به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا محمد فنایی اشکوری، عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در پاسخ به این سوال که آیا کلام جدید صرفا پاره ای مسایل است که در گذشته در علم کلام نبوده یا اینکه کلام جدید ماهیتی فراتر از این دارد، به مهر گفت: ماهیت علم کلام در تبیین و اثبات باورهای دینی و دفاع از آنهاست. در این میان هر چقدر از زمان باورهای دینی می گذرد به تناسب پرسش های جدیدی مطرح می شود. در واقع ایجاد تغییر در سبک و مدل زندگی در دنیای جدید سبب بروز تغییر در نیازهای انسان شده و به دنبال این موضوع، پرسش های جدیدی برای او ایجاد می شود، از آنجا که علم کلام حالت پویا دارد و همواره در حال تغییر و بازنویسی است، این سلسله تغییرات باعث می شود تا علم کلام خود را با دانش و معرفت و اندیشه زمانه همراه کند.
وی افزود: در دوره جدید تحولات علمی و فلسفی بسیار چشمگیر بوده است. به دنبال این تحولات پرسشها، شبهات، سوالات و تئوری های جدید و بی سابقه ای در زمینه باورهای دینی مطرح شد. از آنجا که صورت و قالب سنتی کلام برای پاسخ به این پرسشها و حل مسایل جدید کافی نبود از همین رو خود را با این شرایط و تحولات همراه و شکل و صورت جدیدی پیدا کرد، حتی مسایل و موضوعات قدیم را در قالب جدید گنجاند. در واقع می توان گفت منظور از کلام جدید روزآمدن بودن علم کلام است.
این محقق و پژوهشگر درباره پرسش هایی که در کلام جدید مطرح می شود، گفت: این پرسش ها محدود و مشخص نیست بلکه حوزه های گسترده ای را در برمی گیرد. برخی از پرسش ها ریشه در تحول علوم دارد. به عنوان مثال ریشه آن در علم زیست شناسی یا علوم طبیعی مثل فیزیک است. در علم فیزیک، سوال هایی همچون پیدایش هستی و جهان و در زیست شناسی درباره چگونگی زیست و زاد و ولد موجودات بحث می شود. در علم معرفت گرایشهای جدیدی مثل توجه به تجربه دینی پیش آمد. در علوم انسانی و فلسفه پرسش هایی مثل شکاکیتی که در غرب عنوان شده یا مساله نسبیت معرفت، ادله خداشناسی که از سوی برخی فیلسوفان غربی مثل هیوم و کانت مورد مناقشه واقع شده، مطرح است و متکلم باید برای این مسایل پاسخی تهیه کند.
استاد موسسه امام خمینی(ره) درباره تحولاتی که در پی این سوالات ایجاد شده است، گفت: این قبیل سوالات در اصل دین و ایمان تاثیری ندارد و تنها در رویکرد ما نسبت به دین و نظام مند کردن تفکر دینی تغییر ایجاد می کند. از جمله این تغییرات در نظام معرفتی ما از دین است. به عنوان مثال برخی به دین رویکرد علمی پیدا کردند و سعی داشتند با استفاده از یافته های علمی سراغ معارف دینی بروند. برخی که متوجه شدند راه های فلسفی به نتیجه نمی رسد و پایانی برای سوال های فلسفی نیست به ایمان گرایی بازگشت پیدا کردند و به تجربه های باطنی و درونی روی آوردند. گروهی هم در مسیحیت، اسلام و تسنن و تشیع به متون دینی بازگشتند و با فلسفه ورزی مخالفت کردند. عده ای نیز در هر شرایطی مشی فلسفی خود را دارند. بنابراین شاهد تنوع گسترده ای در گرایش به تفکر دینی هستیم و می بینیم که نگرش واحد و یکسانی وجود ندارد.
فنایی درباره نقش دین در ایجاد این تغییرات گفت: دین موضوع این تغییرات است. حقیقت دین امر ثابتی است، به ویژه در اسلام که ما متن معتبر و تغییرناپذیری داریم. محتوای دین هیچ گاه دچار تغییر نمی شود بلکه این سرشت و معرفت آدمی است که در حال تغییر است، از همین رو آدمی می کوشد تا فهم جدید و بازفهم جدید از دین پیدا کند و دین را با دنیای جدید به تناسب و سازگاری برساند تا علاوه بر حفظ دیندار بودن خود، بتواند در دنیای جدید نیز زندگی کند. در واقع چالش اصلی دینداران در دوره معاصر این است که از یک سو بتواند به لحاظ معرفتی باور دینی اش را در دنیای جدید جا بدهد و از سوی دیگر در سبک و سیره زندگی خود، بین زیستن در دنیایی که متحول شده با دینداری یک نوع هماهنگی ایجاد کند.