اخوان المسلمین در آزمونی سخت / 1
بزرگترین حزب اسلامی در قرن اخیر حزب اخوان المسلمین است که در انقلاب اخیر مصر فرصت رسیدن به قدرت را به دست آورد.
اکنون پس از گذشت یک سال از انتخاب اولین رئیس جمهور اخوانی، تجربه تلخ شکست این تنوریسین بزرگ رقم می خورد. آیا اخوان المسلمین بر این شکست غلبه خواهد کرد؟
از همان روز نخست که تحولات انقلابی در جهان عرب، موسوم به بهار عربی آغاز شد، این حدس زده می شد که اخوان المسلمین برای تحقق تئوری هایی که هشتاد سال روی آن تاکید کرده، در بوته آزمایش سختی قرار گرفته است. براستی اگر این شکست تحقق یابد، چه اتفاقی برای تفکر جاری در جهان عرب خواهد افتاد؟
اکنون نزدیک ده سال است که سیاست امریکا بر این مدار است که اجازه دهد انقلاب های داخلی کشورها به سامان برسد و دخالتی در آنها نداشته باشد. یکی از روشن ترین مصادیق آن مصر است که به عنوان بزرگترین کشور عربی اجازه یافت تا نوکر سی ساله امریکا را به آسانی از قدرت بر کنار کند، در حالی که امریکدا دفاعی از مبارک نکرد.
باید پرسید موضع امریکا در مصر چه نتایجی برای او داشت و چرا به آسانی آن را پذیرفت؟
اولا موضع آرام امریکا، نوعی طرفداری این دولت را از جنبشهای مردمی و عدم مقابله با خواست مردم را که در مجموع خواسته غرب برای گسترش دمکراسی است نشان داده و در انظار عموم این اتهام را که امریکا مدافع مستبدان است از او دور می کند. این مسأله در صحنه بین الملل بسیار مهم است. بنابرین اگر فردای این روز حتی در عربستان هم شورشی برپا شود، شورشی که دولت عربستان از عهده خاموش کردن آن بر نیاید، امریکا دفاعی از پادشاهی سعودی نخواهد کرد. طبیعی است که اگر مردم ادعایی علیه حکومت نداشته باشند، همراهی امریکا با آن دولت ها شائبه دفاع از دولت های استبدادی را دست کم در صورت ظاهر نخواهد داشت. بنابرین امریکا می کوشد ولو در ظاهر شده در انظار عمومی این سرمایه را حفظ کند به خصوص برای توده هایی که از پشت ماجراها خبر ندارند.
آشفتگیهای سیاسی
وجه دیگر ماجرا، آشفتگیهایی است که در این کشورها پدید آمده و امریکایی ها و به طور کلی غربی ها، فرصت دارند تا از وضعیت پدید آمده نهایت سوء استفاده سیاسی و اقتصادی را داشته باشند. در کشوری که سروسامانی دارد، حتی زیر سلطه یک دولت استبدادی، چنین نیست که دول خارجی بتوانند از هر سوراخی در آن نفوذ کنند بلکه مجبورند با خواسته های سران این دولت کنار بیایند. نمونه آن عربستان فعلی است. در شرایط امروز، وجود دولت عربستان برای امریکا منهای همه مزایا، این ضرر بسیار بزرگ را داشته و دارد که دولت یاد شده، مستقیم و غیر مستقیم حامی بسیاری از دشمنان امریکا و در رأس آنها القاعده است، زیرا پولهای عربستان و به تبع آن قطر است که این جریان ها را تقویت می کند، چنان که تلاش سیاسی آنهاست که سبب زانو زدن امریکا برابر طالبان در قطر شده است. همان طور که در عراق و افغانستان رشته های امریکا را پنبه می کنند. این در حالی است که آشفتگی های سیاسی و اقتصادی شرایط را می تواند به نفع امریکا تغییر دهد.
ساختار مندرس اجتماعی و سیاسی مصر
سوم آن که انقلابات عربی به هیچ روی آن خطری که پیش بینی می شد، ندارد. یعنی نه ضد اسرائیلی شد و نه حتی ضد امریکایی و نه مدافع یک کشور انقلابی مانند ایران. کشور ضعیفی مانند مصر که سالانه میلیاردها دلار کمک خارجی می گیرد چطور می تواند ضد امریکا یا اسرائیل باشد، حتی اگر اخوان المسلمین سر کار باشد! این انقلابات که در بسیاری از موارد شیرازه اقتصادی کشورهای یاد شده را هم از هم پاشید، نشان داد که کشورهای مزبور مشکلشان فقط استبداد نیست، بلکه ساختار کهنه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنها و فقیر بودنشان به عنوان مهم ترین معضل است. از نظر امریکایی ها اگر این مردم پس از سی چهل سال یک بار باید اجازه یابند تا انقلاب کنند و بفهمند که با صرف انقلاب به هیچ چیزی دست نخواهند یافت در آن صورت نوعی بازگشت به شرایط پیشین را ایجاد خواهند کرد.تجربه نشان داده است که پس از این انقلابات، مشابه انقلابات دهه شصت میلادی، یک جریان سیاسی با حمایت غرب یا روسیه غالب شده و برای چند دهه خیال همه را راحت خواهد کرده و مردم نیز هوس انقلاب در نسل خود نکرده اند.
آمزون دشوار اخوانالمسلمین
اما مهم ترین نکته به خصوص در قضایای مصر، شکست جریان های انقلابی هویت داری مانند اخوان المسلمین است. در مصر امروز شاهدیم که اخوان المسلمین با یک سابقه هشتاد ساله تا به امروز نتوانسته است بر اوضاع غالب آید و زمینه نوعی تحول در بستر دمکراسی را برای پیشرفت مملکت فراهم کند. به علاوه تمام شعارهای آن علیه اسرائیل و امریکا نیز به بوته فراموشی سپرده شده است. در سال گذشته تقریبا تمام تصمیمات مهم اخوان با عقب نشینی های مکرر در معرض تردید قرار گرفته و این روزها آتش انقلاب و شورش چنان بالا گرفته است که جناب مرسی حتی در کاخ خود نیز امنیت ندارد. اکنون قضاوت آن خواهد بود که وقتی اخوان المسلمین با این سابقه نتوانسته است یک حکومت مذهبی را به صورت فراگیر، معقول و مردم خواه حاکم کند، دیگر چه اطمینانی به جریانات نوظهوری است که در سایر کشورها مدعی رهبری انقلابات عربی هستند؟
منبع: خبرآنلاین
اکنون پس از گذشت یک سال از انتخاب اولین رئیس جمهور اخوانی، تجربه تلخ شکست این تنوریسین بزرگ رقم می خورد. آیا اخوان المسلمین بر این شکست غلبه خواهد کرد؟
از همان روز نخست که تحولات انقلابی در جهان عرب، موسوم به بهار عربی آغاز شد، این حدس زده می شد که اخوان المسلمین برای تحقق تئوری هایی که هشتاد سال روی آن تاکید کرده، در بوته آزمایش سختی قرار گرفته است. براستی اگر این شکست تحقق یابد، چه اتفاقی برای تفکر جاری در جهان عرب خواهد افتاد؟
اکنون نزدیک ده سال است که سیاست امریکا بر این مدار است که اجازه دهد انقلاب های داخلی کشورها به سامان برسد و دخالتی در آنها نداشته باشد. یکی از روشن ترین مصادیق آن مصر است که به عنوان بزرگترین کشور عربی اجازه یافت تا نوکر سی ساله امریکا را به آسانی از قدرت بر کنار کند، در حالی که امریکدا دفاعی از مبارک نکرد.
باید پرسید موضع امریکا در مصر چه نتایجی برای او داشت و چرا به آسانی آن را پذیرفت؟
اولا موضع آرام امریکا، نوعی طرفداری این دولت را از جنبشهای مردمی و عدم مقابله با خواست مردم را که در مجموع خواسته غرب برای گسترش دمکراسی است نشان داده و در انظار عموم این اتهام را که امریکا مدافع مستبدان است از او دور می کند. این مسأله در صحنه بین الملل بسیار مهم است. بنابرین اگر فردای این روز حتی در عربستان هم شورشی برپا شود، شورشی که دولت عربستان از عهده خاموش کردن آن بر نیاید، امریکا دفاعی از پادشاهی سعودی نخواهد کرد. طبیعی است که اگر مردم ادعایی علیه حکومت نداشته باشند، همراهی امریکا با آن دولت ها شائبه دفاع از دولت های استبدادی را دست کم در صورت ظاهر نخواهد داشت. بنابرین امریکا می کوشد ولو در ظاهر شده در انظار عمومی این سرمایه را حفظ کند به خصوص برای توده هایی که از پشت ماجراها خبر ندارند.
آشفتگیهای سیاسی
وجه دیگر ماجرا، آشفتگیهایی است که در این کشورها پدید آمده و امریکایی ها و به طور کلی غربی ها، فرصت دارند تا از وضعیت پدید آمده نهایت سوء استفاده سیاسی و اقتصادی را داشته باشند. در کشوری که سروسامانی دارد، حتی زیر سلطه یک دولت استبدادی، چنین نیست که دول خارجی بتوانند از هر سوراخی در آن نفوذ کنند بلکه مجبورند با خواسته های سران این دولت کنار بیایند. نمونه آن عربستان فعلی است. در شرایط امروز، وجود دولت عربستان برای امریکا منهای همه مزایا، این ضرر بسیار بزرگ را داشته و دارد که دولت یاد شده، مستقیم و غیر مستقیم حامی بسیاری از دشمنان امریکا و در رأس آنها القاعده است، زیرا پولهای عربستان و به تبع آن قطر است که این جریان ها را تقویت می کند، چنان که تلاش سیاسی آنهاست که سبب زانو زدن امریکا برابر طالبان در قطر شده است. همان طور که در عراق و افغانستان رشته های امریکا را پنبه می کنند. این در حالی است که آشفتگی های سیاسی و اقتصادی شرایط را می تواند به نفع امریکا تغییر دهد.
ساختار مندرس اجتماعی و سیاسی مصر
سوم آن که انقلابات عربی به هیچ روی آن خطری که پیش بینی می شد، ندارد. یعنی نه ضد اسرائیلی شد و نه حتی ضد امریکایی و نه مدافع یک کشور انقلابی مانند ایران. کشور ضعیفی مانند مصر که سالانه میلیاردها دلار کمک خارجی می گیرد چطور می تواند ضد امریکا یا اسرائیل باشد، حتی اگر اخوان المسلمین سر کار باشد! این انقلابات که در بسیاری از موارد شیرازه اقتصادی کشورهای یاد شده را هم از هم پاشید، نشان داد که کشورهای مزبور مشکلشان فقط استبداد نیست، بلکه ساختار کهنه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنها و فقیر بودنشان به عنوان مهم ترین معضل است. از نظر امریکایی ها اگر این مردم پس از سی چهل سال یک بار باید اجازه یابند تا انقلاب کنند و بفهمند که با صرف انقلاب به هیچ چیزی دست نخواهند یافت در آن صورت نوعی بازگشت به شرایط پیشین را ایجاد خواهند کرد.تجربه نشان داده است که پس از این انقلابات، مشابه انقلابات دهه شصت میلادی، یک جریان سیاسی با حمایت غرب یا روسیه غالب شده و برای چند دهه خیال همه را راحت خواهد کرده و مردم نیز هوس انقلاب در نسل خود نکرده اند.
آمزون دشوار اخوانالمسلمین
اما مهم ترین نکته به خصوص در قضایای مصر، شکست جریان های انقلابی هویت داری مانند اخوان المسلمین است. در مصر امروز شاهدیم که اخوان المسلمین با یک سابقه هشتاد ساله تا به امروز نتوانسته است بر اوضاع غالب آید و زمینه نوعی تحول در بستر دمکراسی را برای پیشرفت مملکت فراهم کند. به علاوه تمام شعارهای آن علیه اسرائیل و امریکا نیز به بوته فراموشی سپرده شده است. در سال گذشته تقریبا تمام تصمیمات مهم اخوان با عقب نشینی های مکرر در معرض تردید قرار گرفته و این روزها آتش انقلاب و شورش چنان بالا گرفته است که جناب مرسی حتی در کاخ خود نیز امنیت ندارد. اکنون قضاوت آن خواهد بود که وقتی اخوان المسلمین با این سابقه نتوانسته است یک حکومت مذهبی را به صورت فراگیر، معقول و مردم خواه حاکم کند، دیگر چه اطمینانی به جریانات نوظهوری است که در سایر کشورها مدعی رهبری انقلابات عربی هستند؟
منبع: خبرآنلاین