ناصر فکوهی عضوهیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران به خاطر اهدای لوح زرین سپاس به انجمن جامعه شناسی ایران در یادداشتی به واکاوی نقش دولت ها و به خصوص دولت های نهم و دهم پیشبرد اهداف علوم اجتماعی ایران پرداخته است.:
هدای «لوح زرین سپاس» به انجمن جامعهشناسی ایران را باید به فال نیک گرفت و خوشحال بود از آنکه دولتمردان یا مشاوران مورد اعتمادشان کمابیش به این برداشت دست یافتهاند که نمیتوان کشوری پیشرفته با محیط فکری و کنش اجتماعی غیر آسیبزا و حداقلی از سازمان یافتگی اجتماعی و مناسبات سالم داشت و در آن خود را بینیاز از علوم اجتماعی و انسانی احساس کرد.
جوامع در آینه گذشته و آینده
در حال حاضر اگر از کشورهای معدودی در جهان ، فسیلهای بازمانده از نظام دو قطبی در ایام جنگ سرد، بگذریم که پهنههای اجتماعی خود را همچون اردوگاههای کار اجباری اداره میکنند و طبعا خود را در معرض خطر دایم سقوط یا فروپاشی کامل سرزمین و سازمان اجتماعی شان قرار داده اند، در همه کشورهای دنیا و در همه سازمانها و موسسات بزرگ کاری و صنعتی و علمی، نظامهای سنجش، مطالعه و تحلیل اجتماعی به صورت گسترده به کار گرفته میشوند تا از یک سو بهرهوری آن کشور یا موسسه را بالا ببرند و تحقق اهدافش را تسهیل و رشد و توسعهاش را در رقابت با همتایانش تضمین کنند و از سوی دیگر با فراهم ساختن امکان تداوم آن نظام- چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی- آن را از خطر نابود شدن یا تخریب تدریجیاش به دلیل انفعال در برابر تهدیدها، در جا زدن یا نداشتن چشم انداز مناسب برای آینده و از آن بدتر به انحراف کشیده شدن و پی گرفتن راههای نادرست بازدارند.
لزوم تغییر در روند علوم انسانی
هم از این رو، صرف نظر از آنکه درباه نظام پاداش دادنها و طبقه بندی کردن سازمانها و نهادها و افراد چه میاندیشیم و آیا آن را ذاتا مفید دانسته یا برایش به آلترناتیوی قایل هستیم، به گمان ما این جایزه دادن به انجمنی که در طول سالهای گذشته از بی عنایتیهای دولتمردان آزرده بود و دولت، در حرف و عمل، نه فقط کمکی به آن نمیکرد بلکه با روشهای مختلف فضای بازدارندهای را برای پرداختن به رسالت حرفهای و تحلیلهای علمی و نقادی برنامهها ایجاد کرده بود، امروز گویای یک تغییر ولو دیرهنگام است. تشکیل کرسی نقد اجتماعی در انجمن جامعهشناسی برای انتقاد سیستماتیک از برنامههای دولت که خبر آن در همین روزها اعلام شد، نیز، به نظر ما واکنش بسیار خوب و سالمی است که اعضا میتوانستند از انجمن انتظار داشته باشند که از این پس نه فقط خط و روش خود را تغییر ندهد، بلکه به صورت رسمی و نظام مند آن را به اجرا در بیاورد و این امر را به هیچ عنوان منوط به روابط و گرایشها و علاقمندیهای اعضایش به این یا آن ترکیب دولت نکرده و هر دولتی را با هر رویکردی به یک صورت مورد انتقاد قرار داده و با این کار در واقع به آن دولت «خدمت» کرده و به صورت رایگان مشورت بدهند.
مشکل درونی علوم اجتماعی
کاری که اغلب انجمنهای علوم اجتماعی درجهان – به جای اتخاذ رویکردهای افراطی یا انفعالی - انجام میدهند و کاری که با هر چه پیچیدهتر شدن مسایل و افزایش مشکلات در مدیریت روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح جوامع کنونی، ارزشی بیشتر پیدا میکند.
آنچه درباره بحران عمومی علوم اجتماعی و انسانی در جهان از بیش از پنجاه سال پیش گفته میشود تا حد زیادی به خصوص در زمینههای هستیشناسی و روششناسی علوم اجتماعی، تداخلهای مورد اختلاف بین رشتهای، روابط علوم اجتماعی با علوم انسانی دیگر و با سایر علوم، روابط میان موقعیت آکادمیک و غیر آکادمیک، روابط میان زبانهای مختلف و غیره، واقعیاتی غیرقابل کتمان هستند که همه جامعهشناسان آنها را به مثابه بخشی تفکیک ناپذیر از رشتهشان میپذیرند؛ اما با وجود همه این مشکلات که باید بیشتر آنها را درونی نامید، هیچ یک از علوم دانشگاهی تاکنون در طول دو قرنی که از دموکراتیزه شدن دانش با ظهور دولتهای ملی میگذرد، نتوانستهاند، به اندازه این علوم با مردم پیوند برقرار کرده و از طرق مختلف به ویژه رسانههای دیداری و شنیداری و سازوکارهایی چون «اخبار»، «تحلیلهای سیاسی و اجتماعی»، «مشاوره» و ... در همه عرصههای زندگی آنها از خردترین تا کلان ترین حاضر بوده و تاثیرگزار باشند.
نقش فناوری در تغییر رویکردهای علوم انسانی
امروز ما در جهانی زندگی میکنیم که فناوریها همه ابعاد آن را تعریف میکنند ولی در همه جا میبینیم که انسانها، با تشکیل کمیسیونهای اخلاقی و به ویژه با استفاده از نقش اصلی متخصصان علوم اجتماعی و انسانی در این نهادها- تلاش میکنند برای حفظ خود و جلوگیری از خطرات احتمالی، رشد و سمت و سوی این فناوریها را پایش کنند. تعداد کتابها، نشریات و مجلات کاغذی و الکترونیکی که امروز در سراسر جهان و به صدها زبان منتشر میشوند و میزان اطلاعات و تحلیلها و نظرهایی که در شبکههای چندین میلیونی امروز در هر ثانیه رد و بدل میشوند و محتویات اکثریت قریب به اتفاق آنها در حوزه امور اجتماعی و مسایل روزمره زندگی و «زیستن اجتماعی» است، و سرانجام حضور پیوسته و فزاینده گروههای اجتماعی به خصوص گروههای رو به آینده نظیر زنان و جوانان، در رشتههای علوم اجتماعی و انسانی در دانشگاهها، موسسات آموزش و پژوهش خصوصی و نهادها و سازمانهای مردم محور ... در سراسر جهان از نشانههای اهمیت بسیار بالای دانش اجتماعی برای بهبود وضعیت انسانی و ظرفیتهایی آن برای نجات انسان ها از بن بستهای و چالشهای موجود است. هر چند دانشهای اجتماعی نیز همچون هر ابزار دیگری قابل سوء استفاده بوده و میتوانند در جهتی کاملا مخالف با اهداف دست اندرکارانش مورد سو استفاده قرار بگیرند.
جبران گذشته دولت فعلی!
اما اگر به موضوع خود و تقدیر از انجمن جامعهشناسی ایران بازگردیم نکاتی هست که باید یادآور شد. نخست آنکه روزهای آخر دولت کنونی، ظاهرا با نوعی فرایند «جبران گذشته» همراه هست و مقامات دولتی گویی در پی آن هستند که نشان دهند که آنقدرها هم که درباره آنها گفته شده و بی شک گفته خواهد شد، نه ضدیتی با این یا آن حوزه از نخبگان داشتهاند و نه اقدامی در این جهت کردهاند. لازم است اینجا با صراحت گفته شود که دریافت این لوح تقدیر به وسیله انجمن جامعهشناسی، نه به معنای پذیرش توجیه رفتارهای پیشین دولت است و نه رفتارهای کنونی و پیش از خروج از قدرت آن. از نظر ما، نهادها مطرح هستند و نه افراد. و این قدرشناسی نهاد ریاست جمهوری به هر دلیل و هر شکلی که باشد، از نظر ما گویای به رسمیت شناخته شدن حق انجمن جامعهشناسی به دنبال کردن سیاستهای خود برای شناخت علمی بیطرفانه و در عین حال تحلیل نقادانه شرایط اجتماعی است که در سراسر جهان به عنوان وظیفه اخلاقی و حرفهای هر انجمن جامعهشناسی با ظرفیتهای لازم تلقی میشود.
دغدغه اسلامی و بومی کردن علوم اجتماعی
باز هم تکرار کنیم که هیچ یک از نخبگان کشور نمیتوانند رفتارهای نادرست و گفته های بسیار نامطلوبی را که درباره علوم انسانی و اجتماعی بر زبان ها رانده و با به عمل درآمده فراموش کنند. ما همواره به یاد خواهیم داشت که از «مرگ جامعهشناسی» و از «غرب زدگی» علوم اجتماعی و بسیاری دیگر از این قبیل واژگان مبهم و بی معنا و صرفا توهین آمیز درباره این علوم و متخصصان سخن گفته شد، در حالی که به گمان ما کمتر کسی از دانشگاهیان در این کشور به اندازه متخصصان علوم اجتماعی دغدغه بومی سازی و ایجاد انطباق بین علوم اجتماعی و انسانی با فرهنگ ایرانی و اسلامی را دارد.
منبع: انجمن جامعه شناسی ایران