گفت و گو
به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر)، در متون تاریخی مطالبی ذکر شده است که گاهی اوقات یکدیگر را نفی میکنند، به این معنا که اگر بخواهیم یکی را بپذیریم، ناچاریم دیگری را رد کرده و نادرست بدانیم. این اشکال در همه تاریخها اعم از تاریخ ادیان و ملل وجود دارد. با توجه به ایامی که در آن قرار داریم، مصاحبهای با علی ریاحی (مجتهد و متخصص تاریخ اسلام) ترتیب دادیم تا این موضوع را در تاریخ نگاری عاشورا مورد بررسی قرار دهیم.
اگر اجازه بدهید از این سوال ریشهای شروع کنیم که چرا در وقایع عاشورا بین مقتلهای موجود اختلاف وجود دارد؟ مگر واقعه عاشورا چند بار یا به چند شکل اتفاق افتاده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سوال مهم و زیبایی است. طبیعی است که واقعه عاشورا یکبار و به یک شکل بیشتر رخ نداده است، لذا باید ببینیم علت این اختلاف از کجاست و بعد ببینیم وظیفه ما در قبال این موضوع چیست؟
نه تنها تاریخ عاشورا، بلکه همه تاریخها توسط افراد مختلفی نوشته میشود که نگاه و نیت آنها باعث میشود این اختلاف به وجود آید. طبیعتا تاریخ اسلام و از جمله تاریخ عاشورا نیز از این قاعده استثنا نیست. برای شروع لازم است افرادی را که نقل آنها مطابق با واقعیت نیست، به دو دسته تقسیم کنیم. دسته اول آنهایی هستند که نیت خیر دارند و دسته دوم آنهایی هستند که نیتی خراب دارند.
دسته دوم که تکلیفشان روشن است. این عده با توجه به نیتی که داشتهاند یا دارند، دست به تحریف میزنند تا فساد در دین ایجاد کنند. این افراد گاهی اوقات واقعهای را تحریف کرده و گاهی نیز واقعهای را جعل میکنند.
تحریف واقعه یعنی اینکه اصل واقعه وجود داشته اما این افراد آن را با تغییراتی بیان میکنند تا بتوانند به کمک آن، مطالبی را که وجود خارجی نداشته جز اعتقادات مردم وارد کنند تا در فرصت مناسب توسط خود آنها و یا سایر افراد، دین مردم را از مسیر اصلی منحرف کنند. حال با توجه به اینکه بعضی از وقایع تاریخی، مانند وقایع محرم سال 61 هجری نقش مهمی در اعتقادات ما دارند، طبیعتا بیشتر مورد توجه این دشمنان قرار میگیرد. این افراد حتی ممکن است واقعهای موافق طبع شیعه تحریف کنند و به نظر آید که هیچ لطمهای به دین نزد اما باید یادمان باشد، تحریف، تحریف است و بیاساس و مکتب اهل بیت سلاماللهعلیه قرار ندارد که بر پایههای سست و بیاساس استوار شود.
اما جعل واقعه در صورتی است که اصل آن وجود ندارد و از ریشه دست به ساخت واقعهای میزنند که اصلا وجود خارجی نداشته است.
البته نمیتوان همه افراد را جز این دسته دانست بلکه عده کثیری در دسته اول قرار میگیرند. یعنی نیتشان شر نیست و به زعم خود نیت خیری دارند و مثلا میخواهند رونق در دین ایجاد کنند. مثلا ما در تاریخ داریم که فردی درباره فضیلت خواندن سورهها و آیات قرآن جعل روایت میکرد. هنگامی که مورد اعتراض واقع شد که چرا این کار را میکند، در پاسخ گفت که مردم کمتر به قرآن میپردازند و من قصد دارم با این کار مردم را به خواندن قرآن تشویق کنم. ببینید اگر بخواهیم خیلی مثبت نگاه کنیم، به نظر میرسد این فرد نیت خیری دارد اما از چند چیز غافل است. یکی اینکه نسبت دادن چیزی که نیست، به حضرات معصومین سلاماللهعلیهم، دروغ بستن به معصوم و از جمله معاصی است و نیت خوب فرد موجب جواز این کار نمیشود. دیگر اینکه بسیاری از این موارد بدعت است و دین مبین اسلام حداقل از نوع قرائت شیعی آن، با این کار مخالف است، حتی اگر به نظر عدهای این بدعت به نفع دین باشد، این یک توهم به حساب میآید و اسلام با آن مخالف است. یعنی هر بدعت یا تحریفی خواه به نظر ما به نفع دین باشد یا نباشد، مردم خوششان بیاید یا نیاید یا هر چیز دیگر، به هر حال بدعت و تحریف است و الله تعالی و حضرات معصومین مخالف آن هستند.
عنایت بفرمایید، مرحوم کلینی در کتاب الکافی به سند معتبر روایت کرده است که امام صادق علیهالسلام از قول حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کُلُّ ضَلالَةٍ فی النّارِ» یعنی هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی مستحق عذاب. میبینیم که نبی مکرم تصریح فرمودهاند که «هر بدعتی» و موردی را از آن استثنا نکردهاند یعنی ایشان به همان چیزی که عقل به آن حکم میکند، مهر تایید میزنند، لذا کسی نمیتواند سر خودش و دیگران کلاه بگذارد و بگوید که شاید عقل شما اشتباه کرده است.
وقایع قیام حضرت سیدالشهد نیز از این قاعده خارج نیست. یعنی عدهای از روی سو نیت و بعضی هم از روی حسن نیت البته از نوع جاهلانه آن وقایعی را تحریف یا جعل کردهاند. دسته اول که تکلیفشان روشن است اما دسته دوم بعید نیست قصدشان بیان فاجعه کربلا و ظلمی باشد که بر اسلام و امام مسلمین در آن عصر رفته، اما همانطور که عرض شد، اسلام بر اساس حقیقت بنا شده است و با این بهانههای جاهلانه نباید دین را بر مطالب جعلی و سست بنا کرد.
به نظر شما همه افرادی که این مطالب را با نیت خیر یا شر نقل میکنند، دست به جعل یا تحریف زدهاند؟
بنده اصلا همچون نظری ندارم. البته کسانی که آنها را ساختهاند از تقسیم بندی فوق خارج نیستند ولی کسانی که اینگونه موارد را نقل کردهاند، جز دستهبندی بالا نیستند.
متوجه منظورتان نشدم
افرادی هستند که در پذیرش اخبار، اخباری-مزاج هستند یعنی کاری به اعتبار یا عدم اعتبار خبر ندارند و به صرف اینکه مطلبی را شنیدهاند، آن را میپذیرند یا نقل میکنند یا در کتب خود مینویسند که بعضی از این افراد در زمره علما و بزرگان به حساب میآیند. اینها خودشان اخبار و وقایع را جعل یا تحریف نکردهاند بلکه فقط آنچه را که شنیدهاند، بیان میکنند یا در کتب خود میآورند و این باعث شهرت مطلبی میشود که ممکن است معتبر باشد و یا ممکن است که معتبر نباشد. حال بعضی از این افراد به این مطالب که بیان کردهاند، اعتقاد پیدا میکنند و بعضی هم اعتقاد ندارند، فقط قصدشان جمعآوری مطالب است. شاید بتوان برای این دسته دلایل عقلی بیان کرد اما توجیه دسته اول حداقل برای من کار دشواری است.
حال برگردیم سر سول اولتان، میبینیم که علت تفاوت در مطالب تاریخی کاملا آشکار میشود.
حالا وظیفه ما چیست؟ چگونه باید این مطالب را از هم تشخیص دهیم؟
وظیفه مشخص است. ما مجاز به پذیرش یا نقل مطالب غیر معتبر نیستیم. ما چند نوع برخورد با این موضوع میتوانیم داشته باشیم که اگر اجازه بفرمایید راجع به سه نوع از این برخوردها صحبت کنیم تا ببینیم کدام مورد درست است.
روش اول این است که مانند اخباریها برخورد کنیم و بگوییم من کاری ندارم کدام درست است و کدام نادرست، من همه را نقل میکنم و نهایتا تحلیل مختصری هم بر آن خواهم داشت. این کار شاید در بعضی موارد قابل قبول باشد اما معمولا کار درستی نیست. خصوصا آنجا که در بسیاری از موارد مخاطب ما متخصص نیست و توان تشخیص معتبر از غیر معتبر را ندارد و این ممکن است به سردرگمی یا پذیرش مطلب غیر معتبر بیانجامد.
روش دوم این است که اصولی برخورد کنیم، یعنی اگر متخصص هستیم، معتبر را پیدا کرده و در جایی که لازم است فقط همان مورد را نقل کنیم و در جایی که لازم است، همه را نقل کرده و معتبر را مشخص کنیم. البته اگر لازم بود، دلیل آن را هم بیان کنیم.
روش سوم هم این است که ببینیم کدام مورد بیشتر به مذاق ما یا مخاطب ما خوش میآید و همان مطلب را بیان کنیم که جاهلانه بودن این روش از بدیهیات مکتب اهل بیت سلاماللهعلیهم و از مسایل واضح عقلی است.
البته این روشها منحصر به سه روشی که ذکر شد، نیست و حالات دیگری هم میتوان در نظر گرفت که از بیان آنها پرهیز میکنیم.
چگونه میتوان معتبر را از غیر معتبر تشخیص داد؟ آیا این کار برای همه قابل انجام است؟
بله برای همه قابل انجام است البته به شرط آنکه مقدمات و علوم لازم را کسب کنند که هر چند کار سادهای نیست اما بر خلاف تصور بسیاری، آن چنان کار پیچیدهای هم نیست که فقط در توان عده معدودی باشد.
تشخیص روایت یا حدیث معتبر از غیر معتبر روش خاص خود را دارد و تشخیص تاریخ معتبر از غیر معتبر هم روش خود را دارد که با هم تفاوت دارد.
حدیث با تاریخ چه فرقی دارد؟
در روایت یا همان حدیث، سلسله سند اهمیت دارد. یعنی باید به طور دقیق بررسی کرد که این روایت از چه راهی و توسط چه افرادی به ما رسیده است. آیا بین یک راوی با راوی قبل فاصله زمانی قابل قبولی وجود دارد یا نه؟ آیا این راویها، در نقل خبر قابل اعتماد هستند یا خیر. در بررسی حدیث، اینگونه موارد به دقت بررسی میشود که اینگونه بررسی را اصطلاحا «علم رجال» میگویند. حال اگر انتساب آن به معصوم معتبر بود، تازه نوبت به بررسی متن حدیث میرسد که معمولا با عنوان «علم درایه» شناخته میشود. در حالی که در بیشتر اخبار تاریخی ما چه در دین مبین اسلام و چه در غیر آن، حتی تاریخ ملل مختلف، فاصله زمانی اهمیت کمتری پیدا میکند اما این به این معنا نیست که اهمیت خود را به کلی از دست بدهد.
اما در مورد نقل کننده خبر، اعتقادات و اعتماد، همچنان اهمیت خود را دارد. لذا اگر روایات تاریخی را که هم حدیث هستند و هم تاریخ کنار بگذاریم، کاملا واضح است که روایت معتبر بسیار بالاتر از تاریخ معتبر قرار میگیرد و به همین جهت است که روایات معتبر بعد از قرآن میتوانند مبنای علم و عمل قرار گیرد اما تاریخ تنها مکمل است و نمیتواند مبنا قرار گیرد.
پیشنهاد میکنم اگر اجازه بفرمایید، مورد روایت را صرفنظر کرده و فقط به موضوع تاریخ بپردازیم.
پس درباره تاریخ بفرمایید که چگونه معتبر را از غیر معتبر تشخیص میدهیم؟
منابع تاریخی در وهله اول به دو دسته تقسیم میشود. دسته اول کتبی که توسط پیروان مکتب خلفا نوشته شده است. مانند تاریخ طبری که هر چند به نظر میرسد بعضی مطالب آن صحیح باشد اما به دلایل مختلف نمیتواند برای ما معتبر بوده و در تاریخ آن را مبنا قرار دهیم. متاسفانه بسیاری از بزرگان ما آنگونه به این کتاب اعتماد میکنند که با توجه به مقدمه آن معلوم میشود خود طبری به این اندازه به مطالب آن اعتماد نداشته است. بسیاری نیز سلیقهای برخورد میکنند یعنی اگر مطلبی را موافق نظر و سلیقه خود دیدند، به آن استناد میکنند. البته ناگفته نماند که استناد به مطالب آن برای رد نظر موافقان اعتبار آن، کار غلطی نیست.
دسته دوم کتبی است که توسط پیروان مکتب اهل بیت سلاماللهعلیهم نوشته شده است اما باز هم نمیتوان همه آنها را در یک رده معتبر دانست. از جمله مواردی که میتواند باعث ترجیح کتابی بر کتاب دیگر شود، سبقه زمانی و نیز شخصیت نویسنده است. به عنوان مثال بین کتابهای شیخ مفید، ابن نما حلی و سید بن طاووس، کتاب الارشاد معتبرتر از مثیر الاحزان و مثیر الاحزان معتبرتر از لهوف است یعنی اگر موردی در آنها به گونهای مخالفت داشت، باید مطالب الارشاد را بر دو کتاب دیگر و مثیر الاحزان را بر مورد آخر ترجیح داد مگر به دلیلی قابل قبول بخواهیم این قاعده را بر هم بزنیم که قطعا سلیقه و یا شهرت در زمان ما دلیل قابل قبولی به حساب نمیآید.
شما معتقد هستید که بسیاری از مطالبی که الآن نقل میشود معتبر نیست. علت آن را چه میدانید؟
اول باید دید این «بسیاری» که فرمودید یعنی چی؟ اگر به نسبت کل میفرمایید که خیر اصلا زیاد نیست اما اگر به نسبت آنچه انتظار میرود، میفرمایید، بلکه متاسفانه بسیار زیاد است.
اما درباره علت آن. به نظر حقیر بزرگترین علت این است که کار به دست افراد غیر حرفهای افتاده است. عدهای منبری یا مداح که حتی اصول اولیه مبانی علمی تاریخی را هم نمیدانند کتاب این عالم و آن عالم را که بعضی از آنها هم اخباریمزاج هستند بر میدارند و بر اساس سلیقه یا سایر مبانی غیرعلمی موردی را انتخاب کرده و به خورد مردم میدهند. متاسفانه بعضی از این افراد هم مثل بنده هیبتالعلمایی هستند و مردم تصور میکنند که خبری است. بعضی هم به دلایل مختلف مشهور شدهاند و این شهرت باعث اعتماد دیگران به آنها میشود. صدا و سیما هم در ترویج این مسائل غیر معتبر سنگ تمام گذاشته که نکند خدای ناکرده چیزی از قلم بیافتد. باب گفت و گو و مباحثه و مناظره علمی هم دارد بسته میشود. با این اوصاف واقعا باید بگوییم خدا به داد ما برسد.
اگر مطلب دیگری هم هست بفرمایید.
فقط این مطلب را هم اضافه کنم که در کتب علمای معاصر ما بعضا مطالبی وجود دارد که از کتب متهم و جعلی گرفته شده است و آنچه پیش از این عرض کردم، در اینجا لطمه بزرگتری میزند.
مثلا چه کتابهایی؟
پ: مثل «مقتل ابومخنف» که الآن موجود است. البته اگر مقتل ابومخنف اصلی وجود داشت، میتوانست از معتبرترین مقتلها باشد. «کتاب سلیم» که با عنوان «اسرار آل محمد» ترجمه شده است، وضعیتی مانند «مقتل الحسین» ابومخنف دارد. کتاب «کامل بهایی» یا «ناسخ التواریخ» نیز مملو مطالب غیر معتبر و جعلی است. البته این منحصر به این چند کتاب نیست و این چند کتاب به عنوان نمونه گفته شد.
از این که پاسخگوی ما بودید، متشکرم.
بنده هم سپاسگزارم و امیدوارم آنگونه رفتار کنیم که موجب جلب رضایت حضرات معصومین سلاماللهعلیهم شده و بتوانیم نزد الله تعالی پاسخگو باشیم.
اگر اجازه بدهید از این سوال ریشهای شروع کنیم که چرا در وقایع عاشورا بین مقتلهای موجود اختلاف وجود دارد؟ مگر واقعه عاشورا چند بار یا به چند شکل اتفاق افتاده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سوال مهم و زیبایی است. طبیعی است که واقعه عاشورا یکبار و به یک شکل بیشتر رخ نداده است، لذا باید ببینیم علت این اختلاف از کجاست و بعد ببینیم وظیفه ما در قبال این موضوع چیست؟
نه تنها تاریخ عاشورا، بلکه همه تاریخها توسط افراد مختلفی نوشته میشود که نگاه و نیت آنها باعث میشود این اختلاف به وجود آید. طبیعتا تاریخ اسلام و از جمله تاریخ عاشورا نیز از این قاعده استثنا نیست. برای شروع لازم است افرادی را که نقل آنها مطابق با واقعیت نیست، به دو دسته تقسیم کنیم. دسته اول آنهایی هستند که نیت خیر دارند و دسته دوم آنهایی هستند که نیتی خراب دارند.
دسته دوم که تکلیفشان روشن است. این عده با توجه به نیتی که داشتهاند یا دارند، دست به تحریف میزنند تا فساد در دین ایجاد کنند. این افراد گاهی اوقات واقعهای را تحریف کرده و گاهی نیز واقعهای را جعل میکنند.
تحریف واقعه یعنی اینکه اصل واقعه وجود داشته اما این افراد آن را با تغییراتی بیان میکنند تا بتوانند به کمک آن، مطالبی را که وجود خارجی نداشته جز اعتقادات مردم وارد کنند تا در فرصت مناسب توسط خود آنها و یا سایر افراد، دین مردم را از مسیر اصلی منحرف کنند. حال با توجه به اینکه بعضی از وقایع تاریخی، مانند وقایع محرم سال 61 هجری نقش مهمی در اعتقادات ما دارند، طبیعتا بیشتر مورد توجه این دشمنان قرار میگیرد. این افراد حتی ممکن است واقعهای موافق طبع شیعه تحریف کنند و به نظر آید که هیچ لطمهای به دین نزد اما باید یادمان باشد، تحریف، تحریف است و بیاساس و مکتب اهل بیت سلاماللهعلیه قرار ندارد که بر پایههای سست و بیاساس استوار شود.
اما جعل واقعه در صورتی است که اصل آن وجود ندارد و از ریشه دست به ساخت واقعهای میزنند که اصلا وجود خارجی نداشته است.
البته نمیتوان همه افراد را جز این دسته دانست بلکه عده کثیری در دسته اول قرار میگیرند. یعنی نیتشان شر نیست و به زعم خود نیت خیری دارند و مثلا میخواهند رونق در دین ایجاد کنند. مثلا ما در تاریخ داریم که فردی درباره فضیلت خواندن سورهها و آیات قرآن جعل روایت میکرد. هنگامی که مورد اعتراض واقع شد که چرا این کار را میکند، در پاسخ گفت که مردم کمتر به قرآن میپردازند و من قصد دارم با این کار مردم را به خواندن قرآن تشویق کنم. ببینید اگر بخواهیم خیلی مثبت نگاه کنیم، به نظر میرسد این فرد نیت خیری دارد اما از چند چیز غافل است. یکی اینکه نسبت دادن چیزی که نیست، به حضرات معصومین سلاماللهعلیهم، دروغ بستن به معصوم و از جمله معاصی است و نیت خوب فرد موجب جواز این کار نمیشود. دیگر اینکه بسیاری از این موارد بدعت است و دین مبین اسلام حداقل از نوع قرائت شیعی آن، با این کار مخالف است، حتی اگر به نظر عدهای این بدعت به نفع دین باشد، این یک توهم به حساب میآید و اسلام با آن مخالف است. یعنی هر بدعت یا تحریفی خواه به نظر ما به نفع دین باشد یا نباشد، مردم خوششان بیاید یا نیاید یا هر چیز دیگر، به هر حال بدعت و تحریف است و الله تعالی و حضرات معصومین مخالف آن هستند.
عنایت بفرمایید، مرحوم کلینی در کتاب الکافی به سند معتبر روایت کرده است که امام صادق علیهالسلام از قول حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کُلُّ ضَلالَةٍ فی النّارِ» یعنی هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی مستحق عذاب. میبینیم که نبی مکرم تصریح فرمودهاند که «هر بدعتی» و موردی را از آن استثنا نکردهاند یعنی ایشان به همان چیزی که عقل به آن حکم میکند، مهر تایید میزنند، لذا کسی نمیتواند سر خودش و دیگران کلاه بگذارد و بگوید که شاید عقل شما اشتباه کرده است.
وقایع قیام حضرت سیدالشهد نیز از این قاعده خارج نیست. یعنی عدهای از روی سو نیت و بعضی هم از روی حسن نیت البته از نوع جاهلانه آن وقایعی را تحریف یا جعل کردهاند. دسته اول که تکلیفشان روشن است اما دسته دوم بعید نیست قصدشان بیان فاجعه کربلا و ظلمی باشد که بر اسلام و امام مسلمین در آن عصر رفته، اما همانطور که عرض شد، اسلام بر اساس حقیقت بنا شده است و با این بهانههای جاهلانه نباید دین را بر مطالب جعلی و سست بنا کرد.
به نظر شما همه افرادی که این مطالب را با نیت خیر یا شر نقل میکنند، دست به جعل یا تحریف زدهاند؟
بنده اصلا همچون نظری ندارم. البته کسانی که آنها را ساختهاند از تقسیم بندی فوق خارج نیستند ولی کسانی که اینگونه موارد را نقل کردهاند، جز دستهبندی بالا نیستند.
متوجه منظورتان نشدم
افرادی هستند که در پذیرش اخبار، اخباری-مزاج هستند یعنی کاری به اعتبار یا عدم اعتبار خبر ندارند و به صرف اینکه مطلبی را شنیدهاند، آن را میپذیرند یا نقل میکنند یا در کتب خود مینویسند که بعضی از این افراد در زمره علما و بزرگان به حساب میآیند. اینها خودشان اخبار و وقایع را جعل یا تحریف نکردهاند بلکه فقط آنچه را که شنیدهاند، بیان میکنند یا در کتب خود میآورند و این باعث شهرت مطلبی میشود که ممکن است معتبر باشد و یا ممکن است که معتبر نباشد. حال بعضی از این افراد به این مطالب که بیان کردهاند، اعتقاد پیدا میکنند و بعضی هم اعتقاد ندارند، فقط قصدشان جمعآوری مطالب است. شاید بتوان برای این دسته دلایل عقلی بیان کرد اما توجیه دسته اول حداقل برای من کار دشواری است.
حال برگردیم سر سول اولتان، میبینیم که علت تفاوت در مطالب تاریخی کاملا آشکار میشود.
حالا وظیفه ما چیست؟ چگونه باید این مطالب را از هم تشخیص دهیم؟
وظیفه مشخص است. ما مجاز به پذیرش یا نقل مطالب غیر معتبر نیستیم. ما چند نوع برخورد با این موضوع میتوانیم داشته باشیم که اگر اجازه بفرمایید راجع به سه نوع از این برخوردها صحبت کنیم تا ببینیم کدام مورد درست است.
روش اول این است که مانند اخباریها برخورد کنیم و بگوییم من کاری ندارم کدام درست است و کدام نادرست، من همه را نقل میکنم و نهایتا تحلیل مختصری هم بر آن خواهم داشت. این کار شاید در بعضی موارد قابل قبول باشد اما معمولا کار درستی نیست. خصوصا آنجا که در بسیاری از موارد مخاطب ما متخصص نیست و توان تشخیص معتبر از غیر معتبر را ندارد و این ممکن است به سردرگمی یا پذیرش مطلب غیر معتبر بیانجامد.
روش دوم این است که اصولی برخورد کنیم، یعنی اگر متخصص هستیم، معتبر را پیدا کرده و در جایی که لازم است فقط همان مورد را نقل کنیم و در جایی که لازم است، همه را نقل کرده و معتبر را مشخص کنیم. البته اگر لازم بود، دلیل آن را هم بیان کنیم.
روش سوم هم این است که ببینیم کدام مورد بیشتر به مذاق ما یا مخاطب ما خوش میآید و همان مطلب را بیان کنیم که جاهلانه بودن این روش از بدیهیات مکتب اهل بیت سلاماللهعلیهم و از مسایل واضح عقلی است.
البته این روشها منحصر به سه روشی که ذکر شد، نیست و حالات دیگری هم میتوان در نظر گرفت که از بیان آنها پرهیز میکنیم.
چگونه میتوان معتبر را از غیر معتبر تشخیص داد؟ آیا این کار برای همه قابل انجام است؟
بله برای همه قابل انجام است البته به شرط آنکه مقدمات و علوم لازم را کسب کنند که هر چند کار سادهای نیست اما بر خلاف تصور بسیاری، آن چنان کار پیچیدهای هم نیست که فقط در توان عده معدودی باشد.
تشخیص روایت یا حدیث معتبر از غیر معتبر روش خاص خود را دارد و تشخیص تاریخ معتبر از غیر معتبر هم روش خود را دارد که با هم تفاوت دارد.
حدیث با تاریخ چه فرقی دارد؟
در روایت یا همان حدیث، سلسله سند اهمیت دارد. یعنی باید به طور دقیق بررسی کرد که این روایت از چه راهی و توسط چه افرادی به ما رسیده است. آیا بین یک راوی با راوی قبل فاصله زمانی قابل قبولی وجود دارد یا نه؟ آیا این راویها، در نقل خبر قابل اعتماد هستند یا خیر. در بررسی حدیث، اینگونه موارد به دقت بررسی میشود که اینگونه بررسی را اصطلاحا «علم رجال» میگویند. حال اگر انتساب آن به معصوم معتبر بود، تازه نوبت به بررسی متن حدیث میرسد که معمولا با عنوان «علم درایه» شناخته میشود. در حالی که در بیشتر اخبار تاریخی ما چه در دین مبین اسلام و چه در غیر آن، حتی تاریخ ملل مختلف، فاصله زمانی اهمیت کمتری پیدا میکند اما این به این معنا نیست که اهمیت خود را به کلی از دست بدهد.
اما در مورد نقل کننده خبر، اعتقادات و اعتماد، همچنان اهمیت خود را دارد. لذا اگر روایات تاریخی را که هم حدیث هستند و هم تاریخ کنار بگذاریم، کاملا واضح است که روایت معتبر بسیار بالاتر از تاریخ معتبر قرار میگیرد و به همین جهت است که روایات معتبر بعد از قرآن میتوانند مبنای علم و عمل قرار گیرد اما تاریخ تنها مکمل است و نمیتواند مبنا قرار گیرد.
پیشنهاد میکنم اگر اجازه بفرمایید، مورد روایت را صرفنظر کرده و فقط به موضوع تاریخ بپردازیم.
پس درباره تاریخ بفرمایید که چگونه معتبر را از غیر معتبر تشخیص میدهیم؟
منابع تاریخی در وهله اول به دو دسته تقسیم میشود. دسته اول کتبی که توسط پیروان مکتب خلفا نوشته شده است. مانند تاریخ طبری که هر چند به نظر میرسد بعضی مطالب آن صحیح باشد اما به دلایل مختلف نمیتواند برای ما معتبر بوده و در تاریخ آن را مبنا قرار دهیم. متاسفانه بسیاری از بزرگان ما آنگونه به این کتاب اعتماد میکنند که با توجه به مقدمه آن معلوم میشود خود طبری به این اندازه به مطالب آن اعتماد نداشته است. بسیاری نیز سلیقهای برخورد میکنند یعنی اگر مطلبی را موافق نظر و سلیقه خود دیدند، به آن استناد میکنند. البته ناگفته نماند که استناد به مطالب آن برای رد نظر موافقان اعتبار آن، کار غلطی نیست.
دسته دوم کتبی است که توسط پیروان مکتب اهل بیت سلاماللهعلیهم نوشته شده است اما باز هم نمیتوان همه آنها را در یک رده معتبر دانست. از جمله مواردی که میتواند باعث ترجیح کتابی بر کتاب دیگر شود، سبقه زمانی و نیز شخصیت نویسنده است. به عنوان مثال بین کتابهای شیخ مفید، ابن نما حلی و سید بن طاووس، کتاب الارشاد معتبرتر از مثیر الاحزان و مثیر الاحزان معتبرتر از لهوف است یعنی اگر موردی در آنها به گونهای مخالفت داشت، باید مطالب الارشاد را بر دو کتاب دیگر و مثیر الاحزان را بر مورد آخر ترجیح داد مگر به دلیلی قابل قبول بخواهیم این قاعده را بر هم بزنیم که قطعا سلیقه و یا شهرت در زمان ما دلیل قابل قبولی به حساب نمیآید.
شما معتقد هستید که بسیاری از مطالبی که الآن نقل میشود معتبر نیست. علت آن را چه میدانید؟
اول باید دید این «بسیاری» که فرمودید یعنی چی؟ اگر به نسبت کل میفرمایید که خیر اصلا زیاد نیست اما اگر به نسبت آنچه انتظار میرود، میفرمایید، بلکه متاسفانه بسیار زیاد است.
اما درباره علت آن. به نظر حقیر بزرگترین علت این است که کار به دست افراد غیر حرفهای افتاده است. عدهای منبری یا مداح که حتی اصول اولیه مبانی علمی تاریخی را هم نمیدانند کتاب این عالم و آن عالم را که بعضی از آنها هم اخباریمزاج هستند بر میدارند و بر اساس سلیقه یا سایر مبانی غیرعلمی موردی را انتخاب کرده و به خورد مردم میدهند. متاسفانه بعضی از این افراد هم مثل بنده هیبتالعلمایی هستند و مردم تصور میکنند که خبری است. بعضی هم به دلایل مختلف مشهور شدهاند و این شهرت باعث اعتماد دیگران به آنها میشود. صدا و سیما هم در ترویج این مسائل غیر معتبر سنگ تمام گذاشته که نکند خدای ناکرده چیزی از قلم بیافتد. باب گفت و گو و مباحثه و مناظره علمی هم دارد بسته میشود. با این اوصاف واقعا باید بگوییم خدا به داد ما برسد.
اگر مطلب دیگری هم هست بفرمایید.
فقط این مطلب را هم اضافه کنم که در کتب علمای معاصر ما بعضا مطالبی وجود دارد که از کتب متهم و جعلی گرفته شده است و آنچه پیش از این عرض کردم، در اینجا لطمه بزرگتری میزند.
مثلا چه کتابهایی؟
پ: مثل «مقتل ابومخنف» که الآن موجود است. البته اگر مقتل ابومخنف اصلی وجود داشت، میتوانست از معتبرترین مقتلها باشد. «کتاب سلیم» که با عنوان «اسرار آل محمد» ترجمه شده است، وضعیتی مانند «مقتل الحسین» ابومخنف دارد. کتاب «کامل بهایی» یا «ناسخ التواریخ» نیز مملو مطالب غیر معتبر و جعلی است. البته این منحصر به این چند کتاب نیست و این چند کتاب به عنوان نمونه گفته شد.
از این که پاسخگوی ما بودید، متشکرم.
بنده هم سپاسگزارم و امیدوارم آنگونه رفتار کنیم که موجب جلب رضایت حضرات معصومین سلاماللهعلیهم شده و بتوانیم نزد الله تعالی پاسخگو باشیم.
ببینید مردم با همینا چه گریه ای میکنن.
فکر میکنی امام زمان از دین اینجوری خوشش می آد.
دین باید درست باشه تا خدا قبول کنه.