در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۰۳۸۱۹
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۶
احمد بخارایی، مدیر گروه جامعه‌شناسی سیاسی انجمن جامعه‌شناسی ایران

به گزارش پایگاه خبری دانا، یک آب وقتی که می‌خواهد به مرحله بخار برسد، باید حرارتش زیاد و زیادتر شود تا بخار شود؛ بنابراین ممطالبات انباشته شده از دوره‌های گذشته مانند اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ و حتی قبل‌تر همان داستان حرارت است و همه به هم مرتبط هستند مانند حلقه‌های بهم پیوسته یک زنجیر. همه این‌ها بهم متصل هستند، منتها ممکن است در شرایط امروز یعنی در شهریور و مهر ۱۴۰۱ یک شکل نوین‌تری به خود گرفته باشد.

در دوره‌های قبل هم دیدیم که عوامل اقتصادی در بروز اعتراضات چه تاثیری داشت و نیز عوامل فرهنگی شامل تعارض الگوهای سنتی و مدرن چقدر نقش داشت و اینگونه نبود که صرفا به دلیل تغییر قیمت بنزین که اتفاقا توجیه اقتصادی هم داشت، مردم معترض شوند و با اینکه استدلال منطقی هم برای افزایش قیمت بنزین وجود داشت، اما از سوی مردم پذیرفته نشد، چراکه این فقط یک بهانه و جرقه برای آغاز اعتراضات بود.

بنابراین تمام رخدادها در این چند سال باهم ارتباط کاملا معنادار داشته و هرچه جلوتر می‌رویم، فرم و محتوای آن به روزتر می‌شود. شکل محتوایی آن در واقع ریشه‌ای‌تر می‌شود و شکل و فرم آن هم در خیابان‌ها گسترده‌تر و از نظر کمی نیز بیشتر می‌شود و قشرهای خاصی مانند جوانان بیشتر عرض ‌اندام می‌کنند، زنان بیشتر در خیابان حاضر می‌شوند، بنابراین هم از نظر فرم و هم از نظر محتوایی درحالی که در هم تنیده هستند، اما به روزتر می‌شوند.

این اعتراضات اخیر صرفا به دلیل مرگ غم‌انگیز این خانم نبود. اگر این اتفاق برای مهسا امینی هم نمی‌افتاد، ممکن بود چند روز دیگر یک اتفاقی دیگر باعث جرقه شکل‌گیری اعتراضات شود.

مناطق تصمیم‌گیر، ناهماهنگ و گاهی اوقات متضاد هم هستند و نمونه بارز آن، همین اتفاقی است که افتاد و در دو روز اول ستاد امر به معروف و نهی از منکر در اطلاعیه‌ای عملکرد نیروی انتظامی را محکوم کرد و اعلام کرد که نه پلیس باید به صورت مستقیم وارد صحنه شود و نه باید حل این مساله را با محاکم قضایی گره زد. ما از این تضادها در همه عرصه‌ها از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصادی، فرهنگی و… شاهد هستیم. این تضادها نمی‌تواند به نفع جامعه باشد، بلکه باید هماهنگی وجود داشته باشد. در جامعه‌شناسی بحثی مطرح است، مبنی بر اینکه دستگاه‌ها و نهادها باید مکمل هم باشند و اگر تعامل پویا نداشته باشند، این نهادها به مرور ضعیف و فاقد کارآیی می‌شوند. این موارد مربوط به این دوره اخیر هم نیست بلکه چند دهه است که این مشکل وجود دارد. علت اصلی آن هم وجود و نفوذ ایدئولوژی در سیاست است و ایدئولوژی هم تفسیربردار است.

افراد به تناسب پژواکی که صدایشان دارد و تریبون و قدرتی که دارند تفسیر می‌کنند و تفسیر آن‌ها از این ایدئولوژی گفتمان حاکم می‌شود، یعنی اگر کسی که تریبون و قدرت دارد، الان این قدرت را نداشت، تفسیرش به گوش هیچ کسی نمی‌رسید، اما چون از تریبون برخوردار است تفسیرش پژواک پیدا می‌کند و این پژواک بر اذهان، افکار و کنش‌ها سیطره پیدا کرده و تبدیل به قانون و قدرت می‌شود.

حضور مردم در خیابان سن و جنس نمی‌شناسد و همه سن‌ها و همه قشرها اعم از زن و مرد در اعتراضات حضور دارند. بخشی از این حضور به دهه هشتادی‌ها اختصاص و البته جلوه‌گری بیشتری داشت، اما اینگونه نیست که دهه هشتادی‌ها نسبت به سایر گروه‌های سنی در اعتراضات، تعداد بیشتری داشته باشند در واقع توزیع نسبتا کم و بیش نرمالی از نظر گروه سنی وجود دارد، اما از این جهت که این گروه سنی تاکنون و در دوره‌های قبل به خیابان نیامده بودند و الان وارد خیابان شده‌اند و طبق شرایط سنی‌شان جلوی صف هم قرار می‌گیرند بیشتر به چشم می‌آیند. طبیعی است که دهه هشتادی‌ها به دلیل اینکه بار اول حضورشان در خیابان است از محافظه‌کاری کمتری برخوردار هستند، بنابراین جسارت در آن‌ها بیشتر دیده می‌شود.

از نظر محتوا نیز اگر بخواهیم حضور نسل جدید را در این اعتراضات بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این نسل دچار سرگشتگی است یعنی دانشجویی که ۱۹ سال دارد، هنوز به صورت مستقیم فشار اقتصادی را تحمل نکرده که بخواهد کلافه شود، اما در خانواده ناملایماتی که ناشی از فشار اقتصادی است را مشاهده می‌کند، آن چیزی که باعث می‌شود این افراد به صورت مستقیم به کف خیابان بیایند در اصل انفکاک از گروه‌های مرجع و سرچشمه‌هایی است که باید به آن وصل باشند تا زندگی‌شان معنا پیدا کند و الگوهای رفتاری مناسبی پیدا کنند. دانش‌آموز و دانشجو با نهاد‌های آموزشی و دانشگاه‌ها ارتباط معنادار و هویت‌بخش ندارند و در شرایط آنومیک بی‌هنجارانه به سر می‌برند. امروز جوان ما با «بحران معنا» در زندگی مواجه است.

این گروه‌های مرجع شامل معلمان، مدیران مدرسه و حتی کتاب‌های آموزشی مدارس و… است که ما در این جا شاهد گسست هستیم. بنابراین یک شرایط بی‌هنجارانه را مشاهده می‌کنیم؛ یعنی فرد در خلاء است و به همین دلیل است که این نسل به شکل افراطی کاربر شبکه‌های مجازی است، یا به شکل افراطی و فاقد چارچوب برخی از سلبریتی‌ها را به عنوان الگو و اسوه انتخاب می‌کند. در هیچ‌جای دنیا شاهد نیستیم که افراد در شبکه‌های مجازی خودِ اجتماعی‌شان را تعریف کنند و از محیط‌های خانواده و مدرسه و دانشگاه منفک شده باشند و الگوهای رفتاری و اندیشگی معتبر نداشته باشند و این‌قدر به شبکه‌های مجازی رجوع کنند. شبکه‌های مجازی هم در ایران مشخص است که چه وضعیتی دارد راست و دروغ و زشت و زیبا در این شبکه‌های مجازی درهم است و چارچوب مشخصی ندارد و زیرپای فرد مستحکم و با ثبات نیست. خیلی از افراد در شبکه‌های مجازی می‌خواهند هویت کاذب کسب کنند.

وقتی یک جوانی که نسبت به آینده ناامید است و خانواده‌اش را در فشار می‌بیند، با تضادهای گفتاری و رفتاری در بین مسئولان مواجه می‌شود، ممکن است برای اعتراض به این مسئله در خیابان هم حضور پیدا کند، یعنی مسئولین شعار عدالتخواهی می‌دهند، اما در عمل شاهد تبعیض، توزیع نابرابر قدرت و ثروت، آقازاده‌ها و زندگی‌های لاکچری‌شان در ایران و خارج و روابط پشت صحنه برای رسیدن به ثروت بیشتر هستیم. البته برخی از این موارد برای مردم عادی شده است و اگر کسی غیر از اینها بخواهد رفتاری داشته باشد، نابهنجار است و این بسیار بد است که یک نابهنجاری تبدیل به هنجار در جامعه‌ای شود و مثل این می‌ماند که در یک جامعه بی‌ادبی تبدیل به هنجار شود و اگر کسی بخواهد با ادب باشد نابهنجار است.

بنابراین این دانش‌آموز یا دانشجو از همه طرف که چشم باز می‌کند با مسئله مواجه می‌شود. حالا افرادی هم هستند که جهانی فکر می‌کنند. امروز کسی که یک سلبریتی را دنبال می‌کند یا پیامی را در فضای مجازی می‌خواند یا یک موسیقی را گوش می‌کند، دیگر تفاوتی نمی‌کند که در کجا زندگی می‌کند مرزنشین باشد، روستایی یا پایتخت‌نشین باشد در این قضیه همه برابر و در حال رشد هستند و نگاه‌ها به روز می‌شود و سطح توقع و انتظار رشد پیدا می‌کند. در طرف مقابل یک فرهنگ سنتی وجود دارد که حاکمیت از طریق الگوهای رفتاری، کتاب‌های مدارس، دانشگاه و… به آن دامن می‌زند و در واقع در یک فضای خاص این الگوهای سنتی تشدید می‌شود، اما افراد اعم از جوان و میانسال با الگوهای رفتاری نوینی مواجه هستند و به روز هستند و سطح توقع و انتظارشان بالاست.طبیعی است سطح توقع بالا با امکانات پایین در تضاد است و برون‌داد این تضاد همین می‌شود که می‌بینیم.

وقتی یک جوان مطالباتش را در جایی نمی‌تواند عرضه و بیان کند تنها گزینه برای او گزینه آخر و کف خیابان است. در یک جایی ممکن است از طریق انجمن صنفی، انجمن علمی، حزب یا… صدای افراد معترض شنیده شود و عصاره این اعتراضات به صورت نظام‌مند بیان شود تا گفت‌وگو و اصلاحات صورت بگیرد، اما در اینجا به دلیل اینکه این انجمن‌ها و احزاب وجود ندارند، افراد به صورت پراکنده مطالبه‌گری می‌کنند و به کف خیابان می‌آیند تا دیده شوند و صدای‌شان شنیده شود و این بدترین شکل ممکن است.

ما بارها این موارد را گفته‌ایم، اما شنیده نشده است. ما درباره این اتفاقات هشدار هم داده‌ایم. ما پیشگو نیستیم، اما می‌توانیم براساس تحلیل روندهای گذشته پیش‌بینی از وقایع آینده داشته باشیم.قاعدتا این اعتراضات این بار هم کنترل می‌شود، اما به طور طبیعی این جامعه آبستن حوادث است. درست نیست در قرن ۲۱ شاهد ناآرامی‌‌های این چنینی باشیم، نیروی انتظامی هم جزئی از همین مردم است و این جوانان هم از همین مردم هستند.

انتهای پیام/

ارسال نظر