به گزارش پایگاه خبری دانا هفته وحدت، یکی از ارزشمندترین و تاثیرگذارترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران است. پیام هفته وحدت این است که مسلمانان همه با هم برادرند. پیام گرانسنگ هفته وحدت این است که باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و ظلمت سقوط نکنیم. پیام هفته وحدت این است که با دست اتحاد و ذهن هوشیار، در سایه دستورات پیامبر خدا و عترت پاک آن حضرت، مجال از تفرقه افکنیِ بیگانگان بگیریم. پیام هفته وحدت این است که در سایه قرآن و سنت و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله، وحدت و یکرنگی خود را حفظ کنیم. در سایه امامت و ولایت، صراط مستقیم جمهوری اسلامی را بپیماییم و جز در مقابل خدا برای کسی سر خَم نکنیم.
درهمین رابطه فرمایشات امام خمینی (س) را میخوانیم:
وحدت از نگاه امام
کسانی که مسئولیتشان خیلی زیاد است دولتهای اسلامی است؛ رؤسای جمهور اسلام، سلاطین اسلام، اینها مسئولیتشان خیلی زیاد است و شاید بیشتر از همه طبقات باشد. اسلام الآن به دست این طبقه، به حسب اراده خدای تبارک و تعالی - تکویناً - سپرده شده است و آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت کلمه اسلام و حفظ احکام اسلام و معرفی کردن اسلام را به دنیای متمدن که گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست، فقط یک رابطه معنوی ما بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس. اسلام برنامه زندگی دارد؛ اسلام برنامه حکومت دارد؛ اسلام قریب پانصد سال - تقریباً یا بیشتر- حکومت کرده است؛ سلطنت کرده است؛ با اینکه احکام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است که باید اجرا بشود لکن همان نیمه اجراشده اش ممالک بزرگی را، وسیعی را، اداره کرده است با عزت و شوکت از همه جهات، از همه کیفیات. اسلام مثل سایر ادیانی که حالا در دست است - شاید آنها هم در وقت خودش این طور بوده اند لکن سایر ادیانی که حالا در دست است، خصوصاً مسیحیت که هیچ ندارد جز چند کلمه اخلاقی و راجع به تدبیر مُدُن و راجع به سیاست مدن و راجع به کشورها و راجع به اداره کشورها برنامه ندارد- گمان نشود که اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل از تولد انسان شالوده حیات فردی را ریخته است تا آن وقت که در عائله زندگی میکند، شالوده اجتماع عائلهای را ریخته است و تکلیف معین فرموده است تا آن وقت که در تعلیم وارد میشود، تا آن وقت که در اجتماع وارد میشود، تا آن وقت که روابطش با سایر ممالک و سایر دوَل و سایر ملل هست. تمام اینها برنامه دارد، تمام اینها تکلیف دارد در شرع مطهر. این طور نیست که فقط دعا و زیارت است؛ فقط نماز و دعا و زیارتْ احکام اسلام نیست؛ این یک باب از احکام اسلام است. دعا و زیارت یک باب از ابواب اسلام است لکن سیاست دارد اسلام؛ اداره مملکتی دارد اسلام؛ ممالک بزرگ را اداره میکند اسلام. بر رؤسای جمهور اسلام، بر سلاطین اسلام، بر دوَل اسلامی است که اسلام را معرفی کنند. (صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۳۰ - ۳۱)
هدف پیامبر اسلام
پیغمبر اسلام میخواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند؛ میخواست تمام ممالک دنیا را در تحت یک کلمه توحید، در تحت کلمه توحید تمام ربع مسکون را قرار بدهد، منتها اغراض سلاطین آن وقت از یک طرف و اغراض علمای نصارا و یهود و امثال ذلک از طرف دیگر سد شد؛ مانع شد از اینکه ایشان بتوانند آن کار را انجام بدهند. الآن هم سد است؛ الآن هم آنها مانع هستند؛ الآن هم گرفتاری ما برای خاطر آنهاست؛ الآن هم یهود مانع هستند که اسلام ترویج بشود؛ الآن هم نصارا مانع هستند که اسلام را، آن طور که هست، معرفی کنند. مانع هستند. (همان؛ ص ۳۲)
تکلیف سران کشورهای اسلامی، حفظ وحدت کلمه
الآن بر رؤسای اسلام، بر سلاطین اسلام، بر رؤسای جمهور اسلام، الآن تکلیف است که این اختلافات جزئی موسمی را که گاهی دارند، این اختلافات را کنار بگذارند؛ عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد؛ اسلام- کلمه اسلام- پیغمبر اسلام، همان طوری که خودشان طریقه مبارزه شان بوده است، باید آنها هم تَبَع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت کلمه خودشان را حفظ کنند، اگر این اختلافات جزئی موسمی را کنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند - هفتصد میلیون میگویند که جمعیت هست، اما هفتصد میلیون متفرق به قدر یک میلیون هم نیستند؛ هفتصد میلیون متفرق به درد نمیخورد؛ هزارها میلیون متفرق هم به درد نمیخورد؛ اما اگر این هفتصد میلیون، دویست میلیونش، چهار صد میلیونش، با هم دست بدهند، دست برادری بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ کنند، حدود خودشان را حفظ کنند لکن در جامعه اسلامی که مشترک ما بین همه است، در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است با هم توحیدِ کلمه کنند.
اگر اینها توحید کلمه کنند، دیگر یهود به فلسطین طمع نمیکند؛ دیگر هندو به کشمیر طمع نمیکند. این برای این است که نمیگذارند شما متحد بشوید. بدانند آنها- میدانند هم- دستهایی که میخواهند منابع شما را از دستتان بگیرند، میخواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، میخواهند ذخایر تحت الارضی و فوق الارضی شما را به یغما ببرند، آنها نمیگذارند که عراق و ایران با هم متحد بشود؛ ایران و مصر با هم متحد بشود؛ ترکیه و ایران با هم متحد بشود؛ همه شان با هم وحدت کلمه پیدا کنند. نخواهند گذاشت.
ولی شما تکلیفتان این نیست؛ رؤسا تکلیفشان این است که بنشینند با هم تفاهم کنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ کنند، هر کدام حدود و ثغورشان محفوظ، لکن آن دشمن خارجی که به شما این قدر ضرر وارد میکند در مقابل او توحید کلمه کنید. اگر توحید کلمه بکنید، یک مشت یهودی دزد در فلسطین است، بیش از یک میلیون از مسلمین را ده سال، بیشتر از ده سال است که متفرق کرده اند و ممالک اسلامی نشسته اند با هم عزا گرفته اند، اگر توحید کلمه باشد چطور میتوانند اینها، این یک مشت یهود دزد، چطور میتوانند فلسطین شما را از دستتان بگیرند و مسلمین را از فلسطین بیرون کنند و نتوانید هیچ کار بکنید؟ اگر توحید کلمه کنید، چطور هندوی بدبخت میتواند کشمیر عزیز را از ما بگیرد و از مسلمین بگیرد و هیچ کاری از آنها نیاید؟
اینها مطالبی است که جزو واضحات است منتها تذکر لازم است. خود آنها هم میدانند این مطلب را لکن باید فکر کنند، باید بنشینند جلسه کنند، اجتماع کنند، فکر کنند، این اختلافات جزئی [را]کنار بگذارند. الآن اسلام در دست شما است. الآن رؤسای اسلام بدانند، سلاطین اسلام بدانند، رؤسای جمهور بدانند، شیوخ بدانند، آنهایی که ریاست دارند در اسلام، بدانند که خدای تبارک و تعالی این ریاست را به آنها داده است؛ مسئولیت دارد رئیس یک قوم شدن؛ رئیس یک ملت شدن، مسئولیت دارد نسبت به آن ملت، نسبت به آن قوم، نسبت به زندگی آن قوم؛ نسبت به حوادثی که برای آن قوم پیش میآید. مسئولند اینها؛ دیگران محتاج به اینهایند. (همان؛ ص ۳۳ - ۳۴)
اختلافات منشأ شکست اسلام
ملت ما خیال نکند تمام شد مطلب. آقایان خیال نکنند که مطلب تمام شد، حالا باید دیگر رها کنیم. خیر، مطلب مهم است و از این به بعد، همه با هم باشیم. تبلیغات ما باید قویتر بشود از سابق؛ اقشار ما باید فشردهتر بشوند از سابق؛ صفهای ما باید فشردهتر بشود؛ اختلافات ما باید کمتر بشود. من متأسفم که در بعضی از بلاد میشنوم اختلاف شده است. اختلاف سرِ چه؟ برای چه اختلاف؟ آنهایی که اختلاف میاندازند، اینها معلوم شد از اسلام اصلًا حظی ندارند. این اختلاف معنایش این است: شکست اسلام. اگر ما با هم مختلف بشویم، اسلام شکست میخورد. اگر در قشر روحانی خدای نخواسته مردم احساس کنند که این اختلافات برای دنیاست- برای دین که اختلافی در کار نیست، همه ما، همه ما یک دین داریم، یک قرآن داریم، اگر اختلافی پیدا بشود اختلاف روی اساس دنیاست، شیطان است که اختلاف میاندازد- اگر سایر مردم توجه کنند که ملاها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، طلبهها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، مردم از شما رو برمی گردانند. [اگر]از شما رو برگرداندند، اسباب شکست شماست؛ شکست شما شکست اسلام است. وظیفه شما سنگین است آقا! شما باید با اخلاق خودتان، با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید.
شما هادی مردم هستید. شما باید چراغ باشید. شما باید نور باشید. تهذیب کنید نفوس خودتان را. حب دنیا را از نَفْسِتان بیرون کنید، رأس کل خطیئه است. همه خطاها از حب دنیاست، از حب شهرت است. این حب را از دل خودتان بیرون کنید، بمیرانید این حب را؛ زنده بشوید به زندگانی اسلام: زندگانی الهی. شما الهی بشوید. وحدت پیدا بکنید. صفتان را واحد کنید.
دشمنها در کمین شما هستند، در کمین ملت ما هستند. دشمنها حالا فهمیدند که وحدتی که در ایران پیدا شده است، آنها را شکست داد. الآن بیشتر درصدد هستند برای اینکه چشیدند آن مزهای را که وحدت داشت در بین ما. آنها عذاب او را چشیدند! الآن درصدد اینند که شماها را متفرق کنند، از هم جدا کنند شما را: خودتان را از هم جدا کنند، شما را از قشرهای دیگر جدا کنند، دانشگاه را از دانشگاههای اسلامی- دانشگاه علوم قدیمه- جدا کنند، قشرهای متجدد و متنور را از شماها جدا کنند. چنانچه در دویست- سیصد سال به این طرف این نقشه بوده است. نقش های بوده است که ایران را ویران نگه دارند برای پیشرفت [خودشان]. شما مطالعه کنید کتبی که در این باب هست. ایران را نمیشود ویران کرد الا به ویران کردن جناح ها؛ نمیشود فتح کرد الا به اینکه شما را از هم جدا کنند. (همان؛ ج ۶، ص: ۲۸۴ - ۲۸۵)
تفرقه، عامل ذلت مسلمین
اگر مسلمین با هم بودند، این طور ذلیل نبودند زیر دست اجانب و عمال اجانب. مسلمین قریب یک میلیارد جمعیتند، ولی یک میلیارد جمعیت متفرق، جدا از هم. اگر یک حکومت بود مثل صدر اسلام، یک حکومت بود و همه تابع، ما به این روز نمینشستیم. آنها- اجانب- جدیت کردند تا حکومتها را به نفع خودشان متفرق کردند، تکه تکه کردند. حتی اخیراً که عثمانی یک مملکت وسیع بود، وقتی جنگ تمام شد، اینها را به قریب پانزده تا جدا جدا از هم کردند؛ و همه عمال خودشان! (همان؛ ص ۳۳۹)