در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۷۲۵۸
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۲۲
خطاب به وزیر دولت یازدهم؛
یک کارشناس تئاتر معتقد است، متولی اصلی تئاتر آموزشی، آموزش و پرورش است. نهادی که در دو دولت اخیر به خاطر تصمیمات مدیریتی و سلیقه ای آن را به کلی تعطیل کرده است.

داود کیانیان، کارشناس و مدرس برجسته تئاتر کودک است. به سراغ او رفتیم چون از کسانی است که تجربه آموزش تئاتر در آموزش و پرورش را داشته است و چون، معتقد است که آموزش های اجتماعی و مهارتی، از طریق نمایش به کودکان امکان پذیر است. اصلا وظیفه تئاتر در کنار سرگرم کنندگی، «آموزش» است. نگاه سنتی به آموزش درس باید تغییر کند و تئاتر یکی از مهم ترین راه هایی است که موجب تقویت روحیه دانش آموز محوری در کلاس می شود.

تئاتر کودک، تمرین زندگی روی صحنه ای غیرواقعی است. یک نوع شبیه سازی که کودک را برای پذیرش نقش های بزرگسالی آماده می کند. در مقطعی تشکیلات تئاتر تعلیمی در کشور ما و به دلیل سیاست های دولتی، از حیطه توجه وزارت آموزش و پرورش خارج شد. وزارتخانه ای که زعم کارشناسان نه مصرف کننده، که در واقع باید متولی هنر در کشور باشد.

در حوزه تئاتر کودک، اولین موضوعی که مطرح می شود رویکرد آموزشی آن است. یعنی عموم مردم گمان می کنند، وقتی فرزندشان به تماشای یک نمایش می نشیند باید نکاتی را از آن فراگیرند. در این مورد صحبت می کنید.

تصور عمومی مردم در این باره صحیح است. اکثریت قریب به اتفاق دست اندرکاران این رشته هم معتقدند می شود از تئاتر به عنوان یک ابزار آموزشی استفاده کرد. اما این جا یک نکته ظریف وجود دارد و آن این است که این وسیله آموزشی اول باید «تئاتر» باشد. و وقتی تئاتر بود خود به خود سرگرم کننده و لذت بخش هم هست. مخاطب در کنار سرگرم شدن می تواند از کاربردهای پرورشی و حتی درمانی آن نیز بهره ببرد و مشکلات خود را حل کند. این تئاتر حتی می تواند کودک را از فردیت خارج کرده و اجتماعی کند.

اما نکته مهم این است که آموزش در تئاتر به هیچ وجه نباید مستقیم باشد. مستقیم گویی تاثیر منفی دارد.

در تئاتر کودکان و نوجوانان حتی از این مرحله هم جلوتر رفتیم و با روی آوردن به تئاتر تعلیمی یا پداگوژیک و تئاتر کاربردی، کاری می کنیم که مخاطبان فقط تماشاگر نباشند بلکه در کار شرکت کنند و به جای گوش کردن دیالوگ ها، در آن ها مشارکت داشته باشند. وقتی مشارکت پیدا کنند تاثیر بیشتری نسبت به وقتی که صرفا بیننده و شونده هستند می پذیرند. نتیجه آن، به حالت تجربی در آمده و بهتر توسط کودک درونی می شوند. تئاتر کاربردی به دنبال راه هایی است که ببا استفاده از آن ها بیشترین تاثیر را از نظر کمی و کیفی روی مخاطب خود بگذارد. تئاتر کاربردی، از جمله نمایش خلاق می تواند در این رابطه بسیار کارساز باشد.

در این زمینه از شما مصداق و مثال می خواهم. مثلا مودب بودن و دروغ نگفتن چطور در نمایشنامه منعکس شده و سپس روی صحنه می آید؟

در تئاتر کاربردی و یا نمایش خلاق در واقع با مشارکت خود مخاطب این فرایند طی می شود. یعنی نمایشنامه نوشته می شود، کارگردانی می شود، بازی می شود و با سایر عوامل تئاتری در هم آمیخته و اجرا می شود.وقتی که خود کودک در فرآیند شرکت می کند، در طی فرایند دارای تجربه می شود. پس کار ما محدود به آموزش مستقیم، غیر مستقیم و حتی تجربه کردن نیست. بلکه یک مرحله پا فراتر گذاشته و به کودک اجازه می دهیم موارد را خودش کشف کند. به همین دلیل است که در ذهن او ماندگار می شود.

مواردی مثل ادب، راستگویی و پاکیزگی چیزهایی است که بزرگ تر ها می خواهند فرزندانشان یاد بگیرند اما خود بچه ها هم دغدغه هایی دارند. ما به عنوان مربی در تئاتر کودکان، دغدغه های بزرگسالان را برای کودکان در نظر می گیریم اما سوال های دیگری هم برای کودکان مطرح است.

مثلا کودک می پرسد: «انتخابات یعنی چه؟» ما برای گروه کودکان نمایشی ترتیب می دهیم و از آن ها می خواهیم رهبر یا به اصطلاح «اوستای» گروه خود را انتخاب کنند. آن ها به این وسیله انتخابات را یاد می گیرند.

کودکان سن کنجکاوی و سوال را می گذرانند و به همین دلیل تعداد زیادی پرسش درباره چیستی دارند که تئاتر باید به آن ها پاسخ دهد. معلم دغدغه آن ها را از خودشان می پرسد و با آن ها آشنا می شود. آن سوالی که بیشترین سوال کننده را درمیان کودکان دارد را انتخاب می کند. سپس می گردد و نمایشنامه مناسب را برای آن مفهوم پیدا می کند و با بچه ها تمرین و اجرا می کند. وقتی که نمایش اجرا شد، بچه ها خودشان به پاسخ پرسش ها دست یافته اند. بعد از آن نمایش را برای دیگران هم اجرا کرده و آن ها را در تجربه خود شریک می کنند.

فارغ التحصیلان تئاتر که برای یادگیری شیوه های اجرای نمایش خلاق به کلاس های شما می آیند دقیقا می آموزند که در کارگاه های خود با بچه ها چه کنند؟

کار به این شیوه است که فارغ التحصیلان تئاتر که لزوما نمایش را می شناسند و در دوره شرکت می کنند، به کودکان علاقه دارند و آن ها را می شناسند. کسانی که لیسانس و یا حتی دکترای تئاتر می گیرند، تنها تئاتر می آموزند زیرا ما رشته ای به نام تئاتر کودک در دانشگاه نداریم. بنابراین به کارگاه های آزاد تئاتر کودک و نوجوان و نیز نمایش خلاق می آیند. بعد از شرکت در دوره های تخصصی مربی به مهدهای کودک یا سایر کارگاه های مورد نظر می رود. او در درجه اول، به بچه ها می گوید: «ما می خواهیم با هم بازی کنیم.» به همین سادگی. بچه ها هم چون از روی غریزه گرایش به بازی دارند بازی را آغاز می کنند. مربی کم کم بازی ها را به سمت بازی های نمایشی سمت و سو می دهد. بازی های نمایشی با بازی های غیر نمایشی متفاوت است. بازی های نمایشی آن دسته از بازی هاست که در آن ها «نقش» وجود دارد و بچه ها باید در آن نقش اجرا کنند. مثل همان بازی «دختره اینجا نشسته، گریه می کنه...» و «آسیاب بچرخ».

در مرحله بعد، وقتی بازی های نمایشی انجام شد، از بازی نمایشی فاصله گرفته و به سراغ نمایش بازی می رود. مثل «خاله بازی» که تمام آن نقش بازی کردن و نمایش است. اما نمایشی که بچه ها با هم بازی می کند. وقتی از این دو مرحله پیش نمایش عبور کرد، می آید و موضوعی را که می خواهد آموزش بدهد را در قالب همین بازی ها می گنجاند.

در بازی نمایشی و نمایش بازی، مربی هیچ دخالتی در بازی ندارد و خودش یکی از بچه هاست. اما در نمایش خلاق دیگر یک سری برنامه دارد. یعنی یک هدف از پیش تعیین شده دارد. بنابراین می آید و آن نمایشی را که انتخاب کرده است را با کمک بچه ها تمرین می کند. مربی در روند تمرین مرتب دخالت می کند. بچه ها هم کاملا پذیرفته اند که برای این که نمایششان زیبا تر شود نیاز به کمک مربی دارند. در نهایت پیام به کودک منتقل می شود.

آموزش رفتار شهروندی، یکی از دغدغه های عمده ای است که درمیان کارشناسان وجود دارد. درواقع به نظر می رسد آموزش یک شهروند خوب بودن، در کودکی باید انجام پذیرد و تئاتر یکی از ابزارهای دستیابی به این هدف است. با توجه به داشته ها و تلاش ها در این زمینه، چقدر در کشور موفق بوده ایم؟

خب متاسفانه در این رابطه آن چنان رشدی نداشته است که بتواند به این دغدغه ها پاسخ دهد. تئاتر کودک حتی از طرف نهادهایی که خودشان را متولی آموزش می دانند جدی گرفته نشده است. این نهاد ها، عبارتند از آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سازمان فرهنگی هنری شهرداری، حوزه هنری، مرکز هنرهای نمایشی و مراکز مشابه دیگر. این که بگوییم اصلا وجود ندارد چیز غلطی است بلکه این ها نهادهایی هستند که به صورت موازی در این زمینه ها کار می کنند و گاهی کارهای همدیگر را تکرار می کنند. مثلا همه آن ها مسابقه نمایشنامه نویسی برگزار می کنند و جشنواره و کارگاه دارند. هرکدام هم با دغدغه های خودشان این کار را می کنند.طبیعی است که این فعالیت ها نتیجه متفاوتی دارد.

موضع آموزش شهروندی چیزی است که بیشتر در سیاست های سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران می گنجد. اطلاع دارم که این نهاد در زمینه تئاتر کودک کارهایی کرده است. مسابقات و جشنواره هایی را برگزار کرده و نمایشنامه های تالیفی و ترجمه ای را برای اجرا یاری می کند. اما طبیعتا این فعالیت کافی نیست. ایران تنها استان تهران نیست به جز تهران 31 استان دیگر داریم. تمام نهادهایی که در شهرهای دیگر وجود دارند نیز دغدغه این آموزش را ندارند. بنابراین بچه ها در خیلی جاها، نمی توانند از این طریق تربیت شوند.

اهداف وقتی محقق می شود که این نهادها از کار موازی خارج شده و یک متولی خاص داشته باشند. آن وقت این متولی می تواند به آن ها بگوید که نیاز است در چه زمینه هایی برنامه ریزی کنند و بودجه مناسب را به هر یک تخصیص دهد و آن ها را در تمام سطح کشور گسترش دهد. ضرورت های جامعه در یک برنامه مدون باید تبیین شود. بدانیم می خواهیم چه چیزی یاد بدهیم. ولی در حال حاضر در وضعیتی هستیم که یک مدیر می آید که از تئاتر خوشش می آید و برنامه های آن را گسترش می دهد. مدیر بعد از او، می آید و از تئاتر خوشش نمی آید. بنابراین تئاتر ما به صورت سیستماتیک رشد نمی کند.

بچه ها و افراد بالغ در کشور ما انگار برای هر کاری هول هستند.این را از شیوه رانندگی مردم می توان به راحتی دریافت. آیا تئاتر می تواند با نشاندن بچه های پای صحنه خود، به آن ها آموزش صبوری بدهد؟ اصلا بچه ها می نشینند یک تئاتر را تا ته ببینند. تربیت کودک به عنوان یک تماشاچی، یک شنونده و یک فردی که به دیگران هم فرصت می دهد آیا از عهده نمایش برمی آید؟

دلیل این شتابزدگی ها دقیقا این است که ما تربیت نشدیم. چون اگر تربیت شده بودیم این طور رفتار نمی کردیم. اگر بخواهیم نسل آینده در این زمینه ها درست رفتار کند باید آن ها را تربیت کنیم. یکی از راه های تربیت، از طریق نمایش اتفاق می افتد. مثلا ، وقتی که یاد گرفتند چگونه می توانند یک موضوع را تبدیل به نمایش کنند، یا در کلاس درس، سوژه های درسی خود را تبدیل به نمایش کرده و یاد گرفتند، با کار تئاتر آشنا می شوند. از سوی دیگر، وقتی گروه دیگری وارد کلاس شدند و نمایش آغاز شد، یا می گیرند که چگونه تماشاچی باشند. وقتی هم به نمایش تمام شد و به بحث و گفت و گو نشستند و درباره نقاط مثبت و منفی آن صحبت کردند، درواقع گفت و گو کردن را یاد می گیرند.

اما وقتی حالا این ها در آموزش و پرورش ما وجود ندارد، طبیعتا آن تربیت ها نیز وجود ندارد.

همین عدم حضور تئاتر در آموزش و پرورش موضوع مهمی است. زمانی که ما مدرسه می رفتیم، تئاتر محدود بود به اجراهای خاص در دهه فجر. اما می خواهم بگویم احساس می کنم در سال های اخیر اوضاع از این هم بدتر شده و حتی همان تئاتر های بعضا غیر حرفه ای به بچه ها آموزش داده نمی شود.

نه این که اصلا تئاتر در آموزش و پرورش نداشته باشیم. تئاتر داریم. مسابقات تئاتر داریم. اما این به هیچ عنوان کافی نیست. چیزهایی که ما از تئاتر آموزشی می خواهیم در کاربردهای این تئاتری که در آموزش و پرورش وجود ندارد. در واقع باید نمایش گسترش پیدا کند. اما می بینیم که مربی های پرورشی محدود شده و مربی ها و کارشناسان تئاتر حذف شده اند. در کشورهای دیگر، چندین گونه نمایش در مدارس تدریس می شود.

خب بگذارید دقیق تر بپرسم. نیاز به تئاتر به عنوان یک واحد درسی داریم و یا شاخه ای از فوق برنامه مدارس؟

در کشورهای دیگر، زنگ تئاتر دارند و برای آن وقت می گذارند. با بچه ها نمایش بازی می کنند. نمایش خلاق هم دارند که از طریق آن به بچه ها آموزش می دهند. روش آموزشی در کشور ما مستقیم است اما روش آن ها غیر مستقیم، از طریق تئاتر است. این ها با هم فرق دارد. بعضی از درس ها به صورت نمایش به بچه ها آموزش داده می شود.هیچ کدام از این ها فوق برنامه نیست. بلکه در خود برنامه است.

اما تئاتر دانش آموزی، فوق برنامه است. یعنی بچه هایی که دوست دارند تخصصی تئاتر کار کنند و برای دیگران هم اجرا داشته باشند، آموزش می بینند.

در کنار همه این ها، آموزش تئاتر هم جزو برنامه های درسی آن ها هست؛ مثل آموزش موسیقی و سایرهنرها. بنابراین آن ها در زمینه هنر تئاتر رشد می کنند اما بچه های ایرانی از این نظر جایی برای پیشرفت ندارند و از کاربردهای تئاتر محروم هستند.

بچه هایی که از کاربردهای تئاتر محروم شده اند، دقیقا چه چیزی را از دست می دهند؟

آن ها بخشی از خود زندگی را از دست می دهند زیرا تئاتر تمرین زندگی است. اگر می خواهیم کودکان ما زندگی سالمی داشته باشند باید به آن ها امکان تمرین و تجربه تئاتر را بدهیم.

آموزش و پرورش در سال هایی که گذشت، خیلی درگیر تغییر ساختارها بود و به نوعی از توجه به محتوا باز ماند. حالا اگر بخواهید راهکاری برای بازگشت تئاتر به مدارس ارایه بدهید. آن راه حل چیست؟

آموزش و پرورش باید این را درک کند که لازم است از حالت مستقیم گویی خارج شده و از راه های غیرمستقیم بچه ها را آموزش دهد. در مرحله دوم، لازم است از حالت معلم محوری و مدرسه محوری خارج شده و دانش آموز را محور آموزش قرار دهد. تئاتر می تواند در این دو زمینه فوق العاده موثر باشد و اهداف آموزشی مدرن را دنبال کند.

اینجاست که یک سوال بزرگ در ذهن کارشناسان ایجاد می شود و آن این است که وقتی تئاتر این همه کاربرد دارد و مفید است، چرا در خدمت آموزش و پرورش قرار نمی گیرد؟

باید یک نفر را در مجموعه آموزش و پرورش پیدا کنید که به این سوال پاسخ دهد. به این سوال که چرا این ظلم را در حق دانش آموزان می کنند؟

این به نظر بنده، عنوان و تیتر همه سوال های ما درباره رابطه آموزش و پرورش ایران با تئاتر است. شما کاری بکنید که کسی به این سوال من پاسخ بدهد.

سوال شما به جاست، اما من از شما می پرسم، آیا از نظر نیروی متخصص و نیز زیرساخت های دیگر، تئاتر ما آمادگی لازم را برای ورود گسترده به مدارس دارد؟

بله. ما قبل از انقلاب اسلامی هم این نیروها را داشتیم. چه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چه در آموزش و پرورش. می توانم همه این ها را تشریح کنم که دارای چه سازمانی غنی در این زمینه بودیم. در آموزش و پرورش یک انستیتو وجود داشت به نام «تربیت مربیان امور هنری». این انستیتو، مربیان را در زمینه های مختلف هنری آموزش می داد. این ها دو سال دوره می دیدند و فوق دیپلم می گرفتند و بعد به مدارس می رفتند و تئاتر را در برنامه و فوق برنامه بچه ها آموزش می دادند. از سال 50 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تئاتر عروسکی، تئاتر نوجوان ها، تئاتر آموزشی و جشنواره های تئاتر وجود داشت. آن هم نه فقط در تهران، بلکه در تمام کتابخانه هایی که در ایران پراکنده هستند. یعنی یک کودک در مدرسه توسط یک مربی پرورشی آموزش تئاتر می دید و اگر می خواست بیشتر فعالیت کند در خارج از مدرسه نیز به کانون مراجعه می کرد.

خیلی از شخصیت های مطرح تئاتر امروز، از مربیان آن کلاس ها بودند. مثلا مرضیه معتمدآریا، حمید جبلی، ایرج طهماسب، احمد دادشکر و خیلی از هنرمندان امروز کودک.

این پتانسیل از قبل وجود داشته و امروز بیشتر هم شده است. اما متاسفانه امروز از این نیروها و برنامه هایشان استفاده نمی شود. فعالان تئاتر کودک برای آموزش آن در مدارس برنامه دارند. اما وقتی کسی از آن ها استقبال نمی کند، اندیشه به صورت ابتر باقی می ماند.

من فقط می توانم موضوع را در مصاحبه هایم مطرح بکنم و یا درباره آن کتاب بنویسم. ولی هیچگاه تجربه این دوستان به حالت عملی در نمی آید. این کافی نیست.

آقای کیانیان، علی رغم تئاتر آموزشی، بازار انتشار نمایشنامه این روزها داغ است. چقدر این نمایشنامه های تالیفی و ترجمه ای را برای علاقه مند کردن کودکان مفید می دانید؟ به هرحال نمایشنامه یک ژانر ادبی است که خصوصیات آموزشی خود را دارد.

البته تعداد واقعی آثار نمایشنامه نویسان ما چیزی 10 برابر آن مقداری است که منتشر می شود. این ها یک منبع عظیمی است که مورد استفاده قرار نگرفته است. دلیل آن هم محدودیت های مالی، ممیزی و اجرایی است. چه نهادی در کشور ما این موانع را برمیدارد؟ نهاد های متولی به جای تسهیل، سد ایجاد می کنند. تغییر مدیران هم که مدام این موضوع را دچار نوسان می کند.

رشد تئاتر کودک در کشور ما، طبیعی نیست بلکه غیر طبیعی و به دلیل علاقه مندی های فردی رشد کرده است. این رشد باعث شده که در خیلی از زمینه ها کمبود داشته باشیم. نمایشنامه می تواند دو گونه منتشر شود. یکی برای اجرا، که در کشور ما هم شایع است. نوع دیگر، نمایشنامه برای خواندن است که مثل قصه عمل می کند. متاسفانه ما در این زمینه هم کم کاری کردیم و هم حمایت نشدیم. کارها در این زمینه بسیار انگشت شمار است. کودک تربیت نشده است که نمایشنامه را بخرد و روی صحنه ببرد.

حتی یک درصد نمایشنامه های ما مصور نیست تا کودکان را به خود جذب کند. این ها مهم است. بنابراین چیزی برای بچه ها تولید نمی شود.

بگذارید با شما بی پرده حرف بزنم. من و شمایی که این جا نشسته ایم، به تئاتر و تاثیر آن در تربیت اجتماعی کودکان باور داریم. ولی عموم مردم ما اصلا این دغدغه را نمی شناسند. نمی خواهم این جا چالش های فرهنگی کشور را بررسی کنیم. این موضوع بسیار گسترده ای است. فقط می خواهم بعد از این همه سال کار عملی در زمینه تئاتر کودک، از شما بپرسم، آیا تا کنکو معجره تئاتر و تاثیر آن بر روی کودکان را دیده اید؟

هرکسی که کار تئاتر کرده باشد، بازتاب و کاربردهای آن را عملا در کودک دیده است. من به تئاتر علاقه داشتم اما تئاتر هیچگاه به تنهایی نمی تواند پاسخگوی مسایل اقتصادی تئاتری ها باشد. بنابراین من هم مثل دیگران رفتم برای تامین معاش معلم شدم. آن زمان من هنوز تئاتر کودکان و نوجوانان و تئاتر پداگوژیک را نمی شناختم. اما به صورت کاملا غریزی برای درس دادن از تئاتر به عنوان یک ابزار استفاده کردم. بچه هایی که بعد از زنگ، برای خروج از مدرسه عجله می کنند، در کلاس من می ماندند و این ها به خاطر تئاتر بود که بچه ها درس ها را خوب می خوانند و نمره های خوبی می گرفتند.

بعد از آن این قضیه را جدی گرفتم. هم در مدرسه با بچه ها تئاتر کار کردم و هم بیرون از آن یک گروه به نام «پارت» تشکیل دادم. در سال های دهه 40 هنوز کانون پرورش فکری بخش تئاتر نداشت.

علاوه بر این که در کلاس ها به کودکان با تئاتر درس می دادم، در قالب تئاتر دانش آموزی آن ها را برای جشنواره های کشوری نیز آماده می کردم. و دیدم که کار آن ها در بیرون مدرسه در میال کودکان و نوجوانان چقدر مخاطب دارد. بنابراین موضوعاتی از آموزش و پرورش استفاده کردم و شروع کردیم به بلیت فروشی و کسب درآمد. این موفقیت بزرگی بود.

با تمام این احوال و با توجه به این که مدیریت آموزشی و فرهنگی کشور به تبع تغییر دولت در حال تغییر است چقدر به آینده تئاتر آموزشی خوشبین هستید؟

بدون شک من به توانایی های متخصصان این رشته امید دارم. وگرنه در این کشور نمی ماندم. دلیل من هم این است که وقتی می بینم سیستم ها سنگ اندازی می کنند ولی این جریان دارد راه خودش را می رود، در نتیجه جلوی پیشرفت آن را نمی شود گرفت. اما خب طبیعی است که اگر سیستم حمایت کند، پیشرفت سریع تر می شود. نمونه واضح آن هم در بعد از انقلاب رخ داد و بخش هایی از تئاتر کودک و نوجوان واقعا رشد کرد. نباید این را کتمان کنیم. شاهد آن هم رشد سریع نمایشنامه نویسی است. قبل از انقلاب نمایشنامه های کودک بسیار محدود بود. جشنواره های کودک و نوجوان، بعد از انقلاب رشد کرد. نباید بد بینانه به مسایل نگاه کنیم. باید واقع بین بود.

این روزها حمایت ها از تئاتر کاربردی خیلی محدود است. هشت سال قبل، این نوع تئاتر، رشد زیادی کرد و دارای سایت های ویژه خود شد. این سایت های تخصصی در آموزش و پرورش و جهاد سازندگی کار انجام دادند. زیرا وزیر و کارشناسان مربوطه از آن حمایت می کردند. اما این روند متوقف شد و آن چیزی که هشت سال قبل ساخته بودیم از میان رفت. علاوه بر آن سدهایی برای فعالیت ایجاد شد.

اما خب هیچ نهادی نمی تواند بیاید و این فعالیت ها را نابود بکند. دوباره از یک جایی از سر گرفته می شود.

می خواهم بدانم دقیقا چه ساز و کار هایی در وزارت آموزش و پرورش وجود داشت که از میان رفت؟

در دفتر تالیف کتاب های درسی، دفتر هنر خلاق وجود داشت. که در همه زمینه های هنری کار می کردند و به بچه ها آموزش می دادند. در زمینه هایی مانند سرود انقلابی، نقاشی، کاردستی و تئاتر کار می کردند. در این زمینه کارشناس، کارشناس مسوول، مربی و مدرس وجود داشت که هر یک کار خود را انجام می دادند. یک سایت هم بود که به سرپرستی ولی الله صادقیان مسوول این بخش در آموزش و پرورش بود.

ما می رفتیم کار مربی ها را در مدارس می دیدیم و کارشناسی می کردیم که نقاط ضعف و قوت آن مشخص شود. این کارشناسی ها محدود به تهران نبود و به شهرستان ها هم سر می زدیم. این قضیه از آموزش و پرورش گسترش پیدا کرد و جهاد سازندگی هم آمد و روی آن سرمایه گذاری کرد.

نویسندگان و شاعران بزرگ می آمدند و به مربیان نحوه شعرگویی و داستان گویی را به مربی ها یاد می دادند.

بعد در یک مقطعی اول سایت تعطیل شد و بعد حمایت ها قطع شد. کم کم فعالیت ها در مدارس قطع شد و دفاتر را از همکاران گرفتند و عملا تعطیل شد. و اوضاع طوری شد که در حال حاضر تنها در بعضی از مهدهای کودک و پیش دبستانی های غیرانتفاعی نمایش خلاق داریم.

این افراد متخصص الان کجا هستند؟ یک مسوولی آمده و گفته است که این چیزها ضرورتی ندارد و بودجه را جای دیگری خرج کرده است.

حالا دیگر آموزش و پرورش از نیروهای آموزش دیده نمی خواهد از تخصص خود استفاده کنند. آموزش و پرورش در بحث آموزش هنر به کودکان خیلی نقش مهمی دارد و اصلا باید متولی باشد.

طبیعی است که اگر وزیر جدیدی بیاید و با کارشناسان هنری مشورت کند، به ضرورت آموزش هنر و آموزش از طریق هنر پی برده و آن را وارد مدارس می کند و تشکیلات آن را دوباره به راه می اندازد.

گفت و گو: الناز اسکندری
ارسال نظر