به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، دکتر رضا داوری اردکانی طی مطلبی در هفته نامه پنجره به نسبت اخلاق در مهندسی پرداخته است که در ادامه بخشی از این مطلب از نظرتان می گذرد:
اکنون در زمان ما نسبت فضیلت اخلاقی با فضیلت عقلی (خرد مدنی) بهصورت دیگری درآمده است و گرچه اخلاق را از نظم علمی ـ تکنیکی و از سیاست و جامعه جدا نمیتوان دانست، با وعظ، تکرار مشهورات و مسلمات اخلاقی نمیتوان این نظم را به صلاح آورد. تأمل در اینکه چرا و چگونه سیاست از اخلاق جدا شده و چه نسبتی میان سیاست و اخلاق در دوران تجدد برقرار شده است، زمینه طرح درست مساله را فراهم میآورد. اما بعید است که از این بحثها اصول و قواعد اخلاق مهندسی حاصل شود زیرا شرط لازم دریافت چنین قواعدی این است که آثار و لوازم بسط و توسعه تکنیک در زندگی عمومی و در نظام رفتار، عمل و روحیه مردم کم و بیش معلوم باشد. اما این شرط هم که تحققش آسان نیستـ کفایت نمیکند، زیرا عظمت تکنیک، قدرت و نفوذ آن در فکر و جان مردمان و زندگی آنان چندان است که وقتی در وضع تکنولوژی نظر میکنند نه فقط آن را نیاز اصلی خود میبینند، بلکه شاید مزایای اخلاقی آن را بیشتر و غالبتر بدانند و شاهد بیاورند کــه بهـــرهبـرداری از پیشرفتهای تکنولوژی آثار اخلاقی داشته است؛ بهخصوص که این آثار مثلا در پزشکی که نفعش به همه میرسد، آشکارتر است.
1. نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که تا وقتی کار مهندسی، ساختن وسایل برای رسیدن به مقاصد معین و معلوم بود، یا تکنولوژی را به این معنی میشناختند، اخلاق مهندسی وجهی نداشت. زیرا مهندسان هم مثل دیگران میبایست اصول کلی اخلاق مخصوصا اصل درستکاری را در حرفه خود رعایت کنند اما وقتی رشد تکنولوژی پس از یک دوره 200ساله تعادل نسبی، در مرحلهای وارد شده که دیگر صرفا وسیله نمیسازد بلکه نظم زندگی، سکونت، تکلیف خانه و مدرسه، کسبوکار، کشاورزی، بهداشت، روابط، معاملات و... با آن معین میشود، مهندسان نمیتوانند به این امر بیاعتنا باشند و به نتایج و آثار کاری که میکنند، نیندیشند. ولی آنانکه باید دانش و دقت خود را یکسره صرف تهیه طرحها و اجرای درست آنها کنند، چگونه از عهده این کار برآیند؟ در هر صورت وقتی مشکل پیش میآید کسانی باید باشند ـ و پیدا میشوندـ که با آزادی از کار رسمی مهندسی، به مطالعه در زمان، تاریخ، علم و تکنولوژی بپردازند. اینها میتوانند دریابند که تکنولوژی و انسان معاصر چه نسبتی با هم پیدا کردهاند. فعلا از طرحهای پیچیده مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژیک و ارتباطی و مخابراتی و جنگی نظر برداریم و به امور بسیار ساده و همهجایی و قابل فهم همگانی بپردازیم. اگر فیالمثل در یک موسسه اتومبیلسازی اتومبیل بد میسازند یا در یک مرکز پتروشیمی سوخت آلودهکننده هوا تولید میکنند و محصول خود را در بازار میفروشند و در نتیجه هوای شهرها و فضای زندگی مردمان را آلوده و مسموم میسازند، آیا کاری خلاف اخلاق صورت گرفته است و اگر گرفته باشد مسئول آن کیست. آیا مهندسان و تکنسینها خلاف کردهاند و مسئولند؟ آیا مدیران مسئولیت دارند و دولت از این سهلانگاری و لاابالیگری خبر نداشته است؟ در چنین وضعی عنصر اخلاق دخالتی ندارد. اخلاق مهندسی بهعنوان مجموعه دستورالعملهای رسمی و مشهور ـ و نه فرمانی که کانت میگفتـ چه میتواند بکند و مگر این مشکلها و پیشآمدها ناشی از خطای اخلاقی این یا آن شخص است که با اتخاذ تصمیم اخلاقی درست درمان شود؟ اینجاست که اخلاق با سیاست و اقتصاد و توسعهنیافتگی و بهطورکلی با شرایط و ضرورتهای تاریخی درهم میآمیزد و اگر اخلاقی بخواهد به صدور دستورالعملها و اندرزهای انتزاعی اکتفا کند، سخنش بهجایی نمیرسد. اصحاب اخلاق مهندسی باید این معنی را بدانند و اگر بدانند ناگزیر درصدد تحقق برمیآیند که چگونه میتوان از وضعی که در آن سیاست نیز عاجز میماند و شاید حتی از حسن نیت و قصد خدمت نیز نتایج و آثار بد و زیانبار برآید، خارج شد و از مقام اضطرار به اختیار رسید. سخن اخلاق با فرض اختیار به زبان میآید و اندرز دادن به ناتوانان و دستوپابستگان کاری دور از حکمت و نشانه دوری از خرد عملی است. در اخلاق مهندسی باید قلمروی قدرت و اختیار مهندسان را در نظر داشت و توجه کرد که در جهان تکنیک، مهندسان کارگزار امورند اما صاحباختیار تکنیک نیستند. پس گناه وضعی که وصف شد به گردن آنان نیست. مگر اینکه آنها با آگاهی از نتایج طرحی که پیشنهاد کردهاند، آثار و نتایج آن را پوشیده و پنهان کرده باشند، که البته در این صورت بهطورکلی کاری خلاف اخلاق و قانون کردهاند نه اینکه از اخلاق مهندسی سر پیچیده باشند. زیرا شبیه این خلاف و تخلف یا تقلب، از دیگر صاحبان حرفهها هم ممکن است سربزند. میگویند با رعایت اخلاق مهندسی میتوان اتومبیلهای خوب و سوخت مناسب و راههای امن ساخت و از آلودگی هوا کاست. البته درست میگویند. این امر ممکن و کم و بیش محقق است ولی اولا این امکان، امکان عام نیست. زیرا عملیکردنش موقوف به شرایطی است که به آسانی فراهم نمیشود. حکومتها هم با اینکه در کار توسعه تکنولوژی نقش عمدهای دارند، مظهر توانایی کشور خویشند و قدرتشان با امکانهای علمی و عملی کشور تناسب دارد. ثانیا کار مهندسی محدود به ساختن راه و ماشین و مواد سوختی نیست. خانهای که در آن به سر میبریم، غذایی که میخوریم یا وسایلی که در خانه، کوچه، خیابان و محل کار بهکار میبریم و لباسی که میپوشیم و مختصر بگویم هرچه که در زندگی کنونی با آن سر و کار داریم، فرآورده تکنولوژی و ساخته و پرداخته و نتیجه طراحیهای مهندسی است و بالاخره ثالثا ما موجوداتی بیرون از عالم تکنیک نیستیم که اشیاء تکنیک را هر وقت اراده کردیم و به هرصورت که خواستیم بسازیم و بهکار بریم و اگر نخواستیم از آن رو بگردانیم. اگر تکنیک همهجا در اطراف ما حاضر است، از کجا که در وجود ما نیز جایی نداشته باشد و ادراک و خیال و خواست ما را راه نبرد. درست است که مردمان آرا، نظرها، آداب، عادات و اعتقادات متفاوت دارند اما تکنیک امری ورای این اختلافهاست و شاید همه این اختلافها در آن جمع شود. گویی تکلیف سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و... را نیز قانون تکنیک معین میکند و این قانون بهصورتی نادانسته (بیشتر در جهان توسعهنیافته) و کم و بیش صریح و آشکار (در جهان توسعهیافته) با غایات اخلاقی و معنوی که عنوان ارزش پیدا کرده است، درمیآمیزد و وجهه اخلاقی نیز پیدا میکند.
2. در این وضع اخلاق مهندسی دیگر فهرست کردن بعضی قواعد اخلاقی که بر کار مهندسی اطلاق شده است نیست، بلکه تأمل در این است که جهان کنونی به راهبری علم تکنولوژیک به کجا میرود و آیا میتوان آن را به راهی دیگر جز راهی که اکنون در آن میرود انداخت؟ آیا بشر چنین قدرتی دارد یا میتواند به چنین قدرتی دست یابد؟ متاسفانه این پرسش، بیهوده است. زیرا هنوز هیچ راه دیگری جز آنچه میشناسیم نه قابل تصور است و نه روا میدارند که درباره آن فکر کنیم. مسلما بشر کنونی صاحب قدرت است اما قدرتش قدرت تکنیک است نه اینکه بر تکنیک قدرت و تسلط داشته باشد. زیرا قدرت تکنیک، قانون بیرونی و بیگانه را تحمل نمیکند تا چه رسد به اینکه از آن استقبال کند. این را هم از یاد نبریم که در زمان ما رشد و بسط تکنولوژی چندان سرعتی دارد که مهندسان و ناظران امور سیاست و اقتصاد و علم، فرصت اندیشیدن به آنچه روی میدهد ندارند و به فرض اینکه بتوانند راهی دیگر پیشنهاد کنند، نتایج، پیش از اخذ تصمیم آنان حاصل شده است و از همه اینها مهمتر این نکته است که قدرت تکنیک هرچند در برابر آرزوها، خواستها و اعتقادها نمیایستد و اهمیت اخلاق را انکار نمیکند، به راه خود میرود و حل همه مسائل و رفع تمام مشکلات این راه را ممکن میداند. بنابر این رای و نظر، اگر با پیشامد و بسط تکنیک تعادلی به هم خورده است، آن بیتعادلی نیز باید به کمک تکنیک تدارک شود و نیازی نیست که بهدنبال راهی دیگر بروند و چاره را از جای دیگر بجویند. پس ما اکنون بر سر یک دو راهی قرار داریم؛ یا باید به تکنیک اعتماد کنیم و امیدوار باشیم که اگر زیان و آسیبی هم از آن به مردمان میرسد خود آنها را تدارک کند، یا برای رفع و دفع و علاج آسیبها و آشوبها و بلاتکلیفیها و نومیدیها و فروبستگی افقها، فکر دیگر بکنیم و چاره دیگر بجوییم. در صورت اول اخلاق مهندسی جایی و وجهی ندارد اما ظاهرا در صورت دوم از آن نمیتوان صرف نظر کرد. ولی بهراستی در زمانی که اخلاق به الفاظ و مفاهیم انتزاعی تحویل شده است، چگونه جهان به تسخیر تکنیک درآمده را میتوان به فرمان اخلاق درآورد؟ مگر میشود هوا و آب و خاک آلوده را نصیحت کرد که آلوده نباشند و از آتشی که تکنولوژی میسازد و میافروزد خواست که جهان را نسوزاند. اخلاق با آلودگی آب و کمبود و قحطی آن چه میتواند بکند؟ میگویند هوا و آب را میتوان از آلودگی پاک کرد. اصلا نمیپرسیم پس چرا دست روی دست گذاشتهایم و کاری نمیکنیم. چون اینها همه در قلمرو امکان خاص میگنجد میپذیریم که میتوانیم همه آنها را انجام دهیم اما با جان و وجودمان که تکساحتی شده است چه کنیم؟ میگویند اخلاق با نیاز و نیازمندی به تکنولوژی منافات ندارد و مردمان میتوانند نیازهای خود را با بهرهمندی از تکنولوژی برآورده سازند و نظام علمی ـ تکنیکی را چنان سامان دهند که به جان و وجود آنان و به هیچ چیز و هیچجا زیان و آسیب نرساند یا آسیبهایش به حداقل برسد. این امر در وهم و خیال غیرممکن نیست اما باید دید در زندگی چگونه متحقق میشود و اگر کسی راه تحقق آن را میشناسد بگوید و بداند که این گفته او نه فقط متضمن طرح کلی اخلاق مهندسی خواهد بود، بلکه مقدمه در افکندن طرح تازهای در زندگی بشر است. ولی در جهان کنونی گرچه دانشمندان و مهندسان غالبا معتقد و امیدوار بودهاند که علم صرفا در راه صلاح و اصلاح بهکار رود، هرگز طرح روشنی تدوین نشده است که در آن بسط تکنولوژی با صلاح و سلامت و زندگی بشر میزان شده باشد. اخلاق مهندسی اگر باید باشد، مستلزم میزانکردن بسط تکنولوژی با خیر و آزادی و سعادت انسان است. با این تلقی در ظاهر بدون دشواری و در باطن بسیار عظیم است که شاید بتوان تصویری هرچند مبهم از اخلاق مهندسی در نظر آورد و حدس زد که چرا این اخلاق دیر بهوجود آمده است.
3. نکته ای که مخصوصا باید به آن توجه شود این است که اگر جهان تکنولوژی در مسیر هموار پیش میرفت و مدرنیته دچار لرزهها و تزلزلها نشده بود و زمان و اندیشه پست مدرن پیش نمیآمد و از پایان مدرنیته سخن گفته نمیشد، اخلاق مهندسی هم وجهی نداشت. اخلاق مهندسی زمانی به وجود آمد که کسانی گفتند نمیدانیم تکنیک به کجا میرود. در اینجا به رمانتیکهایی که احیانا اعراض از تکنولوژی را سفارش میکردند کاری نداریم. کسانی هم بودند که توجه به شرایط و امکانها را مهم نمیدانستند و رفع مشکلات و برطرف کردن آثار زیانبار تکنولوژی در نظرشان مشکل نمیآمد. به اینها هم کاری نداشته باشیم. با پدید آمدن اندیشه پست مدرن که در آن مدرنیته (تجدد) و جزو مهم و مقوّم وجودش یعنی علم تکنولوژیک با نظر تاریخی تحلیل و نقد می شود تلقی نسبت به تکنولوژی نیز دگرگون شد. در بیشتر تلقیهای اخیر تکنولوژی دیگر ابزار یا یک سازمان و نظام بزرگ ابزارسازی که با قصد و نیت دانشمندان و مهندسان برای پدید آوردن گشایش در زندگی مردمان و بهبود معیشت ایشان به وجود آمده باشد نیست. البته همه صاحبنظران پست مدرن در باب تکنیک نظر یکسان ندارند اما در مجموع هیچ یک از آنان تکنیک را در ابزارسازی محدود نمیدانند و فکر نمیکنند که تکنیک ابزاری در دست بشر و در اختیار او باشد و بتواند آن را در هر راه به هرجا که میخواهد ببرد. فهم اینکه تکنیک ابزار نیست بسیار دشوار است. زیرا همه اشیاء تکنیک برای مصرف معین ساخته می شود و در مهندسی چیزی که به کار نرود و کاربرد لااقل وهمی نداشته باشد ساخته نمی شود. اصلا مطلب محل نزاع این نیست که آیا اشیاء تکنیک کاربرد دارند یا ندارند. نکته این است که در تاریخ پیش از تجدد، وسایل را برای رفع نیاز و مصرف معین میساختند و به کار می بردند. در تجدد و بهخصوص در یکصد سال اخیر ابتدا چیزها را می سازند بدون اینکه کسی آنها را بشناسد و نیازی به آنها احساس کرده باشند. اینها در جریان پژوهش پدید میآیند و نیاز به آنها و کاربردشان پس از آنکه ساخته شدند پیدا میشود. گویی ما اشیاء تکنیک را به کار نمیبریم بلکه آنها ما را به کار میگیرند و گاهی تعلق ما به آنها بیش از تعلق آنها به ماست. درست بگویم تعلق آنها به ما به اعتبار شأن ملک بودن آنهاست. یعنی ما میتوانیم به عنوان مالک آنها را در بازار بخریم و بفروشیم اما تعلق ما به آنها عرضی نیست و به آسانی نمیتوان آن را تغییر و انتقال داد. ما بی آنها مای دیگر بودیم یعنی اکنون که با تکنیکیم روحیه و فکر و قدرت و علایق و اخلاقمان با پیشینیان که تکنیک مدرن نداشتند تفاوت دارد. تکنولوژی قدیم در اختیار اهل حرفه بود و اهل حرفه هر یک چیزهایی میساختند که از استاد آموخته بودند.