برخورد با بدهکاران در فوتبال ایرن و اروپا
به گزارش گروه ورزش خبرگزاری دانا( دانا خبر)، وقتی در سال 1380 لیگ حرفهای ایران كار خود را آغاز كرد، هیچیك از تیمها شرایط حضور در لیگ را نداشتند اما فدراسیون محسن صفایی فراهانی سه سال به همه تیمها فرصت داد تا خود را به استانداردهای مورد نظر برسانند. اتفاقی که البته پس از کنار رفتن رییس وقت فدراسیون، فراموش شد.
پرداخت حقوق با «چک»
در سال 1381 باشگاه پرسپولیس لیست قراردادهای خود را علام كرد. آمار نشان میداد كه گران قیمتترین بازیكنان تیم 25 میلیون تومان قیمت داشت. اما قرارداد علی پروین مرد همه كاره تیم 85 میلیون تومانی بود! البته از همان زمان مسأله پرداخت حقوق بازیكنان به شكل غیر نقدی و به صورت «چك» مرسوم شد و به این ترتیب اكنون پس از گذشت بیش از یك دهه میبینیم كه برخی از بازیكنان آن روزهای پرسپولیس مدعی هستند كه هنوز هم از باشگاه خود، طلب دارند. در سال 1382 قیمت علی دایی ماجم اول تیم ملی ایران به 250 میلیون تومان رسید و یك سال بعد، قیمت این بازیكن به 350 میلیون تومان افزایش یافت. در این ایام سه سال مورد نظر فدراسیون برای حرفهای شدن فوتبال به پایان رسید اما هیچیك از تیمهای لیگ نتوانستد به حداقل امكانات لازم برای بازی در لیگ برسند. با این حال جلوی هیچ تیمی گرفته نشد و از آن به بعد، به روز شدن امكانات و نحوه درآمدزایی تیمها برای همیشه فراموش شد.
سختگیری فیفا
بر خلاف سازمان لیگ و كمیته انضباطی كه هیچ توجهی به بدهی باشگاهها ندارند، فیفا در این زمینه بسیار جدی عمل میكند؛ خواه این تیمها چلسی و بارسلونا باشند و در خرید بازیكنان جوان تخلف كرده باشند و خواه این تیمها در لیگی چون ایران باشند. مثلاً در لیگ پنجم، شكایت «رافائل» بازیكن سابق پرسپولیس از این تیم سبب شد كه 9 امتیاز از امتیازات پرسپولیس كسر شده، سرخپوشان 26 امتیازی شده و تا رده سیزدهم لیگ پنجم سقوط كنند. مسألهای كه البته در خاطر كسی باقی نماند و تنها یك سال بعد، شكایتی دیگر از پرسپولیس مطرح و 6 امتیاز از امتیازات این تیم كاسته شد.
شرایط خصوصی کردن تیم های دولتی
طی این سالها، هر از چند گاهی تیمهای وابسته به بخش خصوصی هم تلاش میكردند تا در لیگ حضور داشته باشند. اما از آن جا كه هیچ یك از رقبا به سمت خصوصی شدن نرفته بودند، نتیجه این نبرد ناعادلانه نیز مشخص بود و امثال استیلآذین و استقلال اهواز به سرعت راهی لیگهای پایینتر شدند. البته خصوصِی كردن تیمهای دولتی نیز شرایط خاصی دارد. مثلاً سوددهی تیم باید طی یك دوره 5 ساله ثابت شده باشد تا تیم بتواند وارد بورس شود. اما باشگاههای دولتی هرگز در فكر درآمدزایی نبودند. زیرا میدانستند هزینههایشان تأمین خواهد شد.
منابع درآمد در فوتبال اروپا
در روزگار كنونی، دخالت دولت در امر باشگاهداری به تسهیلاتی محدود میشود كه برای تیمها ایجاد میكند. از جمله وامهایی كه به تیمها داده میشود و گاهی دیر كرد وام بخشیده میشود. اما سایر درآمد برعهده خود باشگاهها و مالكان آنهاست. صعود به مراحل بالای مسابقات حذفی یا رقابت جام باشگاههای اروپا، یكی از راههای كسب درآمد باشگاهها است. همچنین اسپانسرها نه تنها روی پیراهن تیمها تبلیغ میكنند بلگه گهگاه با دادن مبالغ هنگفت، نام استادیوم باشگاه را به نام خود میكنند. مثل استادیوم تیمهای بولتون و اندرزر (ریباك)، آرسنال (امارات) و منچسترسیتی (اتحاد). در آلمان هم تیم دورتموند نام استادیوم خود را اجاره داده است تا اسم ورزشگاه دورتموند (وستفالن) برای چند سال تغییر كند.
ساخت استادیوم با فروش سهام باشگاه
اما مهمترین مسأله برای كسب درآمد باشگاهها، سهام تیم است كه خرید و فروش آن در بورس، درآمد زیادی برای باشگاه ایجاد میكند. مثلاً چند سال قبل باشگاه مونیخ 1860 با مشكل مالی مواجه شد و مسئولان باشگاه تصمیم گرفتند سهم مونیخ 1860 از استادیوم مشترك با بایرن را به تیم بایرن مونیخ بفروشند. بایرنیها هم كه پول كافی در اختیار نداشتند، 5 درصد سهام خود را به شركت آدیداس فروختند. پیش از آن هم آدیداس 3 درصد سهام بایرن را در اختیار داشت. شركت Audi هم مالك 8 درصد سهام بایرن بود. اما این مسأله هیچ مشكلی برای باواریاییها ایجاد نمیكرد. زیرا مطابق قانون لیگ آلمان، 49 % سهام تیم قابل واگذاری است و با این ترتیب بایرنیها از فروش سهام خود به آدیداس، نه تنها با مشكل مواجه شدند بلكه سرانجام پول خرید استادیوم را فراهم كردند و مالك استادیوم آلیانز آرهنا شدند.
ثبت سهام باشگاه های آلمانی به نام شرکت های تجاری
در فوتبال امروز آلمان، یك شركت به نام هر تیم ثبت میشود و سهام باشگاه در اختیار آن شركت قرار میگیرد. اگر هم باشگاهی باورشكستگی مواجه شود، كل سهام آن واگذار خواهد شد. برای مثال تیم ولفسبورگ چند سال قبل ورشكسته شد و 100 درصد سهام خود را به شركت «فولكس واگن» فروخت. شرایط در سایر لیگهانیز مشابه است و رقابت آزاد در این گونه لیگها سبب میشود تا مالكان بزرگ روس، قطری، تایلندی و... سرمایههای خود را وارد این مسابقات كنند، 100 درصد سهام تیمها را خریده و با درآمدزایی موفق، سودمالی باشگاه و البته لیگ را بالا ببرند. تجارتی كه میتوان آن را یك بازی با دو برنده دانست.
پس از سیزده سال
مجموعه عوامل مختلف در طول این سالها دست به دست هم دادند تا بیش از هر زمان دیگری شاهد بیپولی باشگاها، اعتصاب بازیكنان، قراردادهای پرداخت نشده و حتی پیراهنهایی باشیم كه گاهی اوقات تبلیغ 6 اسپانسر بر روی آنها دیده میشود. هر ساله نیز چند میلیارد به بدهی باشگاهها اضافه میشود اما كسی مانع از ادامه فعالیت آنها ـ یا حداقل ادامه خرید بازیكنان میلیاردی توسط آنها ـ نمیشود.
آخرین راه چاره: واگذاری سهام تیم های بدهکار
از طرف دیگر در فوتبال اروپا اگر بدهی تیم از حد معمول بیشتر شود،باشگاه برای مدتی معین، تحت قیمومت نهادی دولتی مثل فرمانداری ایالت قرار میگیرد و اگر بدهیها پرداخت نشود، امكان واگذاری سهام تیم ـ یا حتی انحلال تیم ـ وجود دارد. اما در فوتبال ایران باشگاههای بدهكار نه با كسر امتیاز و نه با ممنوعیت فعالیت مواجه نمیشوند. به این ترتیب خریدهای خود را ادامه می دهند و آنچه بر جای می ماند، فوتبالی تورم زده است با تیم هایی بدون درآمد و پر از بدهکاری های میلیاردی.
پرداخت حقوق با «چک»
در سال 1381 باشگاه پرسپولیس لیست قراردادهای خود را علام كرد. آمار نشان میداد كه گران قیمتترین بازیكنان تیم 25 میلیون تومان قیمت داشت. اما قرارداد علی پروین مرد همه كاره تیم 85 میلیون تومانی بود! البته از همان زمان مسأله پرداخت حقوق بازیكنان به شكل غیر نقدی و به صورت «چك» مرسوم شد و به این ترتیب اكنون پس از گذشت بیش از یك دهه میبینیم كه برخی از بازیكنان آن روزهای پرسپولیس مدعی هستند كه هنوز هم از باشگاه خود، طلب دارند. در سال 1382 قیمت علی دایی ماجم اول تیم ملی ایران به 250 میلیون تومان رسید و یك سال بعد، قیمت این بازیكن به 350 میلیون تومان افزایش یافت. در این ایام سه سال مورد نظر فدراسیون برای حرفهای شدن فوتبال به پایان رسید اما هیچیك از تیمهای لیگ نتوانستد به حداقل امكانات لازم برای بازی در لیگ برسند. با این حال جلوی هیچ تیمی گرفته نشد و از آن به بعد، به روز شدن امكانات و نحوه درآمدزایی تیمها برای همیشه فراموش شد.
سختگیری فیفا
بر خلاف سازمان لیگ و كمیته انضباطی كه هیچ توجهی به بدهی باشگاهها ندارند، فیفا در این زمینه بسیار جدی عمل میكند؛ خواه این تیمها چلسی و بارسلونا باشند و در خرید بازیكنان جوان تخلف كرده باشند و خواه این تیمها در لیگی چون ایران باشند. مثلاً در لیگ پنجم، شكایت «رافائل» بازیكن سابق پرسپولیس از این تیم سبب شد كه 9 امتیاز از امتیازات پرسپولیس كسر شده، سرخپوشان 26 امتیازی شده و تا رده سیزدهم لیگ پنجم سقوط كنند. مسألهای كه البته در خاطر كسی باقی نماند و تنها یك سال بعد، شكایتی دیگر از پرسپولیس مطرح و 6 امتیاز از امتیازات این تیم كاسته شد.
شرایط خصوصی کردن تیم های دولتی
طی این سالها، هر از چند گاهی تیمهای وابسته به بخش خصوصی هم تلاش میكردند تا در لیگ حضور داشته باشند. اما از آن جا كه هیچ یك از رقبا به سمت خصوصی شدن نرفته بودند، نتیجه این نبرد ناعادلانه نیز مشخص بود و امثال استیلآذین و استقلال اهواز به سرعت راهی لیگهای پایینتر شدند. البته خصوصِی كردن تیمهای دولتی نیز شرایط خاصی دارد. مثلاً سوددهی تیم باید طی یك دوره 5 ساله ثابت شده باشد تا تیم بتواند وارد بورس شود. اما باشگاههای دولتی هرگز در فكر درآمدزایی نبودند. زیرا میدانستند هزینههایشان تأمین خواهد شد.
منابع درآمد در فوتبال اروپا
در روزگار كنونی، دخالت دولت در امر باشگاهداری به تسهیلاتی محدود میشود كه برای تیمها ایجاد میكند. از جمله وامهایی كه به تیمها داده میشود و گاهی دیر كرد وام بخشیده میشود. اما سایر درآمد برعهده خود باشگاهها و مالكان آنهاست. صعود به مراحل بالای مسابقات حذفی یا رقابت جام باشگاههای اروپا، یكی از راههای كسب درآمد باشگاهها است. همچنین اسپانسرها نه تنها روی پیراهن تیمها تبلیغ میكنند بلگه گهگاه با دادن مبالغ هنگفت، نام استادیوم باشگاه را به نام خود میكنند. مثل استادیوم تیمهای بولتون و اندرزر (ریباك)، آرسنال (امارات) و منچسترسیتی (اتحاد). در آلمان هم تیم دورتموند نام استادیوم خود را اجاره داده است تا اسم ورزشگاه دورتموند (وستفالن) برای چند سال تغییر كند.
ساخت استادیوم با فروش سهام باشگاه
اما مهمترین مسأله برای كسب درآمد باشگاهها، سهام تیم است كه خرید و فروش آن در بورس، درآمد زیادی برای باشگاه ایجاد میكند. مثلاً چند سال قبل باشگاه مونیخ 1860 با مشكل مالی مواجه شد و مسئولان باشگاه تصمیم گرفتند سهم مونیخ 1860 از استادیوم مشترك با بایرن را به تیم بایرن مونیخ بفروشند. بایرنیها هم كه پول كافی در اختیار نداشتند، 5 درصد سهام خود را به شركت آدیداس فروختند. پیش از آن هم آدیداس 3 درصد سهام بایرن را در اختیار داشت. شركت Audi هم مالك 8 درصد سهام بایرن بود. اما این مسأله هیچ مشكلی برای باواریاییها ایجاد نمیكرد. زیرا مطابق قانون لیگ آلمان، 49 % سهام تیم قابل واگذاری است و با این ترتیب بایرنیها از فروش سهام خود به آدیداس، نه تنها با مشكل مواجه شدند بلكه سرانجام پول خرید استادیوم را فراهم كردند و مالك استادیوم آلیانز آرهنا شدند.
ثبت سهام باشگاه های آلمانی به نام شرکت های تجاری
در فوتبال امروز آلمان، یك شركت به نام هر تیم ثبت میشود و سهام باشگاه در اختیار آن شركت قرار میگیرد. اگر هم باشگاهی باورشكستگی مواجه شود، كل سهام آن واگذار خواهد شد. برای مثال تیم ولفسبورگ چند سال قبل ورشكسته شد و 100 درصد سهام خود را به شركت «فولكس واگن» فروخت. شرایط در سایر لیگهانیز مشابه است و رقابت آزاد در این گونه لیگها سبب میشود تا مالكان بزرگ روس، قطری، تایلندی و... سرمایههای خود را وارد این مسابقات كنند، 100 درصد سهام تیمها را خریده و با درآمدزایی موفق، سودمالی باشگاه و البته لیگ را بالا ببرند. تجارتی كه میتوان آن را یك بازی با دو برنده دانست.
پس از سیزده سال
مجموعه عوامل مختلف در طول این سالها دست به دست هم دادند تا بیش از هر زمان دیگری شاهد بیپولی باشگاها، اعتصاب بازیكنان، قراردادهای پرداخت نشده و حتی پیراهنهایی باشیم كه گاهی اوقات تبلیغ 6 اسپانسر بر روی آنها دیده میشود. هر ساله نیز چند میلیارد به بدهی باشگاهها اضافه میشود اما كسی مانع از ادامه فعالیت آنها ـ یا حداقل ادامه خرید بازیكنان میلیاردی توسط آنها ـ نمیشود.
آخرین راه چاره: واگذاری سهام تیم های بدهکار
از طرف دیگر در فوتبال اروپا اگر بدهی تیم از حد معمول بیشتر شود،باشگاه برای مدتی معین، تحت قیمومت نهادی دولتی مثل فرمانداری ایالت قرار میگیرد و اگر بدهیها پرداخت نشود، امكان واگذاری سهام تیم ـ یا حتی انحلال تیم ـ وجود دارد. اما در فوتبال ایران باشگاههای بدهكار نه با كسر امتیاز و نه با ممنوعیت فعالیت مواجه نمیشوند. به این ترتیب خریدهای خود را ادامه می دهند و آنچه بر جای می ماند، فوتبالی تورم زده است با تیم هایی بدون درآمد و پر از بدهکاری های میلیاردی.