در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۵۶۰۳
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۲
وقتی فکر می‌کنی دیگه از این سخت‌تر نمی‌شه!‏
نویسنده: محمدامین قاسمی پیربلوطی
‏تلخی آثار دغدغه‌مند و واقع‌نما مانند گزندگی شکلات تلخی است که ابتدا چهره را در هم می‌کشاند، اما هر چه بیشتر ‏مزمزه می‌شود، طعمش دقیق‌تر چشیده شده و خواب از سر تلخ‌کام می‌پراند. فیلم «لاک قرمز» را می‌توان نمونه‌ای از ‏فیلم‌های اجتماعی دانست که اثرش به این راحتی‌ها پاک نشده و تا مدت‌ها شما را در جاده‌ی تاریک زندگی بیدار نگه ‏می‌دارد.‏

محمدامین قاسمی پیربلوطی، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ سینمای اجتماعی ایران در کنار آثار کمدی سهم قابل‌توجهی را در فیلم‌هایی که هرساله تولید و پخش می‌شوند، به خود ‏اختصاص می‌دهد؛ فیلم‌هایی که با مضمون مشکلات و دردهای اجتماعی ساخته و پرداخته شده و سرانجام جلوی ‏چشم بیننده‌ای قرار می‌گیرد که خود کم‌وبیش در متن این جامعه در حال زیستن است و اگر خود درگیر مسائلی که ‏جلوی دیدگانش رژه می‌روند نباشد، حداقل فرد یا افرادی را می‌شناسد که به‌نوعی در دام مشکلات و معضلات جامعه ‏گرفتار شده‌اند. البته در این میان گاه با آثاری روبه‌رو می‌شویم که آن‌چنان اغراق و تخیل و نابهنگامی در آن‌ها موج ‏می‌زند که باورپذیری خود را از دست داده و گویی تنها برای رنجاندن مخاطب و راندن و نومیدکردن او از جامعه ساخته ‏شده‌اند. از سوی دیگر، آثار اجتماعی دیگری نیز هستند که از سوژه، غنا و پرداخت بسیار خوبی برخوردارند و اگر هم در ‏پایانِ آن‌ها مخاطب تلخ‌کام می‌شود، به‌خاطر ماهیت تلخ و سیاه خود پدیده است؛ نه این‌که سازنده با پاشیدن چرک و ‏کثافت به داستان و شخصیت‌های فیلم خواسته باشد به هر قیمتی که شده جامعه یا بخشی از آن را پلیدتر از آن‌چه واقعاً ‏هست، بازنمایاند. تلخی آثار دغدغه‌مند و واقع‌نما مانند گزندگی شکلات تلخی است که ابتدا چهره را در هم ‏می‌کشاند، اما هر چه بیشتر مزمزه می‌شود، طعمش دقیق‌تر چشیده شده و خواب از سر تلخ‌کام می‌پراند. فیلم «لاک ‏قرمز» را می‌توان نمونه‌ای از فیلم‌های اجتماعی دانست که اثرش به این راحتی‌ها پاک نشده و تا مدت‌ها شما را در ‏جاده‌ی تاریک زندگی بیدار نگه می‌دارد.‏

‏«لاک قرمز» نخستین تجربه‌ی کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی است که نویسندگی آن را امیر عبدی برعهده داشته‌ و ‏کامران مجیدی تهیه‌کننده‌ی آن بوده‌است. این فیلم برای حضور در بخش نگاه نوی سی و چهارمین دوره‌ی جشنواره‌ی ‏فیلم فجر انتخاب و نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در بخش نگاه نوی جشنواره‌ی آن سال شد. ‏‏«لاک قرمز» در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۵ اکران خود را در سینماهای ایران آغاز کرد. بازیگران اصلی این اثر را هم پردیس ‏احمدیه (اکرم)، پانته‌آ پناهی‌ها (اعظم)، بهنام تشکر (ارسلان) و مسعود کرامتی (ولی) تشکیل می‌دهند.‏

داستان «لاک قرمز» به خانواده‌ای پنج نفره می‌پردازد که در یک خانه‌ی قدیمی اجاره‌ای در محله‌ای فقیرنشین زندگی ‏می‌کنند. از همان آغاز متوجه می‌شویم که این خانواده درگیر مشکلات مالی است و پدر خانواده نیز درگیر اعتیاد است. ‏اگرچه چرخ روزگار به‌خوبی و روانی برای این خانواده نمی‌چرخد، اما هنوز اندکی دلخوشی و سرزندگی در آن یافت ‏می‌شود. اما در همان ابتدای فیلم، اولین سیلی محکم به صورت مخاطب اصابت می‌کند و اوضاع از آن‌چه پیش‌بینی ‏می‌شد، جدی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. به‌خاطر بازی‌های درخشان فیلم و پرداخت مناسب بیشتر صحنه‌ها، مخاطب از ‏همان ابتدا با اثر همراه و همدل می‌شود و با اولین رویداد ناگوار، همچون شخصیت‌های فیلم، در لاک غم فرومی‌رود. ‏هنوز زنگ سیلی اول در گوش مخاطب در جریان است که سیلی‌ها و مشت‌های سهمگین‌تر، یکی پس از دیگری ‏به‌صورت مخاطب زده شده و فرصت نفس‌کشیدن به او نمی‌دهند؛ به‌طوری‌که بیننده در جریان رویدادهای فیلم مدام از ‏خود می‌پرسد: «مگه میشه دیگه از این بدتر هم بشه؟» و طولی نمی‌کشد که مشکل جانکاه دیگری بر سرش آوار ‏می‌شود. در نگاه اول، شاید این‌طور به‌نظر برسد که «لاک قرمز» را هم می‌توان مثل دیگر فیلم‌های سیاه‌نمای اجتماعی ‏در ژانر فلاکت دسته‌بندی کرد، اما اگر پایان‌بندی ظریف فیلم را در نظر بگیریم و هر گوشه از «لاک قرمز» را بیانگر ‏دردهای عمیق و زجرآور بخشی از مردم این جامعه بدانیم، آن‌گاه متوجه می‌شویم که اکرم شانزده‌ ساله‌ی داستان در دل ‏خود آبستن ده‌ها و صدها اکرم دیگر است که هرکدام در گوشه‌ی زمخت و بی‌رحمی از کوچه پس کوچه‌های زندگی با ‏فقر گلاویز شده و با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. فقری که گونه‌های متعددی دارد؛ از فقر مالی که مشهودترینشان ‏است گرفته تا فقر در عاطفه، ارتباط، همبستگی و مسئولیت اجتماعی. ‏

جدای از نقص‌ها و کاستی‌هایی که در هر اثری یافت می‌شوند، یکی از مؤلفه‌های نمادین و به‌خوبی پرداخت‌شده همان ‏عروسک‌های چوبی‌ اند که پدر خانواده برای امرار معاش خانواده می‌سازد. گویا سرپرست و نگهدارنده‌ی خیمه‌ی این ‏خانواده همین تکه‌چوب‌های سرهم‌شده‌ اند که اگرچه برخلاف عروسک‌های رنگارنگ و نرم و لطیف رایج، زخمت و ‏بی‌ریخت به‌نظر می‌رسند اما همچون کورسوی امیدی، به اعضای خانواده که در منجلاب گرفتاری‌ها دست و پا می‌زنند، ‏انگیزه و توان ادامه‌دادن می‌بخشند. عروسکی که در جریان فیلم دیدیم چه بر سرش گذشت و در پایان به چه تبدیل شد.‏

در پایان باید گفت که تماشای «لاک قرمز» برای کسانی که می‌خواهند از میان سختی‌ها و ناملایمتی‌های زندگی به ‏آغوش سینما پناه برده و به این بهانه دمی بیاسایند، به‌هیچ‌وجه گزینه‌ی مناسبی نیست؛ چون تماشای این اثر مثل این ‏است که سطل آبی سرد و دردآور بر سرمان ریخته شود و خواب را از سرمان به در کند. خوابی که افراد بسیاری از جامعه ‏را در تاریکی خود فروبرده‌است.‏



ارسال نظر