یک محسن عزیز

کتاب را که دستت می گیری اولش فکر می کنی که این هم یک کتاب از زندگی شهداست، اما حقیقتش این جور نیست که این کتاب یک زندگی نامه معمولی باشد. «یک محسن عزیز» روایت زندگی یک انسان است انسانی که آرام آرام رشد می کند و نهایتا جایی در میان افلاک می باید.
محسن وزوایی، قهرمان جنگ های «بازی دراز»، منطقه ای بسیار استراتژیک در غرب کشور، یک انسان با افعال و اعمالی مانند سایر انسان هاست. اما باطنش یک روح سالک و یک انسان خود خود ساخته است و اینجاست که او قهرمان می شود و البته این عاقبت تمام کسانی است که در مکتب روح الله، روح خود را تازه کردند.
در این کتاب برای نخستین بار نامه هایی از شهید وزوایی را می خوانیم که برای خواهری که در آمریکا داشته ارسال کرده است. این نامه ها بعد دیگری از شخصیت او را به نمایش می گذارند. وزوایی دوست دارد برود امریکا درس بخواند اما در نهایت خود را در هنگامه جنگ می بیند و برای این راه هر قدمی بر میدارد.
کتاب شرح چهار سالی است که محسن وزوایی را از یک آدم معمولی تبدیل به یک قهرمان می کند. هنر نویسنده نزدیک کردن مخاطب به قهرمانی است که تاحالا او را نمی شناخته است و این اتفاق بزرگی است.
کتاب از کودکی و نوجوانی شهید شروع می شود، به نقش شهید در تسخیر لانه جاسوسی می پردازد و فصل انتهایی کتاب به رشادت های شهید در دفاع مقدس می پردازد.

برشی از کتاب: 

به اصرار عزیز و به خاطر دل بچه ها که می خواستند یکی دو روز دیگر بمانند ، از باجه تلفن کنار میدان به مامان زنگ زد و چند روزی همان جا ماندنی شد . وحید را جای همیشگی اش پیدا کرد . توی زمین آسفالت پایین مدرسه شجری و در حال فوتبال بازی کردن . همدیگر را را بغل کردند و به دقیقه نکشید که محسن هم وارد بازی شد و هنوز چند باری پا به توپ نشده بود که متوجه اختراع جدیدشان شد.