به گزارش خبرگزاری دانا به نقل از فارس؛ در هفته معلم به سراغ معلم دشتستانی میرویم که برای دانشآموزان سه مدارس آبپخش و شبانکاره نام آشناست و بسیاری از مردم منطقه او را بهعنوان قهرمان دو و میدانی میشناسند.
با خودش از سالهای معلمی و ورزش صحبت میکنیم از عشق... از عشق و علاقهاش به دانشآموزان میگوید و اینکه یک مرتبه دید دونده کار حرفهای شده است.
برای آشنایی بیشتر با منصور رضایی برای دانشآموزانی که این سالها بیشتر در آموزشگاههای آزاد علمی و کلاسهای تقویتی با او آشنا هستند با خودش به گپ و گفتی نشستیم.
لطفا یک بیوگرافی مختصر از خودتان شرح دهید.
متولد فروردین 1333 هستم و در روستای چم درواهی (بخش آبپخش) متولد شدم و دوران نوجوانی و جوانی را در روستا گذراندم و پس از خدمت سربازی باز هم به منطقه آبپخش برگشتم و همراه با خانواده که به درواهی آمده بودند، در این روستا ساکن شدم.
میگویند رکورد مقام اولی شما در مسابقات دو و میدانی از حساب و کتاب گذشته، ماجرا چیست؟
(خندهای میکند و میگوید دوستان کمی اغراق میکنند) حساب و کتابمان با خدا صاف باشد دیگر چه نیازی به حساب و کتاب عناوین و القابی که به ما میدهند داریم؛ ولی من اینقدر که دوستان میگویند هم مقام اول نشدم، کلا چند ده باری میشود.
اصلا چطور شد که دوندگی را شروع کردید؟
اگه بپرسید چطور شد که دونده شدی نمیتونم جواب دقیقی به شما بدم ... فقط اینو میگم که به قصد دونده شدن نمیدویدم، اصولا کم راه میرفتم و بیشتر میدویدم ... بهقول دوستان راه رفتنم هم مثل دویدن بود ... همیشه میدویدم، حتی مسافتهای کوتاه را مثلا تو حیاط میدویدم تا خسته بشم، مسیر مدرسه را میدویدم و حوصله نداشتم راه برم ... زیاد میشد که فاصله بین چمدرواهی را هم میدویدم.
چند کیلومتر بود؟ چندبار میدویدید؟
فاصله بین درواهی و چم درواهی حدود سه کیلومتری بود ... زیاد نمیدویدم نهایتا سه چهار بار ... جوان بودم و پر انرژی ... کمکم داشتم به دویدن علاقهمند میشدم و دوست نداشتم بشینم.
از کی بهصورت حرفهای شروع کردید و وارد مسابقات شدید؟
اولین باری که مسابقه دو شرکت کردم اول دبیرستان بودم، از بهرامآباد (آبپخش) تا پاسگاه درواهی (آبپخش) دویدیم و با اینکه زیر نظر هیچ مربی فعالیت نمیکردم نفر اول شدم، این اولین قهرمانیم بود ... تو همون مسابقه پنج نفر انتخاب شدیم، رفتیم برای مسابقه با دانشآموزان سعدآباد که دوندههای باسابقه و حرفهای بودن ... تو این مسابقه هم پنج نفر انتخاب شدیم و رفتیم به مسابقات برازجان ... اینبار مسابقه دو پنج هزار متر بود و چون تمرین زیادی داشتم و کمی با مسابقات دو آشنا شده بودم با فاصله زیادی از حریف اول شدم ... از اینجا بود که عاشق مسابقات دو شدم.
از اینجا به بعد برای مسابقات استانی انتخاب شدم و زیر نظر مربی تمرینات را شروع کردم ... بعد از دو ماه تمرین فشرده و نفسگیر زیر نظر استاد مختار عبداللهی رفتیم بوشهر برای مسابقه و با حمایتهای مربیم و تلاش خودم دوباره توانستم مقام اول را کسب کنم.
از اینجا بود که کار سخت شد، باید برای مسابقات کشوری آماده میشدیم و حدود دو ماه وقت داشتیم برای تمرین... تو این دو ماه حسابی انرژی گذاشتم و قصد کرده بودم که دوباره مقام بیارم ... در آنجا مقام سوم نصیب من شد و طلسم مقام اولی من شکسته شد.
بعد از اینکه شکسته شدن طلسم دو را رها کردید؟
بعد از آن 70 مقام اولی استان بوشهر را کسب کردم
نه، اصلا اینطور نبود ... بعد از آن با دعوت پسر عموم (رسول رضایی) که از بهترین فوتبالیستهای استان در دهههای 40 و 50 بود و عضو باشگاه پرسپولیس برازجان به این باشگاه رفتم ... سال 51 تا 57 برای این باشگاه میدویدم و تو این هفت سال همیشه تو مسابقات انتخابی استان در رشتههای سه، پنج و 10 هزار متر مقام اول را کسب کردم و مجموعا بیش از 70 بار مقام اول استان را کسب کردم.
تا چه زمانی به دو و میدانی بهصورت حرفهای ادامه دادید؟
سنواتی که دونده باشگاه پرسپولیس برازجان بودم آخرین دورهای بود که پا تو مسابقات دو حرفهای گذاشتم و بعدش به سربازی رفتم و بعدش هم سی سال کنار تخته سیاه به دانشآموزانم درس دادم ... البته اینطور نبود که دو را کنار بگذارم، برای دل خودم میدویدم ولی شرایط طوری نبود که بتونم وقتم را خرج این کنم که دونده حرفهای باشم.
از دوران معلمیتون بگید ... چرا همیشه تو مقطع ابتدایی تدریس کردید؟
سربازی را تو سپاه دانش گذراندم و منطقه دهدشت کهکیلویه و بویر احمد سپری کردم. بین سالهای 56 تا 58 و از سال 58 هم بهعنوان آموزگار استخدامی اداره آموزش و پرورش سعدآباد فعالیت کردم.
بیشتر دوران خدمتتان در چه منطقهای بودید؟
علاقه داشتم تو آبپخش حاضر باشم و بهخاطر همین موضوع یا خود شهر آبپخش و یا روستاهای اطرافش تدریس میکردم ... بهطور کلی محدوده آبپخش و شبانکاره محدوده خدمت من تو 30 سال آموزگاری مقطع ابتدایی بود.
تمام دوره خدمت آموزگار بودید؟ موقعیت کار اداری و دفتری برایتان پیش نیامد؟
رفتن به اداره و کار دفتری مشکل نبود برام، ولی خودم تحصیل را دوست داشتم، بچههام را دوست داشتم ... تمام آن 30 سال را آموزگار بودم و با دانشآموزانم ایامم را سپری میکردم ... چیزی که تعجب معلمهای همدوره من را به دنبال داشت ماندگاری من تو کلاس اول دبستان بود ... 13 سال تو کلاس اول دبستان تدریس کردم و 13 سال از باسواد شدن بچهها لذت بردم ... وقتی میدیدم بچهها خوندن و نوشتن یاد میگیرن احساس غرور میگردم و بال در میآوردم... مابقی سنوات خدمت هم تو پایههای دوم و چهارم و پنجم دبستان تدریس کردم تا سال 86 که بازنشسته شدم.
البته بعد از بازنشستگی هم آموزگاری را رها نکردم ... با بچههای فامیل تقویتی کار میکردم، تو آموزشگاههای آزاد درس میدادم و هنوزم کاملا تدریس را ول نکردم ... نمیشه کاری که عمری داخلش بودی را ول کنی یک مرتبه ... 30 سال کنار تخته سیاه وایسادم و درس دادم.
پس چطور دو و میدانی را رها کردید؟
کی گفته من دویدن را رها کردم ... گفتم که دیگه به مسابقات نرفتم، برای دل خودم که میدویدم ... هنوزم میدوم ... امروز هم دویدم ... تازه تو دوران معلمی چندباری بهعنوان مربی دانشآموزان تو رشتههای مختلف دو فعالیت کردم ... در آن دوران هم چهار بار مقام قهرمانی استان را کسب کردیم ... دو بار هم به مسابقات کشوری راه پیدا کردیم و یک بار یکی از دوندههای تیم من تو مسابقات بندر عباس مقام برتر را کسب کرد.
از وقتی که با ما دادید تشکر میکنم.
در آخر اگر حرفی دارد و تو گفتوگوی ما از قلم افتاده بفرمایید:
از آقای مختار عبداللهی مربی دوومیدانیم در ایام نوجوانی و جوانی تشکر میکنم ... این مربی با ذوق تو سالهای خدمتش نه تنها تو رشته دو و میدانی بلکه تو همه رشتهها به آبپخش ظرفیت داد و باعث درخشش ورزشی آبپخش تو سطح منطقهای، استانی و ملی شد.
از همه دانشآموزانم تو 30 سال گذشته هم حلالیت میطلبم ... همه تلاشم این بوده که خاطره بدی از من تو ذهن دانشآموزانم باقی نمونه ... اگه از من ناراحتی به دل دارن ازشون میخوام حلالم کنن.