بنظر می رسد اتحادیه اروپایی از درون دچار نوسانات و التهابات زیادی است. این امر در طول حیات 60 ساله این سازمان فدرال، قدرتمند، پیچیده و حرفه ای اروپایی همواره وجود داشته است. و اساسا کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا (1957) و بعدها اتحادیه اروپایی (از 1995) همواره با فراز و نشیب های زیادی در روند کاری و حیات خود روبرو بوده اند. البته موفقیت های بسیار زیاد این اتحادیه در زمینه های اقتصادی، تجاری، کشاورزی، گمرکی و..... را نیز باید در نظر داشت.
خانم مارین لوپن رئیس حزب راستگرای جبهه ملی فرانسه در مصاحبه با رسانه های فرانسوی گفت : "اتحادیه اروپا یک ناهنجاری جهانی است". وی با بیان این مطلب که اتحادیه اروپای امروز او را به یاد اتحاد جماهیر شوروی سابق می اندازد، افزود شرایط این اتحادیه دیگر بهبود یافتنی نیست و مانند اتحاد جماهیر شوروی فرو می پاشد. هرمان فان رومپوی رئیس شورای اروپا نیز در مورد شدت گرفتن تمایلات ملی گرایانه کشورهای عضو این اتحادیه ابراز نگرانی کرد و گفت این احتمال وجود دارد که انتخابات پارلمانی اروپا که برای ماه مه 2014 پیش بینی شده است، با شرایط بسیار دشواری همراه باشد. وی افزود با این حال، هنوز اکثریت کافی برای دفاع از اتحادیه اروپا وجود دارد، اما شرایط نسبت به گذشته دشوارتر است.
چیزی که مسلم است اینکه اتحادیه اروپا در حالی که به اندازه کافی درگیر بحران یورو و بحران بدهیها است حالا با چالش قدرت گرفتن جدایی طلبان با موتور محرک بحران نیز روبرو شده است و در این میان اختلافات منطقه ای نیز در بسیاری از کشورهای عضو این اتحادیه شدت پیدا کرده است. هم اکنون در کاتالونیا، فلاندر، اسکاتلند یا تیرول جنوبی و در بسیاری از مناطق اروپا تجزیه طلبان قدرت گرفته اند. در این میان تنها مسئله مدیریت مشترک و هویت منطقه ای در میان نیست، بلکه علایق اقتصادی و مالی روزافزون نیز در میان است. به این ترتیب انگیزه های قدرتمند مالی و بحران یورو انگیزه و مشوقی برای قدرت روزافزون جدایی طلبان در اروپا شده است.
امروزه ثروتمندان روز به روز آمادگی کمتری برای کمک به فقرا دارند. به گونه ای که ساکنان ثروتمند تیرول جنوبی در ایتالیا دیگر نمی خواهند با سیسیلیهای فقیر در این کشور شراکت مالی داشته باشند. فلاندرهای ثروتمند در بلژیک نیز نمی خواهند با والونیا در این کشور همکاری اقتصادی داشته باشند و ساکنان ثروتمند کاتالونیا در اسپانیا نیز با کمک مالی به بخشهای فقیر اندلس مخالفند.
جدایی طلبان بلژیک همواره آشکارتر و بلندتر خواسته های خود را ابراز می کنند. بارت دی ویور، رئیس حزب جدایی طلب اتحاد نوین فلاماند نیز بعد از اینکه حزبش توانست در انتخابات شوراهای محلی در آنورس در شمال این کشور بیشتر کرسی های شورا را در اختیار بگیرد اظهار داشت که فلامانها باید بتوانند همانگونه که می خواهند در اسپانیا حکومت کنند. وی افزود: سیاستهای دولت بلژیک دیگر توسط اکثریت فلامانها حمایت نمی شود. وی همچنین اصلاح دولت اسپانیا و تشکیل یک کنفدراسیون را که در آن دولت مرکزی قدرت کمتری داشته باشد، را ایده ای صحیح و واقعگرایانه دانست.
فلاندرها، فلمیش یا فلامان مردمی هلندی زبان هستند و اکثریت جامعه بلژیک را تشکیل می دهند و بیشتر در بخش های شمالی کشور بلژیک سکونت دارند. گروهی از فلاندرها هم در فرانسه و هلند زندگی می کنند. فلاندرها معتقدند مناطق آنها از نظر اقتصادی در وضعیت بهتری قرار دارد و به همین دلیل با تشدید بحران مالی در بلژیک اختلافات میان فرانسوی زبان ها و هلندی زبان ها تشدید شده است. فرانسوی زبان ها در بلژیک بیشتر در جنوب این کشور و در مناطقی که به والونیا موسوم است زندگی می کنند.
این در حالی است که تحرکات تجزیه طلبان اسکاتلندی در انگلیس روز بروز افزایش می یابد. اخیرا آلکس سالمون، رئیس دولت منطقه خودمختار اسکاتلند با دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس دیدار و گفتگو کرد که در این دیدار دو توافقنامه شرایط برگزاری همه پرسی برای کسب استقلال اسکاتلند امضا شد و قرار است این همه پرسی در سال 2014 انجام شود که می تواند به پایان سلطه طولانی سیاسی انگلیس در اسکاتلند بینجامد. بر اساس نظرسنجی های اخیر یک سوم اسکاتلندیها خواستار جدایی از لندن هستند. اسکاتلند که از سال 1707 تحت سلطه بریتانیا قرار دارد احساس می کند که تحت قیومیت و امر و نهی دولت انگلیس قرار دارد. در این رابطه، سخنگوی کمیسیون اتحادیه اروپا اظهار داشت که این تکلیف کمیسیون نیست که در این باره موضع گیری کند. در پارلمان اروپا نیز واکنشها به تحرکات جدایی طلبان در اروپا همراه با ابراز نگرانی بوده است. رئیس کمیسیون سیاست خارجی پارلمان اروپا در این باره اظهار داشته است که جدایی های منطقه ای برای اروپا سم است. مارتین شولتز رئیس سوسیالیست پارلمان اروپا نیز اظهار داشته است که من با نگرانی به گرایشهای جدایی طلبانه در دولتهای اروپایی درست در دوران بحران در این اتحادیه می نگرم. البته موج جدای طلبلی فقط شامل انگلیس نیست.
اخیرا اقدامات تجزیه طلبانه در شمال اسپانیا و بخصوص در منطقه کاتالونیا در حال افزایش است. آرتور ماس، رئیس منطقه کاتالونیا تصمیم دارد، در عرض چهار سال یک همه پرسی را درباره استقلال این منطقه برگزار کند. در سپتامبر گذشته حدود دو میلیون نفر در بارسلونا برای استقلال منطقه کاتالونیا تظاهرات کردند. جنبشهای تجزیه طلب در کاتالونیا همچنین باعث تشویق جدایی طلبان باسک در شمال این کشور شده است.
بحران بزرگ جدایی طلبی اروپا همچنین در تیرول جنوبی که ثروتنمدترین منطقه ایتالیا محسوب می شود نیز بیش از هر زمانی اهمیت یافته است. اخیرا جدایی طلبان شعار جدایی از رم که به سالهای دهه پنجاه و شصت برمی گردد، را آغاز کرده اند. همچنین دیگر مناطق جدایی طلب شمال ایتالیا نیز کمتر می خواهند به دولت مرکزی وابستگی داشته باشند. "اتحادیه شمال" نیز که رویای غیر وابستگی از دولت مرکزی را در ذهن می پروراند اخیرا در مسیر خواسته های جدایی طلبانه خود احساس قدرت بیشتری می کند.
به نظر می رسد بحرانهای اقتصادی و مالی که طی سه سال اخیر دامن کشورهای اروپایی و حوزه یورو را در بر گرفته موجب واگرایی در اتحادیه اروپایی شده است. این واگرایی اگرچه از قبل هم وجود داشته لکن در بستر مشکلات و نابسامانی های اقتصادی بیشتر نمود پیدا می کند. این در حالی است که جدایی طلبی های روبه رشد در اروپا در زمانی گریبان اتحادیه 28 کشوری اروپا را گرفته که آمادگی برای مواجهه با آن در این منطقه وجود ندارد. در موافقتنامه های متعدد اتحادیه اروپایی برای جدایی یک منطقه از یک کشور اروپایی نیز هیچ قاعده خاصی در نظر گرفته نشده است و اتحادیه اروپا در این باره رسما موضع احتیاط را اتخاذ کرده است.
استاد دانشگاه، پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا