گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - آنچه مدنظر ایران در نشست سران کشورهای ساحلی خزر در همه ادوار برگزاری آن بوده است، «ترتیبات حقوقی دسته جمعی» است که به احتمال قریب به یقین نمی توان در مورد به نتیجه رسیدن آن خوشبین بود.
در همه این سال ها، اقدامات کشورهای ساحلی، دوجانبه یا سه جانبه صورت گرفته است و خبری از روند و رویه متداول در مورد پهنه های آبی و دریاچه ها نبوده که به صورت مشترک باشد و همه کشورهای ساحلی در آن شرکت داده شوند.
بنابراین ایران در یک عمل انجام شده قرار داده شده و مواضعی که در ظاهر مثبت توسط کشورهای عضو اتخاذ می شود تابه حال به صورت جدی پیگیری نشده است.
در این میان به نظر نمی رسد فراتر از آنچه که تابه حال انجام شده، اتفاق دیگری رخ دهد. کشورهای دیگر در مقابل نظام حقوقی دریای خزر یا تقسیم بندی بستر، به سمت و سوی تقسیم دوجانبه و بعد سه جانبه حرکت کردند. نخست قرارداد تقسیم بین قزاقستان و روسیه و بعد بین آذربایجان و قزاقستان بود و سپس سه جانبه شد. پس از آن ترکمنستان نیز ملحق شد و با قزاقستان حدود بستر را تحدید کردند. بنابراین بر اساس این تقسیم، در نقشه ای که کشیده شد سهم ایران همان خط موهوم آستارا- حسینقلی که ۱۳درصد است، بود.
ایران در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی خواهان تقسیم برابر دریا شد (۲۰درصد) ولی پذیرفته نشد و ایران هم از آن تاریخ به بعد تاکید کرد اجازه نمی دهد که 20درصد آب های مجاور ایران مورد استفاده قرار گیرد و به همین دلیل کشتی بریتیش پترولیوم که در منطقه البرز مشغول اکتشاف بود، مجبور به ترک آنجا شد.
حال مذاکرات با آذربایجان و ترکمنستان ادامه دارد اما افق دسترسی به توافق مشخص نیست. ایران در گذشته دارای حقوق مساوی بود اما از آن، استفاده بهینه صورت نگرفت و در سطح محلی ماهیگیری می کرد، در حالی که می توانست در «پهنه» صید کند.
استناد جمهوری های تازه استقلال یافته این است که عهدنامه های ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به تاریخ سپرده شده اند و آنها بر «رویه» تاکید دارند. با این حال آنچه در یک مرجع و داوری حقوقی بررسی شود، اولویت را به تعهدات «قراردادی» می دهد و البته مساله رویه را نیز مدنظر قرار می دهند.
به نظر می رسد اگر ایران برای در اختیارگرفتن سهم ۲۰درصدی مورد مذاکره توفیق نیابد، تنها راهی که می تواند تامین کننده حقوق ایران باشد، ارجاع به دیوان بین المللی دادگستری است.
می دانیم سه کشور ساحلی دیگر از روسیه حمایت می کنند چراکه منافع آنها مشترک است. به دلیل مشکلات دیگر ایران در صحنه بین المللی و مسایل تحریم ها، روسیه و چین احساس می کنند می توانند به سکوت ایران امیدوار باشند. مسکو و پکن در قطعنامه های شورای امنیت با غرب همراه هستند و صرفا در مواضع رسانه ای حمایت می کنند که هیچ اثر حقوقی ندارد. ایران حتما باید دو نکته را مدنظر قرار دهد؛ در ابتدا وضعیت رابطه با غرب را سر و سامان دهد و مذاکرات فعلی را به نقطه مطلوبی برساند تا موضع ما در مقابل روسیه و چین تقویت شود و دیگر اینکه زمینه را برای ارجاع پرونده خزر به دیوان بین المللی داوری فراهم کند.
اگرچه این امر منوط به رضایت طرف های دیگر قرارداد است، اما اگر به هر دلیلی این موافقت صورت نگرفت (که احتمالا هم همین گونه می شود) این امر باعث تقویت موضع ایران خواهد شد.
ایران باید روی این 20درصد ایستادگی جدی کند و به گفته «فیتز موریس» حقوقدان معروف: وقتی کشوری تقاضای ارجاع به داوری می کند که از نظر روانی منافعی در مقابل طرف رو به رو کسب کند و ایران می تواند ۲۰درصدش را حفظ کند.
ابعاد اقتصادی دریای خزر، بیشتر مدنظر چهارکشور دیگر ساحلی دریاست. سرمایه گذاری صورت گرفته سبب شد تا پس از ورود آذربایجان و قزاقستان به استفاده از منابع دریا، غرب نیز از آنها حمایت کرده و مدل «تقسیم بستر» دنبال شد. بنابراین تصمیمشان اقتصادی بود. در این مورد رویه های مختلفی وجود دارد؛ رویه تقسیم کامل، رویه مساوی و رویه مشاع. بنابراین در این مورد وقتی چهار کشور از پنج کشور خط مشی همسویی را در پیش بگیرند، پس ایران در اقلیت صفر است و تا به امروز هم وضعیت به همین ترتیب بوده است.
در هر اجلاسی که در هرکدام از کشورهای ساحلی برگزار شد، تمام مندرجات قطعنامه ها به نفع روسیه رقم خورد (مثلا مخالفت با حضور کشورهای ثالث در دریا) شما اگر قطعنامه های آخر کنفرانس ها را ببینید در آخر، دو نکته را یادآوری می کنند: اول اینکه مذاکراتی برای ترتیبات حقوقی برگزار شود و در انتها نیز می گویند برای تدوین رژیم حقوقی دریای خزر کنفرانسی تشکیل شود و ما می بینیم راجع به نظام حقوقی به طور جدی بحثی نمی شود، زیرا عملا چیزی باقی نمانده و این کنفرانس ها فقط وسیله ای برای سرگرمی است.
در مورد سهمیه بندی ماهیگیری نیز کشورها به هیچ وجه پایبند نیستند، در این باره شاهد کاهش نسل ماهی ها و حتی صید قاچاق نیز هستیم (مخصوصا جمهوری آذربایجان). پیشنهاد شده بود تا پنج سال از صید ماهی های خاویاری جلوگیری شود ولی نه آذربایجان قبول کرده و نه قزاقستان.
درباره آب های فوقانی نیز که مشاع اعلام شد، یعنی بستر تقسیم شود اما آب های فوقانی مشاع باشد. این موضوع نیز به نفع روسیه است چون برای نظامی کردن، دستش باز است و محدودیتی ندارد. اگر قرار باشد آب های فوقانی تقسیم شود، تحت حاکمیت کشورها درمی آید و ناوگان روسیه محدود به سواحل خودش می شود و به همین دلیل چون می خواهد آزادی کشتیرانی (که البته به نفع همه است) و پایگاه نظامی داشته باشد، خواهان این موضوع است.
بعد از پتر کبیر که قلمرو روسیه به سمت شرق گسترش یافت و به خصوص بعد از مرگ پترکبیر که جنگ های ایران و روس شروع شد، به موجب قرادادهای گلستان۱۸۱۳ و ترکمانچای۱۸۲۸ در مورد دریای خزر ضمن اینکه هر دو کشور آزادی کشتیرانی برای تجارت و دسترسی به بنادر را داشتند، ولی ایران از داشتن ناوگان نظامی محروم شد.
اما این مساله در ماده۱۱ عهدنامه۱۹۲۱، آزادی کشتیرانی اعم از نظامی و تجاری برای هر دو طرف در نظر گرفته شد ولی ایران به دلایل و ملاحظات امنیتی و مسایل دیگر، از ایجاد یک ناوگان نظامی در دریای مازندران خودداری کرد و عملا این روسیه بود که تا فروپاشی شوروی ناوگان نظامی در دریای خزر داشت.
بعد از فروپاشی شوروی که مساله رژیم حقوقی دریای خزر مطرح شد، یکی از درخواست های ایران غیر نظامی کردن دریای خزر بود تا رابطه مسالمت آمیزی بین کشورهای ساحلی خزر برقرار شود و دریای مازندران به عنوان پل همکاری و دوستی تلقی شود اما روسیه، نگرش متفاوتی داشت.
با اینکه روسیه حتی بعد از فروپاشی، ۳۰پایگاه نظامی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز داشت و دارد، ولی از آنجایی که این پایگاه ها دارای قرارداد مدت دار است، ممکن است این پایگاه ها به دلایل سیاسی پایان یابد. بنابراین روسیه بر این اعتقاد بود که پایدارترین پایگاه، پایگاه دریایی است به همین دلیل نظامی کردن خزر را دنبال کرد.
پایگاه دریایی پایگاهی بدون دردسر است و روسیه می تواند از این پایگاه آسیای مرکزی و قفقاز را تحت کنترل درآورد ولی پایگاه های خشکی همان طور که اشاره کردم، مدت دار است و از لحاظ سیاسی در ادامه بهره برداری از آن، تردیدهایی وجود دارد.
در تقسیمی که روسیه بعد از فروپاشی شوروی انجام داد قسمت کوچکی از این ناوگان را به جمهوری آذربایجان واگذار کرد و عمدتا بقیه آن تحت سلطه روسیه بود. آمریکایی ها نیز چندین ناوچه به قزاقستان هدیه کردند و روس ها برای تقویت ناوگان شان در دریای خزر بخشی از ناوگان نظامی خود را از دریای سیاه به دریای خزر منتقل کرده و سعی کردند بیش از پیش قدرت دریایی خود و نقش شان را در دریای خزر مستحکم کنند.
بنابراین حتی چندی قبل از ایران نیز دعوت کردند که در مانوری که برگزار کرده بودند، به عنوان ناظر حضور پیدا کند. البته ایران هم در این چندسال، حضور نظامی خود را تقویت کرده است چه اینکه در شرایطی که به سرعت دریا به سمت نظامی شدن پیش می رود و آذربایجان و قزاقستان هم ناگزیر در آینده درصدد افزایش اقدامات نظامی برمی آیند، منافع ملی ما ایجاب می کند در این شرایط اقدامات جدی تری کند و در این رهگذر قدم های جدی تری برداشته شود.
لازم به گفتن نیست پوتین سعی می کند قدرت شوروی سابق را احیا کند، بنابراین غیرنظامی شدن خزر بعید به نظر می رسد. دو قرارداد نیز در رابطه با انتقال گاز از خط شمال که از طریق روسیه است با قزاقستان و ترکمنستان و حتی ازبکستان منعقد کرده است. ازبکستان که عضو گروه «گوام» بود بعد از بحران داخلی و انتقاد آمریکا از گروه گوام خارج شد و از آمریکا نیز درخواست کرد پایگاه نظامی اش را تخلیه کند، بنابراین گرچه روسیه در حال احیای نفوذ سابق خود در این کشورها است، اما سعی می کند آنها را بیش از پیش تابع خود کرده و نظامی شدن نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
همان طور که اشاره شد پس از فروپاشی شوروی، نه قزاقستان و نه ترکمنستان هیچ کدام نیروی نظامی نداشتند. پیشنهاد جدی ایران پیشنهادی منطقی بود که دریای خزر محلی برای همکاری، دوستی و سازندگی باشد ولی به دلایلی که بیان شد روس ها بر آن بودند که پایدارترین و بااطمینان ترین پایگاه، پایگاه دریایی است و بر همین دلیل هم به طور جدی در جهت نظامی شدن گام برداشتند و کشورهای دیگر ساحلی نیز مانند آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان معمولا در مقابل اقدامات روسیه یا سکوت می کنند یا دنباله رو خواهند بود.
پس از ۱۱سپتامبر و مبارزه با تروریسم بین المللی و طالبان از آنجایی که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی هم این مشکل را داشتند، از این موضع غرب استقبال کردند. روس ها از مبارزه علیه تروریسم بین المللی برای اینکه دستشان برای برخورد با چچن ها باز باشد، استقبال کردند.
همچنین هندوستان برای مواجهه با استقلال طلبان کشمیر و چین هم برای بازشدن دستش برای مقابله با مسلمانان سین کیانگ، از این ائتلاف حمایت کردند.
روسیه موافقت کرد پایگاه هایی برای مبارزه با تروریسم بین المللی به آمریکا داده شود (آمریکا فعلا در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان پایگاه دارد). کشورهای غربی در مورد نظامی شدن دریای خزر واکنشی نشان ندادند حتی در مورد گرجستان که روسیه از استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی حمایت کرد، واکنش کشورهای غربی خیلی کم رنگ و بدون پیگیری بود.
اما اکنون با توجه به وضعیت اوکراین و تنش غرب و روسیه بر سر آن، شرایط دچار تغییر شده و ایران باید با توجه به این شرایط، سیاست خارجی منافع محور خود را تنظیم کند. این مساله حتما در موضوع خزر هم می تواند برای ایران، دستاوردهایی به همراه داشته باشد.
منبع: شرق
در همه این سال ها، اقدامات کشورهای ساحلی، دوجانبه یا سه جانبه صورت گرفته است و خبری از روند و رویه متداول در مورد پهنه های آبی و دریاچه ها نبوده که به صورت مشترک باشد و همه کشورهای ساحلی در آن شرکت داده شوند.
بنابراین ایران در یک عمل انجام شده قرار داده شده و مواضعی که در ظاهر مثبت توسط کشورهای عضو اتخاذ می شود تابه حال به صورت جدی پیگیری نشده است.
در این میان به نظر نمی رسد فراتر از آنچه که تابه حال انجام شده، اتفاق دیگری رخ دهد. کشورهای دیگر در مقابل نظام حقوقی دریای خزر یا تقسیم بندی بستر، به سمت و سوی تقسیم دوجانبه و بعد سه جانبه حرکت کردند. نخست قرارداد تقسیم بین قزاقستان و روسیه و بعد بین آذربایجان و قزاقستان بود و سپس سه جانبه شد. پس از آن ترکمنستان نیز ملحق شد و با قزاقستان حدود بستر را تحدید کردند. بنابراین بر اساس این تقسیم، در نقشه ای که کشیده شد سهم ایران همان خط موهوم آستارا- حسینقلی که ۱۳درصد است، بود.
ایران در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی خواهان تقسیم برابر دریا شد (۲۰درصد) ولی پذیرفته نشد و ایران هم از آن تاریخ به بعد تاکید کرد اجازه نمی دهد که 20درصد آب های مجاور ایران مورد استفاده قرار گیرد و به همین دلیل کشتی بریتیش پترولیوم که در منطقه البرز مشغول اکتشاف بود، مجبور به ترک آنجا شد.
حال مذاکرات با آذربایجان و ترکمنستان ادامه دارد اما افق دسترسی به توافق مشخص نیست. ایران در گذشته دارای حقوق مساوی بود اما از آن، استفاده بهینه صورت نگرفت و در سطح محلی ماهیگیری می کرد، در حالی که می توانست در «پهنه» صید کند.
استناد جمهوری های تازه استقلال یافته این است که عهدنامه های ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به تاریخ سپرده شده اند و آنها بر «رویه» تاکید دارند. با این حال آنچه در یک مرجع و داوری حقوقی بررسی شود، اولویت را به تعهدات «قراردادی» می دهد و البته مساله رویه را نیز مدنظر قرار می دهند.
به نظر می رسد اگر ایران برای در اختیارگرفتن سهم ۲۰درصدی مورد مذاکره توفیق نیابد، تنها راهی که می تواند تامین کننده حقوق ایران باشد، ارجاع به دیوان بین المللی دادگستری است.
می دانیم سه کشور ساحلی دیگر از روسیه حمایت می کنند چراکه منافع آنها مشترک است. به دلیل مشکلات دیگر ایران در صحنه بین المللی و مسایل تحریم ها، روسیه و چین احساس می کنند می توانند به سکوت ایران امیدوار باشند. مسکو و پکن در قطعنامه های شورای امنیت با غرب همراه هستند و صرفا در مواضع رسانه ای حمایت می کنند که هیچ اثر حقوقی ندارد. ایران حتما باید دو نکته را مدنظر قرار دهد؛ در ابتدا وضعیت رابطه با غرب را سر و سامان دهد و مذاکرات فعلی را به نقطه مطلوبی برساند تا موضع ما در مقابل روسیه و چین تقویت شود و دیگر اینکه زمینه را برای ارجاع پرونده خزر به دیوان بین المللی داوری فراهم کند.
اگرچه این امر منوط به رضایت طرف های دیگر قرارداد است، اما اگر به هر دلیلی این موافقت صورت نگرفت (که احتمالا هم همین گونه می شود) این امر باعث تقویت موضع ایران خواهد شد.
ایران باید روی این 20درصد ایستادگی جدی کند و به گفته «فیتز موریس» حقوقدان معروف: وقتی کشوری تقاضای ارجاع به داوری می کند که از نظر روانی منافعی در مقابل طرف رو به رو کسب کند و ایران می تواند ۲۰درصدش را حفظ کند.
ابعاد اقتصادی دریای خزر، بیشتر مدنظر چهارکشور دیگر ساحلی دریاست. سرمایه گذاری صورت گرفته سبب شد تا پس از ورود آذربایجان و قزاقستان به استفاده از منابع دریا، غرب نیز از آنها حمایت کرده و مدل «تقسیم بستر» دنبال شد. بنابراین تصمیمشان اقتصادی بود. در این مورد رویه های مختلفی وجود دارد؛ رویه تقسیم کامل، رویه مساوی و رویه مشاع. بنابراین در این مورد وقتی چهار کشور از پنج کشور خط مشی همسویی را در پیش بگیرند، پس ایران در اقلیت صفر است و تا به امروز هم وضعیت به همین ترتیب بوده است.
در هر اجلاسی که در هرکدام از کشورهای ساحلی برگزار شد، تمام مندرجات قطعنامه ها به نفع روسیه رقم خورد (مثلا مخالفت با حضور کشورهای ثالث در دریا) شما اگر قطعنامه های آخر کنفرانس ها را ببینید در آخر، دو نکته را یادآوری می کنند: اول اینکه مذاکراتی برای ترتیبات حقوقی برگزار شود و در انتها نیز می گویند برای تدوین رژیم حقوقی دریای خزر کنفرانسی تشکیل شود و ما می بینیم راجع به نظام حقوقی به طور جدی بحثی نمی شود، زیرا عملا چیزی باقی نمانده و این کنفرانس ها فقط وسیله ای برای سرگرمی است.
در مورد سهمیه بندی ماهیگیری نیز کشورها به هیچ وجه پایبند نیستند، در این باره شاهد کاهش نسل ماهی ها و حتی صید قاچاق نیز هستیم (مخصوصا جمهوری آذربایجان). پیشنهاد شده بود تا پنج سال از صید ماهی های خاویاری جلوگیری شود ولی نه آذربایجان قبول کرده و نه قزاقستان.
درباره آب های فوقانی نیز که مشاع اعلام شد، یعنی بستر تقسیم شود اما آب های فوقانی مشاع باشد. این موضوع نیز به نفع روسیه است چون برای نظامی کردن، دستش باز است و محدودیتی ندارد. اگر قرار باشد آب های فوقانی تقسیم شود، تحت حاکمیت کشورها درمی آید و ناوگان روسیه محدود به سواحل خودش می شود و به همین دلیل چون می خواهد آزادی کشتیرانی (که البته به نفع همه است) و پایگاه نظامی داشته باشد، خواهان این موضوع است.
بعد از پتر کبیر که قلمرو روسیه به سمت شرق گسترش یافت و به خصوص بعد از مرگ پترکبیر که جنگ های ایران و روس شروع شد، به موجب قرادادهای گلستان۱۸۱۳ و ترکمانچای۱۸۲۸ در مورد دریای خزر ضمن اینکه هر دو کشور آزادی کشتیرانی برای تجارت و دسترسی به بنادر را داشتند، ولی ایران از داشتن ناوگان نظامی محروم شد.
اما این مساله در ماده۱۱ عهدنامه۱۹۲۱، آزادی کشتیرانی اعم از نظامی و تجاری برای هر دو طرف در نظر گرفته شد ولی ایران به دلایل و ملاحظات امنیتی و مسایل دیگر، از ایجاد یک ناوگان نظامی در دریای مازندران خودداری کرد و عملا این روسیه بود که تا فروپاشی شوروی ناوگان نظامی در دریای خزر داشت.
بعد از فروپاشی شوروی که مساله رژیم حقوقی دریای خزر مطرح شد، یکی از درخواست های ایران غیر نظامی کردن دریای خزر بود تا رابطه مسالمت آمیزی بین کشورهای ساحلی خزر برقرار شود و دریای مازندران به عنوان پل همکاری و دوستی تلقی شود اما روسیه، نگرش متفاوتی داشت.
با اینکه روسیه حتی بعد از فروپاشی، ۳۰پایگاه نظامی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز داشت و دارد، ولی از آنجایی که این پایگاه ها دارای قرارداد مدت دار است، ممکن است این پایگاه ها به دلایل سیاسی پایان یابد. بنابراین روسیه بر این اعتقاد بود که پایدارترین پایگاه، پایگاه دریایی است به همین دلیل نظامی کردن خزر را دنبال کرد.
پایگاه دریایی پایگاهی بدون دردسر است و روسیه می تواند از این پایگاه آسیای مرکزی و قفقاز را تحت کنترل درآورد ولی پایگاه های خشکی همان طور که اشاره کردم، مدت دار است و از لحاظ سیاسی در ادامه بهره برداری از آن، تردیدهایی وجود دارد.
در تقسیمی که روسیه بعد از فروپاشی شوروی انجام داد قسمت کوچکی از این ناوگان را به جمهوری آذربایجان واگذار کرد و عمدتا بقیه آن تحت سلطه روسیه بود. آمریکایی ها نیز چندین ناوچه به قزاقستان هدیه کردند و روس ها برای تقویت ناوگان شان در دریای خزر بخشی از ناوگان نظامی خود را از دریای سیاه به دریای خزر منتقل کرده و سعی کردند بیش از پیش قدرت دریایی خود و نقش شان را در دریای خزر مستحکم کنند.
بنابراین حتی چندی قبل از ایران نیز دعوت کردند که در مانوری که برگزار کرده بودند، به عنوان ناظر حضور پیدا کند. البته ایران هم در این چندسال، حضور نظامی خود را تقویت کرده است چه اینکه در شرایطی که به سرعت دریا به سمت نظامی شدن پیش می رود و آذربایجان و قزاقستان هم ناگزیر در آینده درصدد افزایش اقدامات نظامی برمی آیند، منافع ملی ما ایجاب می کند در این شرایط اقدامات جدی تری کند و در این رهگذر قدم های جدی تری برداشته شود.
لازم به گفتن نیست پوتین سعی می کند قدرت شوروی سابق را احیا کند، بنابراین غیرنظامی شدن خزر بعید به نظر می رسد. دو قرارداد نیز در رابطه با انتقال گاز از خط شمال که از طریق روسیه است با قزاقستان و ترکمنستان و حتی ازبکستان منعقد کرده است. ازبکستان که عضو گروه «گوام» بود بعد از بحران داخلی و انتقاد آمریکا از گروه گوام خارج شد و از آمریکا نیز درخواست کرد پایگاه نظامی اش را تخلیه کند، بنابراین گرچه روسیه در حال احیای نفوذ سابق خود در این کشورها است، اما سعی می کند آنها را بیش از پیش تابع خود کرده و نظامی شدن نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
همان طور که اشاره شد پس از فروپاشی شوروی، نه قزاقستان و نه ترکمنستان هیچ کدام نیروی نظامی نداشتند. پیشنهاد جدی ایران پیشنهادی منطقی بود که دریای خزر محلی برای همکاری، دوستی و سازندگی باشد ولی به دلایلی که بیان شد روس ها بر آن بودند که پایدارترین و بااطمینان ترین پایگاه، پایگاه دریایی است و بر همین دلیل هم به طور جدی در جهت نظامی شدن گام برداشتند و کشورهای دیگر ساحلی نیز مانند آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان معمولا در مقابل اقدامات روسیه یا سکوت می کنند یا دنباله رو خواهند بود.
پس از ۱۱سپتامبر و مبارزه با تروریسم بین المللی و طالبان از آنجایی که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی هم این مشکل را داشتند، از این موضع غرب استقبال کردند. روس ها از مبارزه علیه تروریسم بین المللی برای اینکه دستشان برای برخورد با چچن ها باز باشد، استقبال کردند.
همچنین هندوستان برای مواجهه با استقلال طلبان کشمیر و چین هم برای بازشدن دستش برای مقابله با مسلمانان سین کیانگ، از این ائتلاف حمایت کردند.
روسیه موافقت کرد پایگاه هایی برای مبارزه با تروریسم بین المللی به آمریکا داده شود (آمریکا فعلا در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان پایگاه دارد). کشورهای غربی در مورد نظامی شدن دریای خزر واکنشی نشان ندادند حتی در مورد گرجستان که روسیه از استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی حمایت کرد، واکنش کشورهای غربی خیلی کم رنگ و بدون پیگیری بود.
اما اکنون با توجه به وضعیت اوکراین و تنش غرب و روسیه بر سر آن، شرایط دچار تغییر شده و ایران باید با توجه به این شرایط، سیاست خارجی منافع محور خود را تنظیم کند. این مساله حتما در موضوع خزر هم می تواند برای ایران، دستاوردهایی به همراه داشته باشد.
منبع: شرق