یواخیم لو در دوران بازیگری خود یک بازیکن معمولی لیگ دومی بود. چند بار برای بوندس لیگای 1 تلاش کرد ولی هر بار ناموفق بود. در مقام مربی، هم به این راحتی قهرمان جهان نشد، آن قدر باخت و زمین خورد و اخراج شد ولی از رو نرفت! اراده آلمانی اش او را به جائی رساند که حالا همه به او غبطه می خورند!!!
مربیگری را در سال 1995 با کمک مربی شدن رولف فرینگر در اشتوتگارت شروع نمود. در آخر فصل راه برایش باز شد چون که فرینگر دعوت سرمربیگری سوئیس را قبول کرد و رفت. لو یک راه حل موقتی بود برای مدیران اشتوتگارت، ولی شانس با او یاری کرد که با مثلث رویائی(بالاکف، جیوانی البر و فردی بوبیچ) که آن سال ها در اشتوتگارت عالی فوتبال بازی می کردند، موفق شد در سال 1997 جام حذفی را تصاحب کند و در سال بعد به فینال جام در جام اروپا راه یافت و در آنجا از چلسی شکست خورد. گرهارد مایر وورفلدر از شکستش ناراضی بود و اخراجش کرد.
معلوم بود که شم خوبی نداشت چون در 16 سال آینده اشتوتگارت بدون لو فقط 1 جام بدست آورد!!!
ولی به هر حال لو سرشیبی را پیش گرفته بود و همین طوری اخراج می شد. بعد از اشتوتگارت به فنر باغچه رفت ولی فقط توانست مقام سومی را بدست آورد و مجبور شد آنجا را ترک کند. سپس به کارلسروهه دسته دومی رفت و از 17 مسابقه در یکی از آنها توانست پیروز شود!!! خوب از کارلسروهه هم اخراج شد و در سال 2000 به ترکیه برگشت و سکان آداناسپور را به عهده گرفت. 6 تا مسابقه دوام آورد!!! خوب شما بودید اخراجش نمی کردید؟؟!!! اگر در این سال ها کسی به او می گفت که قرار است در 13-14 سال بعد قهرمان جهان شوی حتما فکر می کردیم مسخره اش می کند.
تا دلتان بخواهد زمین خورد و بلند شد هی زمین خورد و هی بلند شد! بالاخره او یک آلمانی است! البته همه آلمانها اول نیستند ولی او شد. هیچ موقع برای یک آلمانی کار تمام شده نیست مخصوصا همان موقعی که فکر می کنی دیگر تمام شده است!!! اون موقع قویترین است و لو از قویترین نوعش!!!
میگویند فوتبال بازی ای است که 90(در بعضی موارد 120) دقیقه طول می کشد ودر انتها همیشه آلمانها پیروز هستند!!
در سال 2001 به اتریش رفت و هدایت تیرول را به عهده گرفت. تیرول با هدایت او توانست قهرمان لیگ شود. بازیکنان تیرول 6 ماه حقوق نگرفتند!!! تیرول ورشکسته شد و یواخیم لو مجددا بدون شغل!!! یک مربی بیکار بود، بالاخره به آستریا وین رفت تا 2004 در آنجا ماند تا اینکه به تیم آخر جدولی کارتن باخت و با این که تیمش در جدول اول بود رئیس باشگاه او را اخراج نمود!!! فکر نکنید که همه غربی ها با هوش و توانمند هستند مثل رئیس آسترا وین هم زیاد پیدا میشه!! جالبه که همیشه غیر از یک سال و با این همه باخت باز هم بهش تیم می دادند!!!
اونایی که به اتفاقات اعتقاد دارند می فهمند که رسیدن به صندلی کمک مربی کشوری مانند آلمان به این سادگی ها هم نیست و یواخیم لو تا اون لحظه نه بازیکن بزگی بود و نه مربی چندان موفقی! ولی خوب وقتی همه چیز دست به دست هم میدهد و رودی فولر در سال 2004 نیمکت آلمان را ترک و به جای او یورگن کلینزمن می آید برای یواخیم همه چیز عوض می شود! شانس در خانه خیلی ها از جمله من و شما و لو را بارها می زند ولی خوب فقط برخی از ما از این شانس استفاده مطلوب را می کنیم و لو یکی از آن ها بود. حالا چرا او می شود کمک اول کلینزمن؟
دلیل را باید جستجو نمود و آنجاست که می رسی به مدرسه فوتبال هنف، آنجاست که این 2 با هم آشنا شدند. یورگن کلینزمن رفیق صمیمی دوران تحصیلش را انتخاب نمود و چه انتخاب عالی. هم برای خودش هم برای آلمان هم برای دنیای فوتبال!!! کلینزمن بعد از 2006 دیگر نخواست که قراردادش را تمدید نماید و به کشور مورد علاقه اش آمریکا رفت و یواخیم لو از خدا خواسته هدایت تیم ملی آلمان را به عهده گرفت و قراردادش را امضا کرد.
«هدف من کسب عنوان یورو 2008 و ادامه راه دوستم یورگن کلینزمن است.» یواخیم لو در شروع کارش چنین گفت.
شانس با او یار نبود شاید هم کلینزمن فهمیده بود که اسپانیا قدرت بی چون و چرای آینده فوتبال است و به همین دلیل رفت!!! اسپانیا باعث توقف آلمانها و لو در فینال 2008 و نیمه نهائی 2010 شد. ولی در یورو 2012 لهستان-اوکراین این ایتالیائی ها بودند که او را حذف کردند. آنهم در نیمه نهائی و با نتیجه 2-1. لو تصمیم گرفت که ریسک کند تاکتیک، سیستم و بازیکنان را تا آنجا ئی که می توانست عوض کرد. رسانه ها برآشفتند اتنقاد بود که از در و دیوار بر سر او می ریخت ولی لو پر رو تر و محکم تر از این حرف ها بود.
کیکر معروف نوشت:
لو با پیروزی قمار میکنه!! آلمان به خاطر تغییرات او تعادل را در زمین و در ذهن ها از دست داده!!
بیلد زرد هم عقب نماند و نوشت:
ایتالیا یک بار دیگر به یواخیم لو و آلمان نشان داد که در نیمه نهائی ها چطور بازی می کنند!!! قدرت روحی روانی خیلی مواقع از کیفیت مهم تر است! لو قمار کرد و قسمت زیادی از جادوئی را که داشت از دست داده است!!!
انتقادها، بازیکنان مخصوصا آنهائی را که آلمانی اصیل نبودند نیز در امان نگذاشت.
لو تا یک ماه ساکت ماند تا آب ها از آسیاب بیفتد و جارو جنجالها و احساسات دیگر دخیل نباشند و گفت:
انقادها کاملا بی هدف و خسته کننده هستند. قبل از بازی با ایتالیا در 15 مسابقه پشت سر هم پیروز شدیم که خود یک رکورد جهانی است. انتقادات به بازیکنانی که چون ریشه آلمانی ندارند پس خوب بازی نمی کنند نیز اصلا صحت ندارد! این زیباست که بازیکنان سرود کشورشان را بخوانند ولی این درست نیست که اگر نخواندند به آنها تهمت بزنیم که شما یک آلمانی خوب نیستید!!! خوب است که بازیکنان سرود بخونند ولی این دلیل بر کیفیت و علاقه آنها به آلمان در صورت نخواندن سرود نیست. همین که بازیکنان لباس آلمان را پوشیدند یعنی این که آلمانی هستند. بازیکنانی نظیر مسود اوزیل و سامی خدیرا بارها نشان دادند که موثر هستند.
قبول کرد که بعضی از تصمیماتش را می توانست که طور دیگری بگیرد. از بازیکنان دفاع کرد و آنها هم تلافی کردند.
می گفت: کارهای خیلی خوبی انجام دادیم و تنها یک قدم دیگر تا تبدیل شدن به کلاس و قدرت اول دنیا فاصله داریم. انتظارات در آلمان بسیار بالا هستند که در این کشور طبیعی است. هنوز قهرمان دنیا نشدیم ولی فاصله زیادی هم تا رسیدن به این افتخار نداریم.
ایتالیا آخرین کشوری بود که موفق شد آلمان را در یک تورنمنت بین المللی شکست دهد. یعنی 2 سال قبل. از آن به بعد 15 برد و 2 مساوی و یک پیروزی بسیار شیرین و بزرگ در ماراکانای برزیل. قهرمان جهان آنهم مربی که 13 سال پیش فقط می باخت و اخراج میشد!!!
زندگی خصوصی یواخیم لو
لو آدم کلا خیلی اجتماعی نیست، در حقیقت برای رسانه ها یک آدم کاملا بسته است. خیلی کم در مورد زندگی خصوصی اش حرف زده است. از سال 2008 در فرایبورگ زندگی میکند و از سال 1986 با خانمش دانیلا ازدواج کرده و بچه هم ندارد. دوربین ها دانیلا را تنها چند بار توانستند شکار کنند آنهم در زمانی که همسرش بازی داشته است.
لو میگوید: مگر کارمندان بانک هم همسرانشان را با خود میبرند بانک؟! به همین دلیل این جا هم همسر سرمربی را زیارت نخواهید نمود. از 17 سالگی با هم هستیم و دانیلا هم فوتبال دوست داره. ولی توی خونه 2 تا تلویزیون داریم من بازی سن پائولی با اینتراخت را نگاه میکنم و همسرم سریال شهر و . . .
در زمان مسابقات، پولیور آبی کشمیری می پوشید. ولی پولیور خوش شانسش را در یک حراج خیریه بعد از جام جهانی 2010 به 1 میلیون یورو فروخت. بعدا به نمایشگاه موزه فوتبال هدیه داده شد. لو که علاقه خاصی به این پولیور داشت میگه که نگهش دارین ممکنه بازم به او احتیاج داشته باشم، برای جام جهانی 2018 روسیه!!
در آلمان او را خیلی دوست دارند و خودش برای خودش یک برند و مد است.
در مورد آرایش می گوید: من نماینده تنها خودم نیستم و کشور آلمان را معرفی می کنم. خیلی هم به خودم نمی رسم تنها نیم ساعت در روز آن هم صبح ها.
مانکن آلمانی در مورد طرفداران جنس مخالف و پیامهایشان می گوید: اکثر این پیام ها را خانمم میخونه. شایعه هم در موردم زیاده مثل اینکه کلاه گیس دارم! نخیر موهای طببیعی خودمه و هر 5-6 هفته پیش آرایشگرم میرم. آرایشگری که سالهاست عوضش نکردم.
به موزیک ائمی مکدونالد و اودا یوروگنس علاقه دارد، قله کلیمانجارو را فتح کرده است . در مورد شایعات دیگر هم میگوید: مثل همین شایعه کلاه گیسمه از خانمم بپرسین!!!
یواخیم لو قطعا یک مربی فوتبال معمولی نیست.
دکتر خسرو خرٌم
مربیگری را در سال 1995 با کمک مربی شدن رولف فرینگر در اشتوتگارت شروع نمود. در آخر فصل راه برایش باز شد چون که فرینگر دعوت سرمربیگری سوئیس را قبول کرد و رفت. لو یک راه حل موقتی بود برای مدیران اشتوتگارت، ولی شانس با او یاری کرد که با مثلث رویائی(بالاکف، جیوانی البر و فردی بوبیچ) که آن سال ها در اشتوتگارت عالی فوتبال بازی می کردند، موفق شد در سال 1997 جام حذفی را تصاحب کند و در سال بعد به فینال جام در جام اروپا راه یافت و در آنجا از چلسی شکست خورد. گرهارد مایر وورفلدر از شکستش ناراضی بود و اخراجش کرد.
معلوم بود که شم خوبی نداشت چون در 16 سال آینده اشتوتگارت بدون لو فقط 1 جام بدست آورد!!!
ولی به هر حال لو سرشیبی را پیش گرفته بود و همین طوری اخراج می شد. بعد از اشتوتگارت به فنر باغچه رفت ولی فقط توانست مقام سومی را بدست آورد و مجبور شد آنجا را ترک کند. سپس به کارلسروهه دسته دومی رفت و از 17 مسابقه در یکی از آنها توانست پیروز شود!!! خوب از کارلسروهه هم اخراج شد و در سال 2000 به ترکیه برگشت و سکان آداناسپور را به عهده گرفت. 6 تا مسابقه دوام آورد!!! خوب شما بودید اخراجش نمی کردید؟؟!!! اگر در این سال ها کسی به او می گفت که قرار است در 13-14 سال بعد قهرمان جهان شوی حتما فکر می کردیم مسخره اش می کند.
تا دلتان بخواهد زمین خورد و بلند شد هی زمین خورد و هی بلند شد! بالاخره او یک آلمانی است! البته همه آلمانها اول نیستند ولی او شد. هیچ موقع برای یک آلمانی کار تمام شده نیست مخصوصا همان موقعی که فکر می کنی دیگر تمام شده است!!! اون موقع قویترین است و لو از قویترین نوعش!!!
میگویند فوتبال بازی ای است که 90(در بعضی موارد 120) دقیقه طول می کشد ودر انتها همیشه آلمانها پیروز هستند!!
در سال 2001 به اتریش رفت و هدایت تیرول را به عهده گرفت. تیرول با هدایت او توانست قهرمان لیگ شود. بازیکنان تیرول 6 ماه حقوق نگرفتند!!! تیرول ورشکسته شد و یواخیم لو مجددا بدون شغل!!! یک مربی بیکار بود، بالاخره به آستریا وین رفت تا 2004 در آنجا ماند تا اینکه به تیم آخر جدولی کارتن باخت و با این که تیمش در جدول اول بود رئیس باشگاه او را اخراج نمود!!! فکر نکنید که همه غربی ها با هوش و توانمند هستند مثل رئیس آسترا وین هم زیاد پیدا میشه!! جالبه که همیشه غیر از یک سال و با این همه باخت باز هم بهش تیم می دادند!!!
اونایی که به اتفاقات اعتقاد دارند می فهمند که رسیدن به صندلی کمک مربی کشوری مانند آلمان به این سادگی ها هم نیست و یواخیم لو تا اون لحظه نه بازیکن بزگی بود و نه مربی چندان موفقی! ولی خوب وقتی همه چیز دست به دست هم میدهد و رودی فولر در سال 2004 نیمکت آلمان را ترک و به جای او یورگن کلینزمن می آید برای یواخیم همه چیز عوض می شود! شانس در خانه خیلی ها از جمله من و شما و لو را بارها می زند ولی خوب فقط برخی از ما از این شانس استفاده مطلوب را می کنیم و لو یکی از آن ها بود. حالا چرا او می شود کمک اول کلینزمن؟
دلیل را باید جستجو نمود و آنجاست که می رسی به مدرسه فوتبال هنف، آنجاست که این 2 با هم آشنا شدند. یورگن کلینزمن رفیق صمیمی دوران تحصیلش را انتخاب نمود و چه انتخاب عالی. هم برای خودش هم برای آلمان هم برای دنیای فوتبال!!! کلینزمن بعد از 2006 دیگر نخواست که قراردادش را تمدید نماید و به کشور مورد علاقه اش آمریکا رفت و یواخیم لو از خدا خواسته هدایت تیم ملی آلمان را به عهده گرفت و قراردادش را امضا کرد.
«هدف من کسب عنوان یورو 2008 و ادامه راه دوستم یورگن کلینزمن است.» یواخیم لو در شروع کارش چنین گفت.
شانس با او یار نبود شاید هم کلینزمن فهمیده بود که اسپانیا قدرت بی چون و چرای آینده فوتبال است و به همین دلیل رفت!!! اسپانیا باعث توقف آلمانها و لو در فینال 2008 و نیمه نهائی 2010 شد. ولی در یورو 2012 لهستان-اوکراین این ایتالیائی ها بودند که او را حذف کردند. آنهم در نیمه نهائی و با نتیجه 2-1. لو تصمیم گرفت که ریسک کند تاکتیک، سیستم و بازیکنان را تا آنجا ئی که می توانست عوض کرد. رسانه ها برآشفتند اتنقاد بود که از در و دیوار بر سر او می ریخت ولی لو پر رو تر و محکم تر از این حرف ها بود.
کیکر معروف نوشت:
لو با پیروزی قمار میکنه!! آلمان به خاطر تغییرات او تعادل را در زمین و در ذهن ها از دست داده!!
بیلد زرد هم عقب نماند و نوشت:
ایتالیا یک بار دیگر به یواخیم لو و آلمان نشان داد که در نیمه نهائی ها چطور بازی می کنند!!! قدرت روحی روانی خیلی مواقع از کیفیت مهم تر است! لو قمار کرد و قسمت زیادی از جادوئی را که داشت از دست داده است!!!
انتقادها، بازیکنان مخصوصا آنهائی را که آلمانی اصیل نبودند نیز در امان نگذاشت.
لو تا یک ماه ساکت ماند تا آب ها از آسیاب بیفتد و جارو جنجالها و احساسات دیگر دخیل نباشند و گفت:
انقادها کاملا بی هدف و خسته کننده هستند. قبل از بازی با ایتالیا در 15 مسابقه پشت سر هم پیروز شدیم که خود یک رکورد جهانی است. انتقادات به بازیکنانی که چون ریشه آلمانی ندارند پس خوب بازی نمی کنند نیز اصلا صحت ندارد! این زیباست که بازیکنان سرود کشورشان را بخوانند ولی این درست نیست که اگر نخواندند به آنها تهمت بزنیم که شما یک آلمانی خوب نیستید!!! خوب است که بازیکنان سرود بخونند ولی این دلیل بر کیفیت و علاقه آنها به آلمان در صورت نخواندن سرود نیست. همین که بازیکنان لباس آلمان را پوشیدند یعنی این که آلمانی هستند. بازیکنانی نظیر مسود اوزیل و سامی خدیرا بارها نشان دادند که موثر هستند.
قبول کرد که بعضی از تصمیماتش را می توانست که طور دیگری بگیرد. از بازیکنان دفاع کرد و آنها هم تلافی کردند.
می گفت: کارهای خیلی خوبی انجام دادیم و تنها یک قدم دیگر تا تبدیل شدن به کلاس و قدرت اول دنیا فاصله داریم. انتظارات در آلمان بسیار بالا هستند که در این کشور طبیعی است. هنوز قهرمان دنیا نشدیم ولی فاصله زیادی هم تا رسیدن به این افتخار نداریم.
ایتالیا آخرین کشوری بود که موفق شد آلمان را در یک تورنمنت بین المللی شکست دهد. یعنی 2 سال قبل. از آن به بعد 15 برد و 2 مساوی و یک پیروزی بسیار شیرین و بزرگ در ماراکانای برزیل. قهرمان جهان آنهم مربی که 13 سال پیش فقط می باخت و اخراج میشد!!!
زندگی خصوصی یواخیم لو
لو آدم کلا خیلی اجتماعی نیست، در حقیقت برای رسانه ها یک آدم کاملا بسته است. خیلی کم در مورد زندگی خصوصی اش حرف زده است. از سال 2008 در فرایبورگ زندگی میکند و از سال 1986 با خانمش دانیلا ازدواج کرده و بچه هم ندارد. دوربین ها دانیلا را تنها چند بار توانستند شکار کنند آنهم در زمانی که همسرش بازی داشته است.
لو میگوید: مگر کارمندان بانک هم همسرانشان را با خود میبرند بانک؟! به همین دلیل این جا هم همسر سرمربی را زیارت نخواهید نمود. از 17 سالگی با هم هستیم و دانیلا هم فوتبال دوست داره. ولی توی خونه 2 تا تلویزیون داریم من بازی سن پائولی با اینتراخت را نگاه میکنم و همسرم سریال شهر و . . .
در زمان مسابقات، پولیور آبی کشمیری می پوشید. ولی پولیور خوش شانسش را در یک حراج خیریه بعد از جام جهانی 2010 به 1 میلیون یورو فروخت. بعدا به نمایشگاه موزه فوتبال هدیه داده شد. لو که علاقه خاصی به این پولیور داشت میگه که نگهش دارین ممکنه بازم به او احتیاج داشته باشم، برای جام جهانی 2018 روسیه!!
در آلمان او را خیلی دوست دارند و خودش برای خودش یک برند و مد است.
در مورد آرایش می گوید: من نماینده تنها خودم نیستم و کشور آلمان را معرفی می کنم. خیلی هم به خودم نمی رسم تنها نیم ساعت در روز آن هم صبح ها.
مانکن آلمانی در مورد طرفداران جنس مخالف و پیامهایشان می گوید: اکثر این پیام ها را خانمم میخونه. شایعه هم در موردم زیاده مثل اینکه کلاه گیس دارم! نخیر موهای طببیعی خودمه و هر 5-6 هفته پیش آرایشگرم میرم. آرایشگری که سالهاست عوضش نکردم.
به موزیک ائمی مکدونالد و اودا یوروگنس علاقه دارد، قله کلیمانجارو را فتح کرده است . در مورد شایعات دیگر هم میگوید: مثل همین شایعه کلاه گیسمه از خانمم بپرسین!!!
یواخیم لو قطعا یک مربی فوتبال معمولی نیست.
دکتر خسرو خرٌم