اتفاقاً فرهنگی ماست که باید مبتلا به انقلاب شود. نگرش سازمانی و تعهد به حفظ ساختارهای موروثی آموزش عالی ضمن تمایل به تغییر کارکردها در بهترین وضعیت می تواند به اصلاح منجر شود نه انقلاب. انقلاب فرهنگی به مثابه انقلاب علیه اندیشه و عمل مدرن است.

در ادامه این جریان که ما هنوز در گیر فهم مسئله انقلاب فرهنگی بودیم، رهبری بحث تحول در تعلیم و تربیت را مطرح فرمودند. یعنی ایشان قبل از ما و به طور بسیار دقیق فهمیدند که تحقق انقلاب فرهنگی در گرو یک تحول عمیق تر یعنی انقلاب تربیتی است ولی این بار هم ما بر اساس همان تفکر مدرن حرکت کردیم و به تدوین فلسفه و سند برای این تحول بسنده کردیم. من خود شاهد بودم که عزیزان بسیاری برای نوشتن سند تحول، زحمات فراوانی کشیدند و به نظرم این کار لازم بود ولی بازهم فروکاهش تحول به تدوین سند تحول و اجرای آن به واقع یک فروکاهش نابخشودنی و قابل نقد است. نوشتن سند تحول، خود تحول نیست. تحول و انقلاب بخاطر عمق تغییراتی که باید رخ دهد، اساساً چیزی نیست که با یک ستاد و چند سند محقق شود.

تحول در تعلیم و تربیت بسیار سخت و مشکل است. اگر سختی تربیت را نفهمیم، رسالت انبیاء و آمدن صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را نمی­فهمیم و ممکن است فکر کنیم که انبیاء ضعف مدیریت داشتند. فکر مدرن می پندارد که به راحتی می ­توان مردم را تربیت کرد و اگر انبیاء نتوانستند مردم را تربیت کنند به این علت بود که مدیریت نداشتند! برای فهم دشواری تربیت، سوره انعام را مطالعه کنید. سوره انعام به طور ویژه مسئله اش، مسئله ی تربیت است. آیه سی و پنج و سی شش این سوره به خوبی برای تبیین اراده حق تعالی به تربیت متکی بر آزادی دلالت دارد.

دشواری در تربیت از آن روست که تربیت، اساساً موضوعی است کاملاً مبتنی بر آزادی بشر! این بشر آزاد باید با پای خود این مسیر ایمان و تقوا را بیاید. خیلی عجیب است که در همین آیه به پیامبر که از سر دلسوزی حریص به تربیت و رستگاری مردم است می­ فرماید: «فلا تکونن من الجاهلین». این تعبیر، تعبیر بسیار تند و عجیبی است برای پیامبری که عزیز و دردانه آفرینش و بهانه حق تعالی برای خلق عالم  است. سپس تصریح می کند که خداوند اگر بخواهد، مردم ایمان می­ آورند ولی مردم باید با خواست خود و به رغم ناملایمات ایمان بیاورند؛ این یعنی تربیت.

خداوند برای تربیت انسان­ها از بهترین بندگانش هزینه می­ کند و هدف از این همه مصائبی که بر اولیای حق نازل شده تربیت انسان است. خداوند، عزیزترین عزیزان خود را به خاطر مسئله تربیت بشر خلق کرد و آنها را برای تربیت بشر به سختی انداخت. ما در این سوره احزاب، مرثیه خداوند را می­ شنویم و اگر دقت کنید از مستحبات روز عاشورا، خواندن سوره احزاب است.

پس تربیت، در گرو به رسمیت شناختن اختیار بشر است. این مطلب چیزی است که ما به خصوص وقتی دولت تشکیل می دهیم، اصلاً تحمل آن را نداریم. مسئله تربیت را باید با نگاهی غیرمدرن دید و این نگاه ریسک بالایی دارد چرا که ممکن است یک نفر هم تربیت نشود. فذا بحث بنده تا اینجا در یک جمله این است که انقلاب تربیتی سخت­ تر از انقلاب سیاسی است.

مسئله بعدی تحول در علوم انسانی است که به نظر من این مسئله باز از همه مشکل­تر است. در واقع این موضوعات به قدری پیچیده است که یک ستاد و یک قرارگاه نمی­ تواند آن را انجام دهد. این مطلب را عرض کردم تا بیان کنم تربیت بسیار بسیار پیچیده است و بخش اعظم این پیچیدگی به خاطر ذات این قصه است و این مربوط به خصیصه انسانی است که اطاعت گریز است.

باید توجه کنیم که بحث تمدن­ سازی، معطوف به پیدایش انقلاب تربیتی و فرهنگی است و اگر نگوییم تمدن سازی تکامل این انقلاب­هاست، حداقل باید بگوییم این انقلاب ها، مقدمه تمدن سازی است.

اما نکته­ مهم و امید بخش و البته مسئولیت افزا در این نوع بحث­ها این است که امروز شاهدیم قلوب جوان ها متوجه ضرورت این انقلاب ها در عرصه های فرهنگی و تربیتی و علوم انسانی شده است و اکنون نفوس زیادی آمده­ اند و می­ خواهند کار کنند و این از معجزات خداوند است.

ارسال نظر