در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۴۹۳۹۶
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۱
معرفی کتاب
به بهانه سی و یکم خرداد، سالروز شهادت شهید دکتر چمران سری زدیم به کتاب مرد رویاها ...
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ شهید شدن حاصل یک لحظه زندگی نیست. بلکه شهادت از پس یک زندگی زیبا می آید. میخواهد ای عمر این زندگی زیبا به کوتاهی یک نفس باشد یا می خواهد این زندگی طولانی و پر از فراز و نشیب باشد. می خواهد در میدان جنگ باشد یا در میدان عمل و کار. مردن زیبا، زندگی زیبا می طلبد. امام خمینی نمونه اش را به ما معرفی می کند. اگر می خواهید بمیرید مثل چمران بمیرید. اما مگر چمران چگونه زندگی کرد که زیبا مرد؟
سید مهدی شجاعی نویسنده نام آشنا و توانمند که آثار شناخته ای شده ای دارد، در یک فیلم نامه نسبتا بلند به بیان بسیار زیبا و شیوا به روایت زندگی شهید چمران پرداخته است. شهید چمرانی که از او به عنوان مرد رویاها یاد می کند. کتاب مرد رویاها نوشته سید مهدی شجاعی به مقاطعی از زندگی شهید چمران می پرداز که کمتر به آن ها پرداخته شده است. ایشان در کتاب به سه دوره از زندگی شهید چمران در آمریکا، مصر و لبنان می پردازد. این سه دوره مهم ترین قسمت های زندگی ایشان است. چمرانی که سال ها در آمریکا می سوزد، در مصر خودش را آماده می کند و در لبنان برای کودکان یتیم پدری می کند. البته در لا به لای این قسمت ها به گذشته شهید چمران و کودکی ایشان هم اشاره هایی می شود. این اثر در قالب فیلم نامه نوشته شده است که به تصویر سازی هرچه بهتر مخاطب از اتفاقات کمک می کند.
چمران را چه می توانیم بگوییم؟ عارف، شاعر، عاشق، فیزیکدان، سیاستمدار، چریک و... . واقعا چه می توانیم بگوییم جز اینکه او عبد صالح خداوند بود که نگاهش به آسمان بود. نگاهی آسمانی و هدفی بالاتر او را نسبت به وقایع بیدارتر می کرد و او جز برای رضای خدا و انجام وظیفه قدمی پیش نمی گذاشت...

قسمتی از کتاب را با هم میخوانیم:

پیرمردی بدون بالاپوش در گوشه خیابان زیر برف کز کرده. نوجوانی به هنگام عبور، چشمش به پیرمرد می‌افتد و پاهایش سست می‌شود. نوجوان پالتویش را در می‌آورد و به نحوی که دیده نشود، به سمت پیرمرد می‌رود و از پشت آن را روی دوش پیرمرد می‌اندازد و به سرعت دور می‌شود؛ با یک تا پیراهن. پیرمرد برمی‌گردد اما روی نوجوان را نمی‌بیند.

چمران: من به اون پالتو احتیاج داشتم، پالتوی دیگه‌ای هم نداشتم. اون شب سرمای سختی خوردم و چند روز بستری شدم. ولی خوشحال بودم از اینکه تونستم رضایت خدا رو به دست بیارم.
پروانه(دختری که چمران با او ازدواج می‌کند): ولی این شیوه‌ای نیست که بشه باهاش یه عمر زندگی کرد.
چمران: این اون شیوه‌ایه که من دوست دارم باهاش یه عمر زندگی کنم و این اون چیزیه که برای تو قابل پذیرش نیست.

مرد رویاهاسید مهدی شجاعی
انتشارات نیستان
525 صفحه

ارسال نظر