علیرضا سلطانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در رابطه تصدی پست ریاست بانک مرکزی توسط یک اقتصاددان یادداشتی در اقتصاد ایرانی نگاشته است که این یادداشت در گروه راهبرد خبرگزاری دانا منتشر می شود. سلطانی معتقد است: اشتباه فاحشی که در ایران بارها تکرار شده این است که روسای بانک مرکزی از بین فعالان یا متخصصان بانکی انتخاب شده اند و این مساله هزینه های زیادی را از منبع بانک مرکزی به اقتصاد کشور تحمیل کرده است:
با شروع به کار وزرای اقتصادی دولت پس از کسب رای اعتماد وتعیین معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور، همه چشم ها به ساختمان شیشه ای بانک مرکزی دوخته شده تا رییس آن تعیین شده و بدین ترتیب تیم اقتصادی دولت تکمیل شود.
اگرچه به لحاظ سازوکار قانونی، تعیین ریاست بانک مرکزی مانند 2ضلع دیگر مثلث اقتصاد کشور به سرعت و آسانی میسر نیست و مستلزم برگزاری مجمع عمومی بانک مرکزی و تصمیم آن است اما معمولا روسای دولت ها در مورد ریاست بانک مرکزی با توجه به جایگاه تاثیرگذار و حساس آن در مقایسه با دیگر نهادهای اقتصادی با احتیاط و طمانینه برخورد می کنند و چه بسا یک فرد در دولت های متوالی کرسی ریاست بانک مرکزی را برعهده دارد. این مهم معمولا در کشورهای توسعه یافته و حتی برخی کشورهای درحال توسعه که از قوام و ثبات اقتصادی بیشتری برخوردارند، امری مرسوم است چراکه اصولا نهاد بانک مرکزی نماد ثبات اقتصادی و عامل توازن و تعادل اقتصادی کشورهاست.
دولت ها تلاش دارند افرادی متخصص، اقتصاددان و غیرسیاسی را برای ریاست بر ان انتخاب کنند تا از این طریق به استقلال بانک مرکزی و عدم تعهد آن به سیاست های دولت ها کمک کنند. این شرایط اما در کشورهای درحال توسعه ازجمله ایران کمتر دیده شده یا اصلا دیده نمی شود چه اینکه در فاصله سال های 1384 تا 92 ان هم در عمر یک دولت، بر کرسی ریاست بانک مرکزی 3نفر تکیه زدند.
فارغ از این مسایل که به نظر مهم می رسد و باید از این منظر بانک مرکزی ایران هم به جایگاه واقعی خود برسد تا کارایی و کارآمدی آن افزایش یافته و به نقطه قابل تکیه، اعتماد و تعادل در اقتصاد کشور برسد، این روزها، بحث مهم تری که در میان کارشناسان و فعالان اقتصادی مطرح است، ویژگی های فردی است که باید سکان بانک مرکزی را بر عهده بگیرد.
این بحث عمدتا حول 2ویژگی اصلی یعنی بانک دار بودن یا اقتصادی بودن می چرخد. اشتباه فاحشی که در ایران بارها تکرار شده این است که روسای بانک مرکزی از بین فعالان یا متخصصان بانکی انتخاب شده اند و این مساله هزینه های زیادی را از منبع بانک مرکزی به اقتصاد کشور تحمیل کرده است. براساس تجربه و منطق، رییس بانک مرکزی باید اقتصاددان باشد چون اصولا بانک مرکزی بانک نیست بلکه یک نهاد اقتصادی حاکمیتی و چه بسا فراقوه ای است که مانند بانک های تجاری یا تخصصی فعالیت تجاری نمی کند.
بانک مرکزی براساس قانون تاسیس آن در کنار 2نهاد حاکمیتی دیگر یعنی نهاد برنامه ریزی و وزارت اقتصادی و شاید فراتر از آنها سیاست های کلان اقتصادی کشور را در حوزه پولی و بانکی تعیین و نظارت می کند. بنابراین فردی باید آن را مدیریت کند که ذهنیت صرف بانکداری نداشته باشد بلکه اقتصاددان چیره دست، شجاع، به روز، مستقل، غیرسیاسی و مجربی باشد که فارغ از فشارهای سیاسی و غیراقتصادی مصالح کشور و نه مصالح دولت ها را درنظر داشته و به ثبات، تعادل و توسعه اقتصادی کشور فکر کند.