گروه راهبرد خبرگزاری دانا- میخائیل سرگئیویچ گورباچُف زاده ۲ مارس ۱۹۳۱ از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ آخرین رهبر اتحاد شوروی بود. تلاشها و اصلاحات او باعث پایان جنگ سرد شد اما همزمان یگانگی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی را نیز پایان داد و نهایتا باعث فروپاشی شوروی شد. گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است.
گورباچف پس از مرگ کنستانتین چرننکو گورباچف در ۱۱ مارس ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت به عنوان دبیر کل حزب کمونیست انتخاب شد. وی اولین رهبر حزب بود که در زمان انقلاب اکتبر هنوز به دنیا نیامده بود.
او به عنوان رهبر بلامنازع اتحاد شوروری شروع به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود و در کنگره بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در سه عنوان گلاسنوست (در روسی: بازبودن)، پروستریکا (در روسی: دوبارهسازی)، و اسکورین (در روسی: شتاب [توسعهٔ اقتصادی]) عرضه کرد.
اصلاحات و دموکراتیزاسیون
گورباچف امید داشت که برنامههای اصلاحات اقتصادی او (پروستریکا) در داخل باعث افزایش سطح زندگی و بازده کارگران شود. اما بسیاری از اصلاحات او بسیار رادیکال شمرده میشدند و با مخالفتهایی از درون حکومت شوروی مواجه شدند.
در ۱۹۸۵ گورباچف اعلام کرد که اقتصاد شوروی باید مجددا از نو ساخته شود. در آن دوران معمولا بیشتر از اصطلاح «اسکورین» برای اشاره به این «از نو ساخته شدن» استفاده میشد اما بعدها اصطلاح «پروستریکا» رایجتر گشت.
اصلاحات الکلی!
اولین اصلاحات معروف او در سال ۱۹۸۵ با نام اصلاحات الکلی صورت گرفت. این اصلاحات در جهت مبارزه با رواج گسترده الکلیها در اتحاد شوروی انجام شدند. قیمت مشروبات الکی افزایش یافت و فروششان محدود به شرایطی خاص شد. اگر کسی هنگام کار یا در اماکن عمومی مست بود، دستگیر میشد. مشروبخواری در قطارهای طولانی مسیر و اماکن عمومی ممنوع شد. بسیاری از معروفترین شرکتهای شرابسازی تعطیل شدند. صحنههای نوشیدن الکل در فیلمها سانسور شدند. این اصلاحات بیش از آنکه بر الکلیسم در کشور تاثیر بگذارند یک افتضاح اقتصادی به شمار میرفتند که با انتقال الکل به اقتصاد بازار سیاه به بودجه دولتی ضربه زدند.(الکساندر یاکولف این ضربه را بیش از ۱۰۰ میلیارد روبل میداند). میتوان گفت که اصلاحات الکلی یکی از اولین اقداماتی بود که سلسله زنجیرواری از حوادث را رقم زد که نهایتا به فروپاشی اتحاد شوروی منجر شدند.
قانون کوپراتیوها که در مه ۱۹۸۸ اعلام شد شاید رادیکالترین رفرم اقتصادی اوایل دوران گورباچف بود. از زمان نپ در دوره لنین این اولین بار بود که (بر طبق این قانون جدید) مالکیت خصوصی بر بعضی کسب و کارها مجاز شد. قانون ابتدا مالیاتهای بسیار زیاد و محدودیتهایی در استخدام اعمال میکرد اما سپس برای بازکردن جای بیشتری برای فعالیت بخش خصوصی اینها نیز برداشته شدند. از این دوره به بعد رستورانها، مغازهها و شرکتهای تولیدی کوپراتیو بخشی از صحنه اقتصادی شوروی گشتند.
آزادی زندانیان سیاسی
معرفی سیاست گلاسنوست توسط گورباچف آزادیهایی به مردم اعطا کرد. برای مثال درجه بیشتری از آزادی بیان. این تغییری رادیکال به حساب میآمد بخصوص با توجه به اینکه کنترل مطبوعات و سرکوب انتقاد از دولت قبلا بخش مهمی از سیستم شوروی به حساب میآمد. بسیاری از محدودیتهای نشریات برداشته شدند و هزاران نفر از زندانیان سیاسی آزاد شدند.
در ژانویه ۱۹۸۷ گورباچف به دموکراتیزاسیون دست زد. یعنی اعمال ترکیب عناصر دموکراتیک مثل انتخابهای چند کاندیدایی در روند سیاسی شوروی. در ژوئن ۱۹۸۸ در کنگره نوزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی، گورباچف رفرمهای رادیکالتری معرفی کرد که کنترل حزب بر حکومت را کاهش میدادند. در دسامبر ۱۹۸۸ شورای عالی تاسیس کنگره نمایندگان خلق را تصویب کرد. این کنگره نهاد جدید مقننه در اتحاد شوروی بود. در مارس و آوریل ۱۹۸۹ انتخابات کنگره در سراسر اتحاد شوروی برگزار شد. در ۱۵ مارس ۱۹۹۰ گورباچف به عنوان اولین رییس جمهور اتحاد شوروی انتخاب شد.
دیپلماسی گورباچف و گرایش به غرب و آمریکا
در مسایل بینالمللی گورباچف بیشتر سعی در افزایش ارتباطات و تجارت با غرب را داشت. او با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر، هلموت کهل صدر اعظم وقت آلمان غربی، و رونالد ریگان (رییس جمهور وقت آمریکا) روابط حسنهای برقرار کرد. معروف است که تاچر گفته: من آقای گورباچف را دوست دارم-میتوانیم با هم معامله کنیم . در ۱۱ اکتبر ۱۹۸۶ گورباچف و ریگان در ریکیاویک، پایتخت ایسلند دیدار کردند تا در مورد کاهش سلاحهای هستهای میانبرد در اروپا مذاکره کنند. این نهایتا به امضای معاهده نیروهای هستهای میانبرد (آی ان اف) در ۱۹۸۷ انجامید.
خروج از دکترین برژینف و ماجرای افغانستان در دوران گورباچف
در فوریه ۱۹۸۸ گورباچف شروع به بیرون کشیدن نیروهای شوروی از افغانستان کرد و تا سال بعد تمام نیروهایش را بیرون کشید. اما جنگ داخلی در آن کشور به پیش رفت و نهایتا مجاهدین رژیم پرو شوروی نجیبالله را سرنگون کردند. بین سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ حدود ۱۵٬۰۰۰ نفر از شهروندان شوروری در این جنگ کشته شدند. همچنین در همین سال ۱۹۸۸ بود که گورباچف اعلام کرد که اتحاد شوروی دیگر از دکترین برژنف پیروی نمیکند و ملل بلوک شرق آزادی تصمیم گرفتن در مسایل خارجی را دارند.
دکترین جدید؛ دکترین سیناترا
این را میتوان از بزرگترین اصلاحات گورباچف در سیاست خارجی دانست تا جایی که سخنگوی وقت وزارت خارجه، گنادی گراسیموف، دکترین جدید را دکترین سیناترا نامید. همین قطع دکترین برژنف بود که در ۱۹۸۹ به ظهور انقلاباتی در اروپای شرقی انجامید که به پیامد آنها تقریبا تمامی دولتهای کمونیست سرنگون شدند. به غیر از رومانی بقیه این انقلابات همه انقلاباتی غیرقهر آمیز بودند که طی آنها رژیمهای طرفدار شوروی سقوط کردند. پایان هژمونی شوروی بر اروپای شرقی عملا جنگ سرد را پایان داد و به همین خاطر گورباچف در ۱۵ اکتبر ۱۹۹۰ برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل شد. او دو سال قبل در ۱۹۸۸ مرد سال مجله تایمز نیز شده بود.
گرچه اصلاحات سیاسی گورباچف عملا برای رشد دموکراسی و آزادی در اتحاد شوروی مفید بودند سیاستهای اقتصادی او کشور را به مشکلات اقتصادی بیشتر نزدیکتر کردند. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیه غذایی (گوشت، و شکر) باعث معرفی دوباره سیستم زمان جنگ جیره بندی کوپنهای غذایی که طبق آن هر فرد در هر ماه تنها میتوانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزاش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید.
کودتا و فروپاشی شوروی
گرچه تلاش گورباچف به نوعی برای زنده کردن سوسیالیسم در شوروی بود، اما دموکراتیزاسیون اتحاد شوروی و اروپای شرقی عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سوال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون اینکه خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبشهای ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوریهای شوروی شد. بسیاری از این جمهوریها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. بخصوص در جمهوریهای بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لاتویا که در ۱۹۴۰ و توسط استالین به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبشهای ناسیونالیستی در جمهوریهای شوروی از جمله گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان فعال شدند. گورباچف سهوا باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که نهایتا اتحاد شوروی را نابود کرد.
پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جداییطلبی در جمهوریها پیشنهاد معاهده جدیدی از اتحاد بود که طبق آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد میشد. جمهوریهای آسیای میانه که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیدآ از معاهده جدید پشتیبانی کردند. اما رفرمیستهای رادیکالتر مثل رییس جمهور وقت جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه، بوریس یلتسین، معتقد بودند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروری را تجزیه کنند.
نقطه مقابل این رفرمیستها تندروهایی بودند که هنوز شدیدا در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیه شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهده جدید تندروها شورش کردند.
نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروری در ۱۹۹۱ کودتای اوت را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و اجازه ندهند معاهده اتحاد جدید را امضا کند. در همین موقع گورباچف سه روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در کریمه گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای قدرت اتحادیه و نه روسیه به فرمانهای او عمل نمیکنند و در عوض یلتسین است که قدرت دارد. در ضمن گورباچف مجبور شد که بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه هشت» شامل هشت نفر رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند.
هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شووری را متحد نگاه دارد اما آنرا بیشتر به سوی سوسیال دموکراسی سوق دهد. اما تناقضات زیادی در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از لنین تمجید میکرد، سیستم اجتماعی سوئد را ستایش میکرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولتهای بالتیک را درون شوروی حفظ کند. ولی پس از اینکه حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملا به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت. یلتسین حتی آن نیروها را نیز با وعده پول به دور خود جمع کرد. نتیجتا در کریسمس ۱۹۹۱، ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی از هم پاشید.
ستایش گورباچف در غرب
بسیاری در غرب گورباچف را بخاطر پایان جنگ سرد ستایش میکنند اما معروف است که او در روسیه از محبوبیت کمی برخوردار است. علت این را اولا نقش مهم او در فروپاشی شوروی و ثانیا مصائب اقتصادی پس از آن میدانند. با اینحال بعضا نظرسنجیها اعلام میکنند که اکثریت مردم روسیه از اهداف پروستریکای گورباچف و آزادیهای حاصل از آن خشنود و راضی هستند.
فعالیتهای سیاسی پس از استعفا
گورباچف در ۱۹۹۲ بنیاد گورباچف را تاسیس کرد. او در ۱۹۹۳ صلیب سبز بینالملل یکی از سه حامی مالی «منشور زمین» را تاسیس کرد. وی در ضمن به باشگاه رم پیوست.
در ۱۹۹۶ گورباچف کاندید ریاست جمهوری روسیه شد اما شاید به علت عدم محبوبیت بخاطر فروپاشیدن اتحاد شوروی حدود یک درصد از آرا را کسب کرد.
در ۱۹۹۷ گورباچف در یک آگهی تبلیغاتی فروشگاه زنجیرهای غذایی پیتزا هات حاضر شد. او از این کار قصد کسب درآمد برای «آرشیو پروستریکا» را داشت.
در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۱ گورباچف حزب سوسیال دموکرات روسیه ر ا بنیان گذشت. این حزب اتحادی از چندین حزب سوسیال دموکرات در روسیه است. او در می ۲۰۰۴ پس از اختلاف با رییس حزب در مورد موضع حزب در انتخابات دسامبر ۲۰۰۳ از سمت رهبری آن استعفا داد.
در ژوئن ۲۰۰۴ گورباچف به عنوان نمایندهٔ روسیه در تشیع جنازهٔ رونالد ریگان شرکت کرد.
در سپتامبر ۲۰۰۴ و پس از حملات تروریستی چچن در روسیه، رییس جمهور وقت این کشور ولادیمیر پوتین طرحی برای جایگزینی انتخابات فرمانداران محلی با سیستمی که در آن فرمانداران مستقیما توسط رییس جمهور معرفی میشدند و توسط مجالس منطقهای رای اعتماد میگرفتند ارائه کرد. گورباچف، در کنار کسانی چون یلتسین، این عمل را دوری از دمکراسی خواندند و از آن انتقاد کردند.
در سال ۲۰۰۵ گورباچف بخاطر نقشش در اتحاد مجدد آلمانها جایزه «پوینت آلفا» را دریافت کرد. در همین سال او دکترای افتخاری از دانشگاه مونستر نیز دریافت کرد.
در بیستمین سال فروپاشی دیوار برلین وی از جانب دولت آلمان دعوت شد تا دومینوهای ساخته شده را حرکت دهد و آنها را بیندازد.
امروز شایعه ای مبنی بر درگذشت وی از سوی المیادین منتشر شده که بنا به گزارش خبرگزاری ها این خبر تکذیب شده است.