گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
آخرین بار که روز چهارشنبه 27 شهریور ماه در بیمارستان دی، آن پیر پارسا، مجاهد خستگیناپذیر، یار امام و امین رهبری را در حالت کما دیدم با تاثر فراوان با خود اندیشیدم که اگر کمترین توان و رمقی داشت هرگز حاضر نمیشد بر تخت بیارامد، بلکه ترجیح میداد علیرغم کهولت سن و ضعف و بیماری به انجام وظیفه بپردازد. زیرا مدتی قبل که واپسین روزهای فعالیت و امکان رفت و آمد را پشت سر میگذاشت، در مراسم اردوی دانشآموزان کمیته امداد حضور یافته بود و با انگیزه تمام برای فرزندان این مرز و بوم سخن گفت، در حالی که در این شرایط جسمیکسی توقع حضور و سخنرانی ایشان را نداشت. این آخرین دیداری بود که به گفت و گوی صمیمیبا وی پرداختم و مثل همیشه نظارهگر اخلاق حسنه ادب و سعه صدر وی بودم.
غلام هِمت دُردی کشان یکرنگم نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
پس از یک عمر جهاد و مبارزه، تحمل رنج و زندان، خدمت خداپسندانه، فعالیت سیاسی، بصیرت و روشنگری، مجاهدت برای ایجاد وفاق و همبستگی میان وفاداران به انقلاب، پیروی محض از امام و رهبری، اینک این مرد خدا و سالک الی الله با کولهباری از زاد و توشه تقوا و عمل صالح در جوار رحمت حضرت رحمان آرام گرفته است و راضی به رضای دوست، ندای حق را لبیک گفته است.
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهانبین کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت
همه کسانی که استاد حبیبالله عسگر اولادی را از نزدیک میشناختند به سابقه درخشان مبارزاتی ایشان در دوره ستمشاهی، آن هم از دوره نوجوانی که اولین بار در 15 سالگی دستگیر و زندانی شد واقف بودند و با اذعان به پیشتازی او در نهضت 15 خرداد در رکاب امام خمینی(ره) و تحمل بالغ بر 13 سال زندان تردیدی در اخلاص، انصاف و خیرخواهی او نداشتند. موافقان و مخالفان سیاسی، عسگر اولادی را فردی منصف می دانند، همان خصلت ارزنده ای که به تعبیر پروین اعتصامی، کمیاب و نادر است: "رحمت و انصاف چرا کیمیاست".
این سیاستمدار دینمدار، همواره تکلیف شرعی را مدنظر داشت چه در آغاز راه و مبارزه با طاغوت و چه پس از سالها حشر و نشر با مردان سیاست و اقتصاد و مشاهده معاملات و بازیهای سیاسی، تغییری در مسلک و مرام و رویه او صورت نگرفت. با وجود پیشکسوتی و پیشگامی، هرگز دچار توهم خودبزرگبینی و کیش شخصیت نشد و در برابر فرمان بلکه اشاره و حتی تمایل ولی فقیه همانند جوانان جان بر کف بسیجی، روحیه تعبد و تواضع خود را حفظ کرد و هیچ گاه نگرش و بینش خود را بر نظر رهبری مقدم نداشت. باور و روحیه او در ارتباط با پیر و مراد خود به مصداق این ابیات خواجه شیراز است که: تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود حلقه پیرمغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
توصیه همیشگی این دلداده و شیدای ولایت، تنظیم حرکت با آهنگ رهبری نظام بود. این خضوع و فروتنی درسی آموزنده برای کسانی است که با یافتن کمترین منصب، موقعیت و اشتهار، دچار خود محوری و خود برتر بینی میشوند و خدا محوری و ولایتمداری را به فراموشی میسپرند و به تدریج از آرمانهای امام و خط رهبری فاصله میگیرند؛ به ویژه زمانی که مورد تحسین و تجلیل دیگران که غالبا بدخواه هستند، قرار میگیرند. در عصر ائمه اطهار هم شیعیانی بودند که در شمار اصحاب و یاران و حتی وکلای ائمه قرار گرفتند ولی به خاطر تمایلات نفسانی در میانه راه به کج راهه و بیراهه تغییر مسیر دادند. برای نمونه فردی که وکیل امام صادق(ع) بود و به طور طبیعی پس از شهادت آن همام میبایست با امام کاظم (ع) بیعت نماید و اموال در اختیار را برگرداند، ولی حاضر به انجام این وظیفه نشد و حتی وجود امام را انکار کرد و مدعی تفکر و فرقه جدیدی گشت. چه بسا دلیل اصرار آقای عسگراولادی بر نامگذاری جبهه سیاسی همفکرش به عنوان "پیروان امام و رهبری" همین نکته بود که عدهای چون واقفیه در تاریخ اسلام با شعار پیروی از خط امام مهمترین سفارش امام را که تبعیت از ولی فقیه زمان است، نادیده نگیرند.
استاد عسگراولادی همواره صیانت از مبانی اسلام، مصالح نظام و منافع مردم را اصل میدانست و با وجود اینکه از آغاز مبارزه تفکر تشکیلاتی و حزبی داشت، هرگز برای نیل به قدرت نگاه ابزاری به تشکیلات نداشت. تمسک به دیگر ابزارها را نیز برای دستیابی خود و همفکرانش به مناصب جایز نمیدانست. بر خلاف عدهای که رسیدن به قدرت و تصرف مدیریتها و مسئولیتهای دولتی، مجلس و دیگر موقعیتها را به هر قیمت و وسیلهای اصل میدانند و در مواردی با اتخاذ پارهای مواضع، اظهارنظرها و رفتارها به اساس نظام و منافع کشور لطمه میزنند. منظر و اعتقاد امثال عسگر اولادی چون مادری واقعی بود که برای نجات فرزند، گاه رضایت میدهد که فرزند در اختیار نامادری باشد!. و در برابر گلایه دوستان زبان حالش این تعبیر زیبای لسانالغیب بود که:
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
روحیه خیرخواهی وی نسبت به همگان و حتی رقبای سیاسی قابل توجه است. همان مخالفان سیاسی که در اوج قدرت خود، شمشیر را از رو بستند و به قلع و قمع و تخریب یاران وفادار انقلاب و رهبری پرداختند و در روزنامهها و نشریات خود بدون رعایت مرزهای قانونی و اخلاقی، تمام همِّ خود را برای تخریب نیروهای ارزشی به کار بستند. نامه مشفقانه چندسال قبل ایشان به دبیر کل حزب مشارکت، نمونهای از این دلسوزی است که علاقهمند بود کسانی که با اصول و ارزشهای انقلاب زاویه گرفتهاند، و دانسته و یا ندانسته در زمین دشمن بازی میکنند به آغوش پر مهر و عطوفت نظام و رهبری برگردند و در مشی خود تامل و تجدید نظر کنند. همان شیوه ای که امام بزرگوار داشت و در آخرین سطور ماندگار خود در وصیتنامه سیاسی الهی، جوانانی را که در جبهه معاند نظام قرار گرفتهاند، خالصانه نصیحت کرده است.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
و به بیان دیگر:
پند حکیم محض صواب است و عین خیر فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که نشنید یا شنید
از دیگر ویژگیهای بارز مرحوم عسگراولادی خدمت بیوقفه به مردم به ویژه محرومان بود. مدال پر افتخار پایهگذاری و نمایندگی امام و رهبری در کمیته امام از روز نخست بر گردن ایشان آویخته شد. دغدغه همیشگی او فراهم شدن امکانات اولیه و آبرومندانه زندگی برای همگان بود و این اهتمام به مرزهای جغرافیایی ایران عزیز محدود نشد بلکه در کشورهای همسایه و اسلامی نیز شاهد تلاش گسترده وی و همکارانش در کمیته امداد بود.
بر خلاف برخی سیاستمداران که نگاهشان صرفا معطوف به صاحبان زر و زور و تزویر است، و اگر برای مستضعفان و به تعبیر آنها اقشار آسیب پذیر قدمی بر میدارند برای کسب وجهه و پایگاه مردمی در انتخابات است؛ استاد عسگراولادی با تمام وجود باور داشت که کسب رضای الهی در خدمت صادقانه به محرومان جامعه است و حرف دلش این بود: "بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم".
و قطعا به دعای خیر محرومان ماجور عندالله خواهد بود. و نام و یادش به نیکی در خاطرهها خواهد ماند.
بدین رواق زبرجد نوشته اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
چون نام حبیب الله عسگراولادی بیشتر با قضایای سیاسی گره خورده بود، عدهای تصور میکردند ایشان صرفا نگاهی سیاسی به امور دارد در حالی که تسلط و اشراف ایشان به قرآن و مبانی اسلام ناب به گونهای بود که در جلسات تمام عیار سیاسی هم پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، بلافاصله به شرح و تفسیر آیات قرائت شده میپرداخت بدون اینکه از قبل بداند چه آیاتی تلاوت میشود.
کسانی که با ظرایف و دقایق قرآنی آشنا هستند و در تفسیر مقید به مبانی و موازین هستند و میکوشند که تفسیر به رای نکنند، میدانند که به چه میزان انس با قرآن و مطالعه لازم است که هر آیهای قرائت شود، فرد بتواند فی البداهه به تبیین صحیح آن بپردازد. این انس با قرآن و روایات ائمه(ع) به همراه دعا و راز و نیاز و خلوتی که در دل شب با معبود داشت او را به جای اینکه یک چهره کهنهکار سیاسی کار باشد به انسانی متخلق، وارسته و محبوب تبدیل کرده بود و توفیقات فراوانی نصیبش ساخته بود، که همواره شاکر الطاف الهی بود.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
سخن از خصال ارزنده این عبد صالح خدا در این مجال نمیگنجد. شور و عشقی که در دل داشت ارادهاش را استوار و عزمش را جزم ساخته بود که دائما در تکاپو باشد، بدون احساس نومیدی و دلسردی و بدون اینکه در انجام هر کار خیر و اقدام مثبتی واهمه و تردید به خود راه دهد. آری بر این اعتقاد بود که:
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمیبود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
از درگاه رب ودود و خداوند کریم و رحیم میخواهیم که به واسطه یک عمر مؤانست با قرآن و مودت اهل بیت(ع) به شفاعت این دو گوهر نفیس و گرانبها، او را با انبیاء و اولیا و ائمه اطهار محشور فرماید و پاداش یک عمر مجاهدت، پایداری و پارسایی را تحقق این بشارت در حق او قرار دهد که:
" إِنَّ الْمُتَّقِينَفِيجَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، فِيمَقْعَدِ صِدْقٍعِندَمَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ ".
هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
روحش شاد و یادش گرامی باد
منبع: سخن آنلاین