گروه آموزش- تداوم تحصیل و یا کار در یک دانشگاه ممکن است سلیقه ای باشد، ولی گاه تبعیض آمیز به نظر میرسد. بارها مشاهده شده که اساتید و دانشگاهها متمایل به پذیرش دانشجویانی هستند که در مقطع ارشد همان دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند. در ایران برگزاری سراسری امتحانات دانشگاهها در مقطع دکتری سر و صداهای بسیاری بر پا کرد. بسیاری از دانشگاههای بزرگ و اسم و رسم دار با این موضوع مخالفت کردند. این گزارش به ریشههای این تمایل و عواقب آن در سطح جهانی میپردازد.
هم خونی علمی یک مفهوم با دلالت اجتماعی است که از حیث ریشه شناختی به علوم زیستی باز میگردد. ممکن است استدلال شود که نا مگذاری این پدیده با این نام به قصد تحقیر صورت پذیرفته است. ولی این نوع فعالیت نهادی در سراسر جهان به این نام شناخته میشود، اگر چه در بعضی از نقاط از آن به عنوان هم خونی نهادی نیز نام میبرند و آن را به عنوان آسیبی برای دانشگاه میبینند.
دو تعریف از هم خونی علمی
با این حال این تعریف همواره در معرض سوء تفاهم بوده است. این مفهومِ هم خونی علمی را میتوان با تعاریف عام و خاص مجزا ساخت. ولی در همه تعاریف عنصر عدم تحرک و انتقال یا عدم جا به نهادی/سازمانی/ دانشگاهی دیده میشود.
در تعریف محدودتر هم خونی علمی به این باز میگردد که داوطلبان دکتری تنها توسط دانشگاهی استخدام شوند که از آن فارغالتحصیل شدهاند و اینکه در طول زندگی حرفه ای خود در آنجا باقی بمانند.
در تعریف گسترده تر فرض میشود که سطح تحصیلات اهمیت ندارد. جذب یک فارغالتحصیل دانشگاهی بلافاصله پس از اتمام لیسانس و یا مدرک کارشناسی ارشد خود در دانشگاه و تبدیل شدن به یک عنصر از همان دانشگاه هم خونی دانشگاهی محسوب میشود.
تعریف گسترده تر از هم خونی علمی به نظر میرسد برای ارزیابی میزان هم خونی دانشگاهی در رشتههایی که تا چندی پیش استخدام دانشگاهی آنها نیاز به مدرک دکترا نداشت بسیار کارا تر باشد. و یا رشتههایی که دارای جمعیت تحصیلی دکترا اندکی هستند.
مواردی نیز وجود دارد که در آنها هم خونی دانشگاهی به قدری شدید است که هر دو تعریف عام و خاص این مفهوم را شامل میشوند. برای مثال هم خونی دانشگاهی در ژاپن یک ساختار چهار مرحله ای در برخی از دانشگاهها دارد،که در آن فرد تمام مسیر علمی را از مقطع کارشناسی ، کارشناسی ارشد، دکترا و اولین انتصاب علمی خود را در همان دانشگاه میگذراند.
چرا هم خونی علمی مهم است؟
درک مفهوم هم خونی علمی بسیار مهم است زیرا نرخ هم خونی دانشگاهی، که در برخی از کشورها بسیار بالاست ، ممکن است آن چنانکه در وهله اول به نظر میرسد نگران کننده نباشد.
این امر به خصوص زمانی مشهود است که مواردی را شامل شود که فردی که در دانشگاهی مشغول به کار است که مدرک خود را گرفته است. این نوع رویکرد مسئله را خلط میکند. چرا که ممکن است فاصله ای بین گرفتن مدرک از یک دانشگاه و گرفتن جایگاه شغلی در همان دانشگاه وجود داشته باشد. که در این صورت این موضوع با مفهوم اصیل هم خونی دانشگاهی- عدم انتقال ولو به شکل موقت- همخوانی ندارد.
در دانشگاههای پژوهشی در ایالات متحده آمریکا، گاهی اوقات دانشگاهیانی که تحصیل خود را در یک دانشگاه به پایان رساندهاند، برای چند سال برای کار به یک دانشگاه دیگر میفرستند، و در صورتی که فرد خود را شایسته نشان دهد، در آن هنگام توسط دانشگاه نخست یعنی جایی که از آن فارغالتحصیل شده استخدام میشود.
علاوه بر این، این دانشگاهیان به شدت رقابتی، متعهد و خلاق هستند. ویژگیهای که دانشگاهیان هم خون ندارند.
آخرین تجزیه و تحلیل در مورد این موضوع، بر اساس بحث هم خونی دانشگاهی که در بالا توضیح داده شد، نشان میدهد که دانشگاهیانی که تحت مقوله هم خونی میگنجند در انتشار مقالات علمی به طور متوسط کمتر پژوهش گرا هستند به نسبت به ادبیات بینالمللی دانشگاهیان غیر هم خون .
یکی دیگر از مطالعه اخیر در ترکیه نشان داد که از دید راندمان پژوهش بینالمللی، دانشگاهیان هم خون به طور قابل ملاحظه ای پایین تر از هم طرازان غیر هم خون خود فعالیت داشتهاند.
هم خونی دانشگاهی: بررسی امکانات و معضلات
برای بررسی پدیده هم خونی علمی نیاز به یک رویکرد 'خاکستری' تا 'سیاه و سفید' داریم. در برخی از موارد در توسعه سیستمهای آموزش عالی، این رخداد به احتمال زیاد مفید بوده است؛ چرا که موجب پرورش سریع زیرساختهای علمی، انسجام تیم تحقیقاتی، تقویت هویت نهادی و کاهش خطراتی من جمله ریسک استخدام شده است.
مشکل اصلی در رابطه با هم خونی علمی با این حال به این باز میگردد که که ممکن است هنگام مواجهه با چالشهای جامعه مجبور شویم این فرایند را قطع کنیم و از سویی خود علم نیازمند انعطاف پذیری، باز بودن، پویایی و تفکر خلاق است.
تحقیقات اخیر و جاری در مورد این موضوع نشان میدهد که سیاستهای متمایل به شفاف سازی فرآیندهای استخدام دانشگاهی، تبادل بینالمللی و فرآیندهای ارزیابی بینالمللی این هم خونی را محدود میکنند.
از سوی دیگر ، کارشناسان علم و فن آوری و آموزش عالی در این باره به اتفاق آرا اذعان دارند که شیوههای تولید و تدوام در دانشگاهها نمیتواند و نباید به شکل قانونی محدود شود.
اگر دانشگاه مانع استخدام فارغالتحصیلان خود شود برای برخی به معنای از دست دادن منابعی است که در برخی موارد نهادها - به ویژه کشورهای در حال توسعه - ممکن است به شدت به آنها نیازمند باشند.
همچنین، مطالعات انجام شده بر روی سیستم آموزش عالی مکزیک و ژاپن نشان میدهد که برخی از مواقع هم خونی علمی میتواند برای دانشگاه عمد تا از طریق ایجاد هویت سازمانی و ثبات سودمند باشد. مسئله اصلی در واقع یک ایجاد یک حس مشترک است.
در خاتمه باید گفت یک سوال کلیدی که سیاست گذاران و مدیران دانشگاهها باید از
خود بپرسند این است: در کدام مرحله از توسعه نهادی دانشگاه خود هستند و ایازمان مناسب
برای محدود کردن شیوههای تولید و مصرف داخلی فرا رسیده است؟
امیرحاجی زاده - کارشناس ارشد فلسفه علم