به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، روزنامه جوان در سرمقاله خود با اشاره به سخنرانی حجت الاسلام ناطق نوری، در انتقاد صریح وی از افراطیون، نوشت:
از نظر علمی پذیرفته شده است که یکی از خصایص ذاتی انقلابها خشونت و رادیکالیسم و تندروی است.
اگر در انقلاب نباید تندروی میشد چگونه میتوانیم نام آن را انقلاب و خود را انقلابی بدانیم. باید همانند بازرگان (و نظرات امروز حجاریان) نظام شاه را اصلاح میکردیم و به عنوان اصلاحطلب مقابل شاه قرار میگرفتیم. اگر امثال جناب ناطق نوری و آیتالله هاشمی همچنان مدعی انقلابیگری هستند، براساس قاعده امام که میزان حال افراد است، شاخصهای انقلابی بودن را اعلام کنند تا جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب آنها را بشنوند و عمل نمایند. شما به خاطر مسائل شخصی با احمدینژاد حاضرید از انقلاب هم عدول کنید و در فضای روشنفکری بغلتید. احمدینژاد در حوزه فرهنگی از خاتمی و روحانی لیبرالتر بود.
در پلورالیسم دینی به حقانیت ادیان توحیدی و غیرتوحیدی باور داشت. در تواضع مقابل وهابیون آل سعود بیمحاباتر از هاشمی و روحانی بود. در مقابل امریکا اصرار بیشتری از روحانی جهت مذاکره داشت (رهبری چند روز پیش اشاره کردند) در شورای همکاری خلیج شرکت کرد که مورد نقد کروبی و موسوی هم قرار گرفت. پس تندروی وی کجا بود؟ تندروی وی برخورد با شماها بود که هنوز آرام و قرار نگرفتهاید. بنابراین باور کنیم که احمدینژاد بهانهای برای ساختن تندروهای خیالی برای عبور از استقامت انقلابی و زمینگیر کردن نسلهای انقلابی کشور است.
امام مهمترین دستاورد جنگ تحمیلی را «استمرار روح اسلام انقلابی میدانستند» اما امروز ناطق و هاشمی به این نتیجه رسیدهاند که «باید زندگی کرد» با زبان بیزبانی از این جمله امام که «اسلامی که برای جهانخوران ضرر نداشته باشد اسلام نیست»، عدول کردهاند. امام کلید این مسئله را قبلاً به دست ما داده بود و فرموده بود که «آنان که بر این باورند که مبارزه و رفاه با هم سازگارند آب در هاون میکوبند». بنابراین هر کس به ورطه رفاه غلتید کمکم مبارزه را بیحاصل میداند و برای فرار بیسرو صدا از گذشته خود تندروهای فرضی میتراشد و خود را مصلح اجتماعی با چتری عام معرفی میکند.
باید از آقایان ناطق و هاشمی خواست با صراحت اعلام کنند که به استمرار انقلاب اسلامی معتقدند به این باور رسیدهاند که انقلاب انجام و تمام شد و پس از تبدیل آن به نهاد (جمهوری اسلامی) باید زندگی کرد و به رفاه روی آورد. باید موضع خود را با امام که میفرمود «چنگ و دندان ابرقدرتها را خرد میکنیم یا پیروز میشویم یا به پیروزی بالاتری که شهادت است میرسیم»، روشن کنیم. مشی امروز انقلابیون دیروز، ظلم به امام و واجد تولید دوگانگی برای نسل امروز و خیانت سهمگین است. باید شاخصهای تندروی را روشن نمایید.
اگر کسی گفت حوادث سال 1388 سوءتفاهم نبود که اکنون رفع کدورت کنیم بلکه یک طراحی بود که موسوی در مصاحبه با نشریه تایمز آن را لو میدهد باید متهم به تندروی شود؟ یاران دیروز امام باور نمایند که امام را نمیتوان از انقلاب اسلامی حذف کرد کدام امام؟ همان امامی که سال 1367 انقلابیتر از 1357 بود.
شما اکنون مانند جانشینان مائو در چین عمل میکنید که به خاطر غیرقابل دفاع دانستن انقلاب دوم مائو (انقلاب فرهنگی 1966) فقط عکس او را بالای سر خود میزنند و کار خود را میکنند.او را متهم به تندروی کردند اما چون هویت خویش را از او میدانستند مجبور بودند او را محترم بشمارند. در همان حدی که عکس وی بالای سرشان باشد و ظاهر را حفظ کنند. اما بداخلاقی احمدینژاد واقعاً مؤثر بود به صورتی که با اتهام شخصی وی، این دو انقلابی سابق چنان جری شدند که جایگاه خود را در انقلاب گم کردند اصلاً برایشان مهم نیست پیرو چهکسی هستند و چه کسانی از آنان پیروی میکنند. نه مرزی را میشناسند و نه چارچوبی را برمیتابند. غلتیدن در وادی روشنفکری و پرستیژخواهی آفت نیروهای انقلاب اسلامی است که امروز مسیر آن هموارتر شده است.
این در حالی است که در این زمینه روزنامه اطلاعات نوشت:
تندروها می خواهند اعتدال را سر به نیست کنند
شعار «اعتدال» را دکتر روحانی رییس جمهور به صحنه سیاسی ـ اجتماعی کشور آورده است و در حالیکه دولت یازدهم را دولت تدبیر و امید مینامد، روش مدیریت این دولت را «اعتدال» میخواند. دو شخصیت شناخته شده و از یاران امام و انقلاب، آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری نیز در سخنان خود بر ضرورت و نیاز «اعتدال» برای حل مشکلات مردم و کشور همواره تأکید دارند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی گفته است: «امام خمینی(ره) از همان روزهای آغازین مبارزه علیه طاغوت، همواره از گروههای افراطی و تندرو دوری کردند. مردم نیز از تندروهای اول انقلاب رنجیدند.»
حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری گفته است: «آدمهای باتقوا، افراطگر و تندرو نیستند، بلکه معتدل هستند. هم اکنون یکی از بدبختیهای کشور ما این است که گرفتار تندروها و بیترمزها هستیم.»
جامعه، دو تجربه را با دو شعار «اصلاحطلب» و «اصولگرا» دیده است که هر دو، طیفی از دیدگاههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در سالهای اخیر و بهطور مشخص در دو دهه گذشته ارائه دادهاند. یافتن مصادیق «اصلاحطلب» و «اصولگرا» اگرچه بعد از گذشت ایام برای مردم چندان مشکل نیست، اما هنوز تعاریف این دو الگو چنان سیال مانده است که «اصلاحطلب» میگوید من «اصلاحطلب اصولگرا» هستم و «اصولگرا» هم پاسخ میدهد من «اصولگرای اصلاحطلب» هستم!. اما اکنون با آمدن عبارت «اعتدال» به بازار سیاست، حداقل، همه آنها اولین نشانه را اینگونه نشان میدهند که هر طور مرز «اعتدال» را پذیرفته باشی باید از «افراطگری» اجتناب کنی! به قول معروف با این گزاره اگرچه به ظاهر نشانهای از اعتدال داده میشود، اما هنوز مشکل را حل نمیکند. چرا؟ زیرا:
1ـ هیچکس، حداقل همه آقایان و خانمهایی که در صحنه سیاست حضور دارند، چه آنها که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خوردهاند و چه آنها که پیروز شدهاند، خود را «افراطگرا» نمیدانند.
2ـ هنوز همان ادبیات که شاخص تندروی و افراطگری است در جریان است و البته کسی هم هزینه گفتههای خود را نمیپردازد. میدان تهمت و افترا و پرخاشگری و مچگیری همچنان گشوده است.
3ـ حذف رقیب از صحنه همچنان اصل است و محوریت دارد. حتی اگر بعد از شش ماه از انتخابات و شروع دور جدیدی از دولت جدید، این رقیب رییس جمهور و دولت او باشد!
4ـ مهم این نیست که این دولت میخواهد کاری انجام دهد یا ندهد و اصلاً کارآمد است یا نیست، مهم این است که ببینیم به کدام طرف از دو طیف رقیب غش میکند! تا مورد تأیید یا تکذیب قرار گیرد.
5ـ مشکل این است که مشکلات مردم مشکل سیاستمداران ما نیست. مشکل سیاستمداران ما به قول شکسپیر «بودن یا نبودن» است.
6ـ اگر «اعتدال» از همان اول بسمالله، حسابرسی گذشته را پیش کشیده راهی نیست جز اینکه با «افراطگری» آن را بایکوت کنیم. چون تاکتیک دیگری در اختیار نیست.
7ـ افراطگری را چنان هالهای از دلسوزی و البته خیرخواهی در بر گرفته که نه تنها باید همه مطالبات مردم را علنی کرد و از همین امروز به طور کامل از دولت تازه به دوران رسیده طلب کرد، بلکه باید هر چه میتوانیم این مطالبات را بالاتر ببریم و سنگینتر و وسیعتر در همه ابعاد مطرح کنیم.
8ـ کاری باید کرد که «اعتدال» به سراغ ما بیاید و نه ما خود را با آن تطبیق دهیم! ما اگر اصلاحطلبایم یا اصولگرا، دارای میزان هستیم و اعتدال باید خود را با این «میزان» منطبق کند!
حال بررسی کن رفتار و گفتار آن دو شخصیت مقبول مردم، هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری، را که در مورد خطر تندروهای بیترمز هشدار دادهاند. مرز اعتدال هنوز مرز شکنندهای است و اگر خرده نگیرید بنویسم «ناامن» است. ناامن برای سیاستورزی که قدرتمندی خود را تنها با امتداد حضور در صحنه و حذف رقیب تعریف میکند.