ما به مسائل علم، پیشرفت و اخلاق نیاز داریم و باید به آنها فکر کنیم تا جایی که به یاد دارم کمتر در این حوزه حرف زدهایم چرا که شاید احساس نیاز نمیکنیم و بر این باور هستیم که این مسائل جزو حواشی هستند در حالی که پرسشی از اصل و مقدمه یک بحث است و نه حاشیه! این کار شجاعت و قدرت میخواهد.
علم لازمه پیشرفت است و بدون علم پیشرفتی به دست نمیآید اما اینکه آیا پیشرفت علم یک امری ضروری بوده، ما بحثی در این زمینه نداشتهایم و دلمان نمیخواهد که میان دوران تاریخی که تحول علمی در آن به وجود آمده تمیز قائل شویم. اما لااقل باید پرسید که علم در هزاران سال گذشته تا چه اندازه رشد و تحول داشته است.
«حقیقت دین» پیشرفت نمیکند اما «علم دین» پیشرفت میکند؛ حقیقت دین که همان دین اسلام است در وجود نازنین پیامبر اسلام(ص) محقق شده است. همچنین تعادلی میان علم، هنر و دین و به طور کلی معارف با اخلاق وجود دارد و این تناسبات در تاریخ وجود دارد، یعنی نظام تاریخ در خود تعادل دارد.
عبدالحسین خسروپناه: برای پیشرفت به روش حکمی-اجتهادی و اجتهادی-تجربی نیاز داریم
دو شیوه برای تغییر انسان محقق و انسان مطلوب داریم، یکی توصیه های علمی و دوم توصیه های مکتبی و عرفانی و فقهی که هر یک روش شناسی خود را داراست.
در بحث پیشرفت چهار مساله مورد توجه قرار میگیرد؛ اول توصیف پیشرفت حکیمانه، دوم توسعه مدرن ایرانی که الان سال هاست یک مدلی به عنوان توسعه مدرن ایرانی در جامعه ما اجرا می شود که با همه نقایص و امتیازاتش باید آن را بشناسیم و نقد کنیم و در گام بعد این توسعه مدرن را به پیشرفت حکیمانه تغییر دهیم. در توسعه پیشرفت حکیمانه روش حکمی- اجتهادی مورد توجه است و در توسعه مدرن ایرانی نیز روش اجتهادی- تجربی مورد توجه قرار می گیرد.
علیرضا اعرافی: شش وظیفه حوزه علمیه برای پیشرفت تمدن اسلامی
اگر بخواهیم به سمت الگوسازی و تمدن سازی حرکت کنیم این اجتهاد جامع تر را نیاز داریم. همه تلاش هایی که در این دهه ها در اسلام و در جهان اسلام شده مبارک است اما ما در زیرساخت ها کاستی داریم و اگر بخشی توسط حوزه و دانشگاه تامین نشود، نمی توان به الگوها دسترسی یافت.
اولین مساله گسترش ابواب فقه است. فقه ما بسیار غنی است و از روش مندی استواری برخوردار است اما این دستگاه اجتهادی در پنجاه و چند باب فقهی میگنجد. من معتقدم اگر فقه ما بخواهد به الگوپردازی کمک کند باید بر اساس تجربیات جدید، ابواب جدیدی را پایه گذاری کند. نکته دوم مساله تعلیم و تربیت است که این مساله در فقه ما جایگاهی ندارد و باید فقه ما بابی در همین عنوان داشته باشد در روابط اجتماعی، فقه ما توان پاسخ به نیاز امروز را ندارد.
سومین نکته بحث اجتهاد نظام سازی است کاری که شهید صدر تا حدودی انجام داد. شهید صدر در آن زمان در کتاب «اقتصادنا» کار کرد، اما این نظام پردازی در این اثر تقریبا گم است.
نکته چهارم بحث اجتهاد در حوزه اخلاقیات است متاسفانه دانش اخلاق اسلامی متناسب با گسترشی که فقه ما دارد، بسط نیافته است، اما در هر حال اخلاق اسلامی حوزه ویژه خود را دارد ما در بازشناسی فضیلت ها و رذیلت ها کم کار کرده ایم و طبقه بندی اخلاقی ما همچنان از فلسفه و تمدن یونانی متاثر است اما آنچه در ذخایر قرآن و روایات اسلامی داریم فوق العاده بیشتر از آن است که الان داریم.
نکته پنجم اینکه گر به آنچه گزاره توصیفی اسلام در قرآن و حدیث توجه کنیم، خواهیم دید که دستگاه اجتهادی ما غالبا کم عمق کار شده است در حالی که همان موشکافی های موجود در فقه جواهری ما اگر وارد صحنه شود مطلقا در حوزه گزاره های توصیفی به توفیق می رسیم.
نکته ششم امتداد تفکر فلسفی اسلامی است که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید دارند. ما فلسفه اسلامی داریم که اوج آن در تفکر صدرایی مشاهده شده است در واقع اجتهاد فلسفی برای گسترش تفکر حکمت الهی و فلسفه ما به قلمروهای دیگر نیاز داریم.
حضور عالمان و متفکران در تصمیم سازی های کشور برای دستیابی به پیشرفت اهمیت دارد. امروز یک گسستی بین متفکران و حوزه های تصمیم گیری کشور داریم که اگر پیوندی بین این دو برقرار شود و در تصمیمات اساسی کشور که در مراجع قانونی اتخاذ می شود بر اساس دیدگاههایی باشد که در دانشگاهها و حوزه ها صورت می گیرد، ما نتایج بهتری را در زمینه پیشرفت کسب خواهیم کرد.
چهار شیوه برای روش شناسی فرهنگ مطلوب برای تدوین الگوی پیشرفت: اول شیوه سنجش با کاربست معیارهای ماهوی و مولفه ای، دوم؛ شیوه سنجشی با کاربست معیارهای ساختاری و صوری، سوم؛ شیوه سنجش با کاربست معیارهای کارکردی و چهارم؛ شیوه فراگیر و تفصیلی است. در این شیوه اخیر باید به همه معیارهای برآمده از مجموعه های مولفه ها و عناصر تعریف فرهنگ و همه محورهای اصلی فلسفه فرهنگ توجه داشت.
ما قبول داریم فرهنگ به منحط و متعالی تقسیم می شود و در عین حال شایائی و ناشائی ذومراتب است و قبول داریم که شیوه ها و معیارهایی وجود دارد که بتوان فرهنگ منحط و متعالی را از هم تفکیک کرد و اگر بناست که فرهنگی را پدید آوریم باید معیارهایی را داشته باشیم که در نتیجه فرهنگ مطلوب را به دست آوریم. ما اگر فرهنگ مطلوب اسلامی را بشناسیم آن گاه جا دارد مهندسی فرهنگی کنیم و از این بحران که در آن به سر می بریم خارج شویم.
علی ذوعلم: باید تکلیف رابطه دین با علم مشخص شود
تا زمانی که تلقی ما از پیشرفت، دین و رابطه پیشرفت با دین مشخص نشود، قطعاً نمیتوانیم به تعالی مطلوب برسیم، زیرا هر یک از ما در قالب نظریات زندگی میکنیم و براساس آن نظریهها طراحی صورت میگیرد.
هنوز در الگوی پیشرفت به پرسشهای جامعه نظری توجه نکردیم که منظور و هدف از پیشرفت چیست؟
با توجه به نقش صداوسیما، آموزش و پرورش و دانشگاه میتوان راه میانبر پیشرفت را طی کرد، به شرط اینکه اعتقاد داشته باشیم که حوزههای علمیه نقش پررنگی در ایجاد فضای فرهنگی - اسلامی ایفا میکنند.
حمید پارسانیا: باید به روش شکلگیری نظریههای پیشرفت توجه کنیم
تولید یک نظریه با روش و هویت علم و روشمند بودن شناخته شده است. باید به چگونگی شکل گیری نظریه های یشرفت و عملکرد نظریه تعامل و پیامدهای نظریه در جامعه هدف توجه کرد که هیچ نظریه ای بدون روش وجود ندارد.
در قرن 19 رویکرد پوزیتیویستی به علم وجود داشت بحث روش و روشمندی علم مطرح نبود و علم مستقیماً با نگاه پدیده عینی به وجود می آمد. دو دسته مبادی برای ایجاد یک نظریه وجود دارد که تکوین نظریه را فراهم می کند یکی مبادی معرفت شناسی و دیگری مبادی غیرمعرفتی است. واقعیت نظریه در هر محیط فرهنگی و تاریخی ریشه در عوامل معرفتی و غیرمعرفتی دارد. برای روش شناسی نظریه پیشرفت باید تکوین نظریه و محیط خود را مورد توجه قرار داد و همین طور به پیامدهای نظریه و تاثیرات کوتاه مدت و بلندمدت آن در همه حوزه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... توجه نمود.
در محیط های علمی فقط نظریه درس ندهیم بلکه زمینه های چگونگی ورود عوامل به پیامدهای معرفتی و غیرمعرفتی غیرنظریه ها شناخته شود.
سید محمدمهدی میرباقری: مبانی پیشرفت، فقهی است نه فلسفی
از پرسش های بنیادی نرم افزار تولید الگوی پیشرفت، این است که چه لایحه های مفهومی باید در مبانی پیشینه توسعه تولید شود تا بتوان مبانی الگوی پیشرفت را تبیین کرد. برای پاسخ به این مسئله دو نگاه کلان وجود دارد در نگاه اول بنیان های علمی الگوی پیشرفت، مبتنی بر فلسفه نظر و عمل انسانی است، یعنی فلسفه، ایده ها و مفاهیم فرادستی الگوی پیشرفت را تامین می کند از سوی دیگر از منطق حیثی نگری برای ارتباط این مبانی با الگوی پیشرفت استفاده می شود و از آنجا که نتیجه نگاه حیثی در طبقه بندی علوم، قطع رابطه علوم و پیدایش دانش های تالیفی است در اینجا هم مبانی فلسفی به شکل تالیفی به الگوی پیشرفت ارتباط می یابد. نگاه کلان دوم این است که اولا مبانی و غایات الگوی پیشرفت، از حکمت دینی نظری و عملی(فقه دین) ناشی می شود؛ نه از فلسفه. ثانیا این مبانی باید به دست منطق فرآوری اسلامی که مفاهیم را نظام واره و بعدی(نه حیثی) می بیند، فرآوری شود و تنزل و تنازل یابد و به تعبیری این مفاهیم را صرف و تکثیر کند و به دانش ها برساند. این منطق، ابزار جریان مبانی حکمی در الگوی پیشرفت اسلامی است.
علیاکبر موسوی موحدی: برای پیشرفت، نیازمند تربیت انسان متفکر، دانشمند با اخلاق و ارزشمند هستیم
رویکرد علم و فناوری الگو گرفتن از طبیعت است، یکی از مسائل مهمی که اکنون در عرضه علم مورد توجه قرار گرفته است، بحث «زیستشناسی باور» است، چرا که معتقد هستند از طریق باورهای صحیح میتوان به جایگاه بالایی از علم رسید. برای الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت نیازمند تربیت انسان متفکر، دانشمند با اخلاق و ارزشمند هستیم که این افراد پایههای آن در خانواده متعالی شکل میگیرد و به تبع آن مدرسه و دانشگاه و جامعه سالم در پیشبرد این عنصر مؤثر هستند.
اگر آیات الهی را بشناسیم، آن وقت علم سرازیر میشود، در اینجا باید با تکیه بر مغزافزاری به کارهای بزرگ رسید، به طوری که اجازه ورود افرادی که از نظر مذهب، فرهنگ و رسوم با ما هماهنگ هستند به کشور موجب تحقق جنبش مغرافزاری میشود.
مهدی طالب: تعارض فرهنگی، مهترین چالش برنامههای توسعه
وقتی به محتوای برنامههای توسعه نگاه میشود، میبینیم افرادی که این برنامهها را نوشتند، برنامه توسعه آنها مبتنی بر فرهنگ غربی بده است، بنابراین مهمترین مسأله در تدوین برنامههای توسعه در بعد از انقلاب اسلامی، تعارض فرهنگی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولتها از تعاونی برای اجرایی کردن طرحهای توسعه خود بهره گرفتند که اکنون بحث این است که تعاونیها قرار است در نهایت چه رهآوردی برای توسعه داشته باشند و به مردم چه چیزی را ارائه دهند. اگر بخواهیم به افکار امام خمینی(ره) برگردیم، باید به سمت نوآوری و ابتکار حرکت کنیم تا در سیاه آن تواناییهای بالقوه انسانها به فعلیت برسد.
احمد احمدی: باید عرضه جدیدی به جامعه داشته باشیم
توجه به فرهنگ، اخلاق و معنویت در پیشرفت اسلامی کاری بسیار مشکل و دشوار است .برای این کار طراحی جدیدی باید صورت گیرد، چرا که بسیاری از تمدنها را در چند سال اخیر شاهد بودیم اندکی پس از رشد بدون توجه به ارزشهای معنوی دچار تزلزل و انحراف شدند.
اگر قرار باشد کار جدیدی صورت بگیرد، باید در آن موقعیت خدا، پیغمبر و معاد مشخص شود، چرا که هر بنیانی و هر اندیشهای که پشت آن کار قرار میگیرد، باید به سمت انالله و انا الیه راجعون باشد، بنابراین تا نتوانیم این اندیشه را در الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت جا بیندازیم، به تمدن اسلامی دست پیدا نخواهیم کرد.
در همه امورها و طرحها باید خدا وجود داشته باشد، بنابراین باید کمر همت بست تا برخی از افراد شغلشان شاغل در دین باشد -نه اینکه چند تا کار داشته باشند- تا فکر کنند و در سایه آن تحقیقاتی ایجاد شود، بنابراین برای رسیدن به اخلاق و محبت که کار بسیاری دشواری است، باید عرضه جدیدی به جامعه داشته باشیم.