او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم » مى گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند.(2)
آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال ۶۲ هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این نوشته برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.
۱- زینت پدر
۲- علم الهى
زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه اش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (۶)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
۳- عبادت و بندگى
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده اش مى فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (۱۰)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
۴- عفت و پاکدامنى
عفت و پاکدامنى، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمت ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه(۱۱)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشته اى از فرشتگان باشد.»
« زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه اى برداشت که از خانه اش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت). صورت را[در اسارت] با دست راست مى پوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مى برد. »
و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى آورد که « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن (۱۳)؛ اى پسر آزاد شده هاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت هاى آنان را آشکار ساختى.»
۵- ولایت مدارى
از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (۱۷)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (۱۸)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان … خیمه ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.» (19)
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى گردد. (20)
ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)
ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن ها را به میدان جنگ اعزام نمى کرد.
۶- روحیه بخشى
او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى گفت:«لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (۲۲)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»
۷- صبر
در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى پاشد و براى آزردن او مى گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(۲۴)؛ کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(۲۵) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت ها متعجب مى شود و قدرت محاجه را از دست مى دهد.
۸- ایثار
او سختى ها و تازیانه ها را به جان خود مى خرید و نمى گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند.
۹- شجاعت و شهامت
و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى ها و بد زبانى هاى او، شجاعت حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (۳۲)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى دانم.»
۱۰- فصاحت و بلاغت
خزیم اسدى مى گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى گفت.
و همو مى گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مى گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى گردد و نه شکست مى پذیرد. (33)
پى نوشت ها:
۲- همان، ج ۳، ص ۲۱۰٫
۳- همان، ج ۳، ص ۳۹٫
۴- بقره/۳۱- ۳۲٫
۵- کهف/۶۵٫
۶- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،۱۳۳۱ ه . ش) ج ۱، ص ۲۹۸٫
۷- ذاریات/۵۶٫
۸- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۲۳۸٫
۹- ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۶۲٫
۱۰- همان، ص ۶۱- ۶۲٫
۱۱- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۴۶۶٫
۱۲- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص ۳۴۵٫
۱۳- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج ۴۵، ص ۱۳۴٫
۱۴- نساء/۵۹٫
۱۵- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
۱۶- الکوکب الدرى، ج ۱، ص ۱۹۶٫
۱۷- بحارالانوار، ج ۴۵، صص ۱۱۰- ۱۱۱٫
۱۸- همان، ج ۴۵، ص ۱۳۳٫
۱۹- همان، ج ۴۵، ص ۵۸، ومعالى السبطین، ج ۲، ص ۸۸ .
۲۰- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶٫
۲۱- همان، ج ۴۵، ص ۶۱ .
۲۲- همان، ج ۴۵، ص ۱۷۹٫
۲۳- مثل بقره/۱۵۵ و . . .
۲۴- بحارالانوار، ج ۴۵، صص ۱۱۵- ۱۱۶٫
۲۵- همان، ص ۱۱۶٫
۲۶- میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴٫
۲۷- همان.
۲۸- ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۶۲٫
۲۹- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۱۸۲٫
۳۰- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .
۳۱- بحارالانوار، ج ۴۵، صص ۱۵۴- ۱۱۵٫
۳۲- همان، ص ۱۳۴٫
۳۳- همان، ج ۴۵، صص ۱۰۸ و۱۱۰ .