در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۳۵۸۱۳
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۹
نگاهی به جایگاه جاذبه و دافعه در نظام تعلیم و تربیت اسلامی 2
در جلسه قبل گفته شد که هر جا سخن از نزدیکی دل‌هاست، خداوند متعال، خود را مسئول مستقیم آن می‌داند و نقش‌آفرینی هرکسی جز خود را نفی می‌کند. البته این به معنای نفی مسئولیت مربی برای جذب نیست.

به گزارش خبرگزاری دانا (دانا خبر)، آنچه پیش رودارید، خلاصه درس گفتار سید حجت سید وکیلی در جمع گروهی از فعالان علوم تربیتی با عنوان سلسله مباحث جایگاه جذب در نظام تعلیم و تربیت اسلامی است.

قبلاً عرض کردیم که وقتی از تعلیم و تربیت انسان سخن می‌گوییم، یکی از مهم‌ترین مقدمات آن جاذبه و به دنبال آن دافعه است.

به عنوان مقدمه به نکته ای که در از بحث قبل پرسیده شده، پاسخ بدهیم.

نوشته اند: در مقام تربیت دافعه وجود ندارد! بلکه باید به دنبال جذب حداکثری از غیر خودیها و حفظ خودیها باشیم.

دافعه و برائت مخصوص کفار و معاندین است! و کسی را که دفع کردیم دیگر نمی‌توانیم تربیت کنیم.

برای این بحث شاید بهتر باشد به جای جذب و دفع، از اصطلاحاتی مانند تشویق و تنبیه، تأیید و تکذیب، انذار و تبشیر و... استفاده کنیم.

در پاسخ باید گفت: هدف غایی تربیت، هدایت است. یعنی ما اگر خیلی هنر کنیم، افرادی را تربیت می کنیم که به راه راست هدایت شوند. اصلا برخی تربیت را معادل با هدایت میگیرند.

خداوند متعال به پیامبرش می فرماید:

انک لاتهدی من احببت

این نگاه که بخواهیم همه عالم را تربیت کنیم، اصلا نگاه دینی نیست از نظر بنده؛ بلکه بیشتر یک فرض فلسفی است.

چرا که حضرت نوح علیه السلام، بعد از سالها دعوت، نهایتاً نتوانست قوم خود را هدایت کند.

حضرت امیر هم در خطبه شصت و نهم نهج البلاغه می فرمایند:

خدایا! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.

یکی از شئون امام علیه السلام هدایت است:

انما انت منذر و لکل قومٍ هاد

اگر قرار بود که همه تربیت بشوند، امیرالمومنین چنین جملاتی را در جمع اصحاب خود در مسجد کوفه نمی فرمودند.

طبیعتاً اکثریت نمازخوان های مسجد کوفه از کفار و معاندین نبوده اند. اما علی علیه السلام از تربیت آنان نا امید شده بود.

من لزوماً دافعه رو معادل برائت نمیگیرم در مقام عمل غیر معصوم. اما برای مثال منافقین و اهل فتنه رو شامل دائره برائت و دفع می دونم.

شاخص اول: شناخت سنخیت ها

گاهی دانش آموزی جذب معلمی خاص می شود و دلش می خواهد به او نزدیک شود. این رمزی دارد و رمزش جز سنخیت نیست. این دانش آموز در آن معلم چیزی دیده است که مور علاقه اوست. گاهی حتی خود دانش آموز این دلیل را درک نمی کند. بعضی وقت ها این سنخیت از جهت شباهت است، یعنی فلان معلم شبیه مادر است یا روحیات آن معلم با عمویی که دانش آموز دوستش دارد، سنخیت دارد؛ گاهی هم بر اساس کمبود و نیاز است. یعنی شخصیت آن معلم با گمشده آن دانش آموز سنخیت دارد. مثلاً وقتی پدر اقتدار ندارد، او به معلم مقتدر نزدیک تر می شود، وقتی از مهر مادری محروم است، به معلمی که جنبه های عاطفی بیشتری دارد، نزدیک تر می شود.

گاهی دانش آموز از معلم دلسوزی نفرت پیدا می کند، این موضوع را هم باید در پس زمینه های ذهنی او جستج کرد که چه همسان سازی و شباهتی را در ذهن می پروراند؛ یا چه خاطره بدی برای او از رفتارهای این معلم یا حتی قیافه او تداعی می شود.

این مساله برای معلمین راهنما می تواند یک نوع شاخص و علامت و راهنما باشد.

طبیعتاً معلمین از جهت جاذبه و دافعه یکسان نیستند. وقتی در یک مجموعه ای سعی شد که روح غالب در آن مجموعه هماهنگ باشد، ناخودآگاه آن مجموعه آموزشی هم جاذبه و دافعه پیدا می کند. اولیایی آن مجموعه را می پسندند و اولیای دیگری با رویکردهای آن مجموعه زاویه خواهند داشت.

البته متاسفانه معمولاً در بحث جاذبه و دافعه، فردی بحث شده است و کمتر به جاذبه و دافعه سازمانی پرداخته شده است.

اگر در یک مجموعه آموزشی دبستان آن مورد پسند بود ولی راهنمایی باب طبع همان اولیا نبود، یعنی بین جاذبه و دافعه آنها اختلاف هست، یعنی یک بیماری و مرضی به آن مجموعه عارض شده که باید مورد بررسی و مداوا قرار بگیرد. ممکن است هر دو طرف یا جمیع جوانب درست عمل کنند، اما جاذبه و دافعه سازمان در یک جهت نباشد. اینجا هویت سازمانی مورد خدشه است. اولیا تکلیف خودشان را نمی دانند. بین اجزاء مختلف مجموعه هم همواره درگیری هست.

مدرسه باید نسبت به شخصیتی که می خواهد از خود نشان بدهد، آگاهانه عمل کند تا جاذبه و دافعه درستی داشته باشد. برای مثال، در مدرسه ای متوجه شدیم که ما هنر پرورش و شکوفایی افراد درون گرا را داریم، اما مجموعه کادر ما از برقراری ارتباط سازنده با دانش آموزان برونگرا عاجزند. مدتی روی این مساله کار کردیم، شاهد بودیم که فقط صورت مساله عوض شد، اول دانش آموز برونگرا را با تمهیداتی درونگرا می کردند و بعد روی او کار می کردند. یعنی بچه را از شخصیت اصلی خودش خارج می کردند که در کل کار صحیحی نبود. به همین دلیل باید در مدرسه طیف متفاوتی از معلمین با شخصیت های گوناگون حضور داشته باشند. البته باید توجه داشت که برآیند خروجی این تفاوت ها چیست؟ آیا واقعا جاذبه این معلمین به رشد و تکامل واقعی دانش آموزان کمک می کند یا فقط جذابیت های گذرا دارد. هر مجموعه ای حتماً باید به این موضوع فکر کند. در برخی مجموعه ها آگاهانه برای طیف های مختلف دانش آموزان افرادی در نظر گرفته می شوند که در حوزه مباحث دینی و تربیتی اگر با آقای الف نتوانست ارتباط بگیرد. با آقای ب بتواند ارتباط بگیرد.

ان شاء الله در بخش بعدی به اختلاف افراد در جاذبه و دافعه اشاره خواهیم کرد.

ارسال نظر