به گزارش خبرگزاری دانا (دانا خبر) هر دولت فارغ از خاستگاه اجتماعی و سیاسیاش موافقان، منتقدان و گاه مخالفانی دارد. دولت تدبیر و امید هم از این قاعده مستثنی نبود و نیست اما چند نکته آن را از اسلافش متمایز میکند. هر چند اغلب دولتها بعد از به دست گرفتن اختیار دستگاه اجرایی تنها دوستان و همفکران گذشته را در دایره حامیان خود تعریف کردند اما حسن روحانی با در پیش گرفتن مشی اعتدالی، نه تنها جریانهای سیاسی که در انتخابات از او حمایت نکرده بودند را کنار نگذاشت بلکه از ظرفیت جریانهایی که از رقبای او حمایت کرده بودند استفاده کرد. دعوت از رقبای انتخاباتی در سالگرد تشکیل دولت تدبیر و امید یکی از نمادهای اعتدالورزی بود. جنس منتقدان دولت یازدهم نیز از منتقدان قبلی اندکی تفاوت داشت؛ چرا که بر خلاف دولتهای گذشته که شمار منتقدانشان زیاد و مخالفانشان کم بود، تعداد مخالفان دولت یازدهم از منتقدان بیشتر به نظر میرسد. به این معنا که طیف وسیعی از مخالفان دولت با پوشیدن لباس «نقد» در صدد هستند خود را در کسوت «منتقد» معرفی کنند. این طیف با مصادره به مطلوب سیاستها و اظهارات رییس جمهوری مبنی بر احترام به منتقدان، به مخالفخوانیهای خود برچسب «نقد» میزنند و البته هیچ پاسخی را هم بر نمیتابند. یکی از ابزارهای پرکاربرد این طیف «تحریف»، «تقطیع» و «جعل» اخبار است به این ترتیب که نخست اظهار نظر یکی از دولتمردان را به صورت گزینشی انتخاب کرده و با حذف اول و آخر حرف، سخن تحریف شدهای را به آنها نسبت میدهند و بعد بدون توجه به تکذیبهای مکرر همان را پایه تندترین حملات علیه دولت قرار میدهند. نمونه اخیر این روش، تحریف سخنان رییس جمهوری در همایش دانشجویی 16 آذر بود که رییسجمهوری به کنایه از تازهبه دوران رسیدهها خواست نگران ارزشها نباشند ولی برخی رسانهها نوشتند روحانی منتقدان را تازه به دوران رسیده خواند! روزنامه ایران با «حسین نجابت» نماینده اصولگرای مجلس نهم درباره مرز بین نقد و تحریف به گفتوگو نشسته که در زیر میخوانید.
در فضای سیاسی و رسانه ای کشور گاه شاهد دو برداشت از یک اظهار نظر یا موضعگیری واحد هستیم.در یکسو دولت قرار دارد که معتقد است علاوه بر منتقدان با مخالفانی تندرو و تخریبگر رو به رو است که غرض ورزیها و مطالبات جناحی خود را در لوای نقد پنهان و دنبال میکنند و طرف دیگر این طیف، عنوان میکند که ناقد راستین و منصف است و اگر قصوری وجود دارد متوجه دولتمردان است که نقد پذیر نیستند و سعه صدر ندارند.زاویه تند این دو برداشت از یکدیگر این پرسش را ایجاد کرده که مرز بین نقد با تحریف و تخریب کجاست؟
پاسخ به این پرسش نیازمند پالایش مفاهیم نقد، تخریب و تحریف در حوزه نظری است.به اعتقاد بنده فرهنگ ما نیازمند تعریف روشن و واضحی از نقد است.تا وقتی که تعریف و فرهنگ «نقد» روشن نشود، مسأله «تخریب» هم روشن نمیشود.به عبارت واضحتر مسئولان، مردم و رسانهها باید به تعریف و سپس رویکرد مشترکی در این مفاهیم برسند.این شرط اولیه است و تا وقتی که این پالایش در حوزه نظری اتفاق نیفتد، دچار مشکل خواهیم شد. تا آن زمان همه میتوانند به «نقد سالم» برچسب «تخریب» بزنند یا عده ای میتوانند تخریب را، نقد جلوه دهند.برای تعریف و پالایش این مفاهیم نیز باید به تفاوت فرهنگی کشور ما با دیگر کشورها توجه کرد.چرا که در کشور ما فرهنگ دینی و نظام ارزشها شاخص و ملاک است. در چنین جامعه ای، انصاف و رویکرد دینی معیار است و البته از ابزارهای کنترل هم استفاده میشود. اما در جامعه غیر دینی ضوابط حاکم است و صاحبان قدرت و ثروت میتوانند یک حرف غلط را درست نشان بدهند یا بالعکس. در این جامعه به اسم نقادی،تخریب میکنند و نامش را هم نقد میگذارند. این نخستین نقطه بحث نظری است که اگر روشن نشود ما راهی به جلو نداریم.
در کشور وضعیت چگونه است؟
برای اینکه تعیین کنیم قضاوت از موضع «نقد» است یا «تخریب» باید به چارچوب زمانی طرح بحث و پیشینه افرادی که آن را مطرح میکنند توجه داشت. اینکه شخص یا گروهی که این حرف را میزنند چه پیشینه اجتماعی دارند؟ قبلاً چه موضعی داشتند و الان در چه موضعی هستند؟ باید روشن شود اینها واقعاً قصد دفاع از گروه یا تاریخچه خود را دارند یا اینکه میخواهند از دولتی دفاع یا دولتی را نقد کنند. از این موضوع فراتر، وجدان اجتماعی است.وجدان عمومی به خوبی فرق میان سؤال، نقد و تخریب را تشخیص میدهد. ممکن است دروغی را راست و راستی را دروغ جلوه بدهیم و وجدان اجتماعی برای مدتی کوتاه گول بخورد،اما وقتی این رویه تدوام پیدا کند حقیقت روشن میشود. موضوع بعدی در این بحث نقش رسانه هاست. مجرای نقد یا تخریب رسانهها هستند؛ چرا که نقد، مقولهای نیست که در گوشه اتاقی مطرح شده باشد و بشود درباره آن صحبت کرد.در کشور ما رسانههای مختلف که به جریانهای سیاسی متفاوتی نزدیک و منتسب هستند، فعالیت میکنند.این رسانهها به رغم سلیقههای مختلف یک ویژگی خاص دارند و اخبار را در چارچوب سیاستهای گروه متبوعشان منتشر میکنند.برای نمونه روزنامه ایران در دولت قبلی مدافع شش دانگ احمدی نژاد بود و در دولت یازدهم هم مدافع شش دانگ دولت آقای روحانی است و بعضاً نقدهای تندی علیه دولت قبلی مطرح میکند. خبرگزاریهای منتسب به نهادهای دیگر نیز همین گونه است.هنگام قضاوت درباره نقد این رسانهها توجه به پیشینه و اینکه قبلاً درباره موضوعی واحد چه نظری داشتند به روشن شدن اینکه کدام سخن نقد است و کدام تخریب کمک میکند.گاهی هم یک موضوع «ملی» است و آنجا هیچ کس حق ندارد مسائل جناح خود را دخالت داده و نقد کند. باید در چارچوب مصالح ملی نقادی و در چارچوب مسائل ملی تبیین کند. برای نمونه در موضوع فناوری هستهای و حواشی آن نظیر درگیریهای بینالمللی هیچ کس نباید به خود حق بدهد از موضع دولت، جناح یا گروه خود برخورد کند. تحریف به معنای جابه جا کردن حرف است. یکی از انواع تحریفها که متأسفانه در رسانههای بینالملل رواج دارد این است که همه حقیقت را نمینویسند. چون خبرسازی برایشان مهم است. در این رسانهها هنگام نقد تنها یک جمله یا یک زاویه برجسته میشود و قبل و بعدش را میزنند.
اما در کشور ما هم برخی رسانهها همین روش را اتخاذ کردهاند. نمونه روشنش هم تحریف و تقطیع سخنان رییسجمهوری و وزیر خارجه است؟
این شیوه از ناحیه هر رسانهای صورت بگیرد، تخریب و مایه تأسف است. وقتی میخواهیم جملهای را نقد کنیم، باید قبل و بعدش را در نظر داشتهباشیم. اگر گوینده یکدست حرف زده باشد که میتوان نقد کرد. اما اگر قبل یا بعد از جمله اش«اما»، «اگر»، «لکن» و... بود باید به این بخشها هم توجه کرد. اینکه یک قسمت جمله را در نظر بگیریم تحریف است و حتی رسانه ملی هم این کار را میکند.
به نقش رسانه به عنوان محور نقد یا تحریف اشاره کردید. فارغ از درستی یا نادرستی این تعبیر،به نظر میرسد منشأ و آبشخور خبری اغلب رسانهها خود دستگاه و مسئولان آنها هستند. یکی از این حوزههای پر خبر مجلس است.در دولت یازدهم به کرات دیده شده بخشی از مطالب انتقادی یا تحریف شده در رسانهها به نقل از طیف خاصی از نمایندگان است که در قالب «نطق پیش از دستور»، «تذکر کتبی»، «اخطار شفاهی» یا مصاحبههای جداگانه مطرح میشود.
قانون اساسی کشور ما، برخلاف کشورهای دیگر این قدرت را به نمایندگان داده که درباره همه موضوعات صحبت کنند. البته این حق اگر درست استفاده شود از نقاط قوت است. از سوی دیگر برعکس دولت و قوه قضاییه که نوعاً یکدست است و درستش هم همین است، مجلس اینگونه نیست. در مجلس حتی در یک جناح، یک تفکر حاکم نیست. متأسفانه گاهی یک نفر در مجلس حرفی میزند که سلیقه شخصی خودش هم هست اما به عنوان موضع جناحش تلقی میشود. بدتر از آن، این است که سخنان یک نماینده به کل مجلس تعمیم داده میشود. برای نمونه چند نماینده بیانیهای میدهند - که حقشان هم هست - بعد فوری القا میکنند که«مجلس» این بیانیه را داده یا اینگونه گفته است. به نظر من این تلقی غلطی در ساختار سیاسی است.
یکی از دلایل این تلقی به قول شما «غلط» واکنش انفعالی نمایندگانی است که با نماینده ناطق موافق نیستند اما وقتی به عینه میبینند همکارشان خبر جهتدار یا تحریف شده و بعضاً تکذیب شده را اساس انتقاد خود قرار میدهد حرفی نمیزنند. این سکوت گاهی تعبیر به همراهی میشود. چرا خود نمایندگان با اتخاذ بجای مواضع جلوی این «تعمیم» را نمیگیرند و عملاً میدان را به یک گروه خاص واگذار کردهاند؟
نمی توان به اینکه عده ای از نمایندگان مدام صحبت میکنند خرده گرفت. خب دیگران هم وقت بگیرند و صحبت کنند.در اینجا باید دیگران را ترغیب و تشویق کرد که اگر اظهار نظر مخالف دارید، بیرون جلسه نق نزنید،همانجا گروه تشکیل داده و وارد عمل شوید. فضای این اقدامات در مجلس هست و میشود لابی تشکیل داد.
اشکالی که اشاره کردید شاید به هیأت رییسه و رؤسای کمیسیونها وارد باشد که یا تسلط کافی ندارند یا نمیخواهند خود را درگیر کنند. بعضی رؤسای کمیسیونها یا اعضای هیأت رییسه تلاش دارند رأی جمع کنند بنابراین روحیه برخورد با خاطی در آنها ضعیف است.
رأی در چه زمینه ای؟
در انتخابات هیأت رییسه یا رییس فراکسیونها یا در انتخابات داخلی برای اینکه آرای گروهی را به دست آورند، رعایت این گروه را میکنند. این رعایتها بشدت مخرب است.
نمایندگان حق اظهار نظر دارند اما همه بر این متفق هستند که حق تهمت، تحریف و تخریب و اشاعه اکاذیب ندارند.اگر در رسانه ای خبری ولو کوتاه درج شود که متضمن این موارد باشد هم حق پاسخ و جواب برای طرف مقابل هست و هم حق شکایت و رسیدگی محفوظ. اما در مجلس سازوکار مناسبی برای پخش توضیحات وجود ندارد.
بله اگر نسبتی داده شد باید برای طرف مقابل هم امکان توضیح قایل شد.
این رویه در مجلس وجود دارد؟
تا حدودی.گاهی اگر فرد بخواهد یادداشت میدهد و تقاضا میکند و قرائت آن در اختیار هیأت رییسه است مشکل این مطلب این است که مرز بین اینکه صحبت نماینده در حیطه وظایف نمایندگی بوده یا خارج از آن واقعاً ایهام دارد. اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، تفاوت کاملاً روشن است. اینکه نمایندهای در چارچوب وظیفه خود عمل میکند یا خارج از آن مشخص است اما مرز روشن نیست و ایهام دارد. به همین خاطر نماینده میگوید من در چارچوب وظایف نمایندگی نقادی میکنم.
اما همه جوابیهها قرائت نمیشود.
اگر هر فردی حق جواب داشته باشد آن موقع در مجلس هر روز باید جوابیه گوش دهیم. البته باید برای مسائلی که حاوی توهین، تهمت و نسبت ناروا است امکان پاسخگویی فراهم شود. در دوره هشتم و نهم هیأت نظارت بر نمایندگان تشکیل شد که از نظر تئوری مسأله را حل میکند. اما عملکرد این هیأت باید ارزیابی شود و الان در موضع ارزیابی این هیأت نیستم.