در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۸۴۰۷۰
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۵
خیام، هم ادیب و شاعر است، هم فیلسوف و حکیم و هم ریاضیدان و منجم؛ شاعری که شهرت جهانی او بیش از همه شاعران ایران است.
به گزارش خبرگزاری دانا ابوالفتح (ابوحفص) عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، حکیم، ریاضیدان و شاعر بزرگ ایران در نیمه دوم سده پنجم و اوایل سده ششم هجری قمری، ۲۸ اردیبهشت در نیشابور دیده به جهان گشود.
خیام ازسویی چهره ای ادبی است و از سوی دیگر، وجهه ای فلسفی و ریاضی و نجومی دارد. استاد ذبیح الله صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران، درباره جایگاه علمی خیام می نویسد: در روزگار، به پایه ای بود که او را در حکمت، پیرو ابوعلی سینا دانسته اند؛ همچنین در احکام نجوم، گفتارش را مسلم می دانستند و در اموری مانند ترتیبِ رصد و اصلاحِ تقویم به او مراجعه می کردند (صفا، ۱۳۶۹، ج ۲:۵۲۷).
سروسامان دادن به گاهشماری ایرانی، از مهمترین کار‌های حکیم عمر خیام در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک و پادشاهی ملکشاه سلجوقی بود. خیام به دستور جلال‌الدین ملکشاه، سرپرستی محاسبات گاهشماری ایران را به عهده گرفت و تقویمی را سامان داد که به استناد پژوهش ها و گفته‌های اخترشناسان، دقیق‌ترین گاهشمار جهانی است.
خیام، شاعری حکیم با آوازه جهانی و منجمی ماندگار با گاهشماری دقیقخیام معروف ترین شاعر ایرانی است. شهرت جهانی خیام، مدیون رباعیات اوست؛ رباعیاتی که ادوارد فیتز جرالد آن‌ها را به انگلیسی ترجمه کرد و نام خیام را بر سر زبانها انداخت؛ رباعیات خیام به بیشترِ زبان‌های زنده دنیا برگردان شده است.
البته صحت انتساب رباعیات به خیام، مقوله دیگری است که در این مقال، امکان پرداختن به آن نیست. به طور مختصر می توان گفت که، چون رباعیاتش ساده، بی پیرایه، بدون هنرنمایی های فضل فروشانه و انعکاسی از مسائل اجتماعی بود، آنانی که درک، ذوق و دردی داشتند، با او همدردی می کردند و اشعاری به سیاق اشعارش می سرودند و این اشعار به تدریج با رباعیات خیام درآمیخت و همه به نام خیام شهرت یافت؛ از این رو، شمار واقعی رباعیاتش به درستی معلوم نیست.
به طورکلی، رباعیات خیام، دو محور محتوایی عمده دارد؛ "مرگ و زندگی" و "تأمل در آفرینش، راز هـستی و سرنوشـت آدمی". خیام، پیاپی، در زندگی غور می کند و به مرگ می اندیشد؛ مرگی که بزرگ و کوچک و پادشاه و فقیر نمی شناسد:
آن قـصر کـه جمـشید در او جـام گرفت                          آهـو بچـه کـرد و روبـه آرام گرفــت
بهرام که گور میگرفتی همـه عمـر                                    دیـدی کـه چگونـه گـور بهـرام گرفـت
خیام معتقد است، چون نیستی و مرگ در پی است، فرصت کوتاه زندگی را باید غنیمت شمرد؛ او در این اندیشه است که کاینات، چرا و چگونه به وجود آمده اند و ما از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؛ به بیان دیگر، خیام به آفریدگار هستی ایمان و به غایتمندی و نظم نهفته در پس کائنات اعتقاد دارد؛ اما ناملایمات و ویرانی-ها و آشوب های زمانه خاطرش را بر می آشوبد و او را به اندیشه در کار آفرینش وا می دارد:
در دایره‌ای که آمدن و رفتن ماست                                        او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می‌نزند دمی در این معنی راست                                   کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

اندیشه بی اعتباری جهان سبب شده است که خیام از بزم و می‌و مستی سخن بگوید و تاکید کند که در روز‌های اندک زیستن در این دنیای فانی، بهتر است از زندگی و فرصت زنده بودن، بهره کافی را برد:
امروز ترا دسترس فردا نیست                                              و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست                                کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
حکیم عمر خیام، البته تاکید می کند که گذرانِ مطلوب زندگی، با اهل خرد ممکن است:
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است                                 رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو                                         گردی  و نسیمی و غباری و دمی است
روحیه یاس و نومیدی در اشعار خیام را نیز باید بازخوردی از حرصِ سیری ناپذیر بشر دانست:
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی                                      معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار                                          تا عمر گرانبها بدان نفروشی
خیام در جایی دیگر، قناعت ناپذیری را نکوهش می کند و انسان را از طفیلی بودن بر سفره ناکسان و خسان بر حذر می دارد:
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن                            به ز آنکه طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است                             کالوده و پالوده هر خس بودن
به هر حال، خیام شعر را برای بیان تفکرات فلسفی خود به خدمت گرفته و به هیچ وجه درپی آن نبوده است که به شاعری شهره آفاق خیام، شاعری حکیم با آوازه جهانی و منجمی ماندگار با گاهشماری دقیقشود و به همین علت، در روزگار خود، به حکیم و فیلسوف مشهور بوده است نه به شاعری. علـی دشتی در کتاب دمی با خیام می نویسد: «نـه در زمره قصیده سرایانی، چون عنصری و فرخی و منوچهری و انوری است که کارشان مدیحه سرایی است و نه در صف فردوسی و نظامی قراردارد که تاریخ و افسانه را به لباس شعر درآورده اند و پیشه همه آنان، شاعری بوده است؛ اما به طور مسلم، از برجسته ترین کسانی است که شعر را برای تفکرات فلسفی خود به کار برده اند و چنان می نماید که ضرورتی روحی، او را بدین کار کشانیده است» دشتی، ۱۳۷۷: ۱۷۷ (حکیم عمر خیام در سال ۵۱۷ هجری قمری در نیشابور رخ در نقاب خاک کشید و در همان شهر به خاک سپرده شد.

دکتر امید جلوداریان

ارسال نظر