گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - دیپلماسی از هر نوع، بهویژه تلفنیاش میتواند وسیله بسیار مناسبی برای حل مشکلات نیمقرن روابط خصمانه در هرکشوری از جمله کوبا باشد. گرچه نه نماد کمونیسم -به شکل موردانتظار- و نه نماد امپریالیسم هیچیک فرو نپاشید.
البته دیپلماسی تلفنی شرط هایی دارد؛ از جمله اینکه از یکسال پشتوانه مذاکرات مخفیانه -با میانجیگری کانادا - و نزدیک به چندسال بسترسازی مناسب داخلی و لازم برخوردار باشد. یکی از بسترها نقش «رائول » در کوباست. به روایت «پیوسرانو» یک کوبایی نسل اول انقلاب و پناهنده سیاسی، ««رائول» از اول، کمونیست باایمانی بوده است، او هیچوقت کاریزمای «فیدل» را نداشت، همیشه چهره ردیف دوم بود؛ آن هم نه بهدلیل مقام دومش در دولت، بلکه بهخاطر خنثی و خاکستری بودن زندگی شخصیاش. به نظر می رسد ساز و کار قدرت او را به نقشی وادار کرده بود تا فیدل را از زیر بار کار کثیف آزاد کند. «رائول» آدمی عملگراست و «فیدل» کلهشق و لجوج بود که برای اولینبار بخشهایی از اقتصاد را از مدیریت دولتی خارج کرد و یکی از اولین کسانی بود که با استفاده از سرمایه خارجی، شرکتهایی توریستی درست کرد... و اوضاع را دلاریزه کرد. (تب تند آمریکایلاتین: آرتور دموسلاوسکی)
«فیدل»، سالهاست بهخاطر حماسههای تحققنیافته آرمان و همبستگی جهانی، کار کثیف احیای رابطه امپریالیسم را به «رائول» واگذار کرده است. اعلام از سرگیری روابط دوجانبه ایالاتمتحده و کوبا شاید در نگاه ما بازتاب زیادی نداشته باشد، اما در ایالاتمتحده، میان سیاستمداران کنگره و پناهندگان ضدرژیم کوبایی مستقر در میامی آمریکا و در میان سوسیالیستهای کوبا و دنیا، نقطهعطفی برای آغاز صدهاتحلیل موافق و مخالف خواهد بود؛ ورقخوردن برگی از تاریخ به سمتوسویی جدید. سرانجام اعلام بازگشایی، گرهای که حلنشدنی و سخت، جلوه میکرد و اردوگاهی که پس از قریب به ٢٥ سال از فروپاشی پدرسالار اصلی - اتحاد جماهیر شوروی - اکنون به روی آمریکا باز میشود.
«باراک اوباما» و «رائول کاسترو»، هردو، با شجاعت نوآورانه و بیتوجه به مخالفان داخلی هر دوکشور و بازتابها، دوگام به عقب و گامی پرشتاب به جلو برداشتند. «رائول کاسترو»؛ انقلابی نسبتا سالخورده و علاقهمند به تغییر مناسبات گامی به پسرفت و در موافقت با آزادی «آلن گراس» کارمند آمریکایی آژانس امدادرسان که از سال ٢٠٠٩به همراه همسرش در زندان به سر میبرد و با نگاه به تغییرات تدریجی داخلی همکاری با آمریکا را برای آینده بهتر دید.
«اوباما» نیز با گامی معقولانه و برای خودداری از تحقیر دشمن دیرین از بیفایدهبودن سیاستهای تحریم و کارسازنبودن انزوا سخن گفت و سه مظنون به جاسوسی را آزاد کرد و هر دو با این انعطاف کاملا عملگرایانه بر مبنای عقلانیت به سرعت آماده بهبود روابط و بازگشایی سفارتخانهها و پایان دادن به دشمنی پس از ٥٠ سال شدند.
حزب کمونیست کوبا تقریبا پس از فروپاشی جماهیر شوروی سابق دریافت که ورق برگشته است، اما «فیدل کاسترو» بود که مبارزه با امپریالیسم را بهعنوان نمادی تغییرناپذیر برای پرونده تمام فصول زندگی خود پذیرفت و نخواست مهر شکست بر پیشانیاش بنشیند و کار را به اردوگاه رائولیستهایی واگذار کرد که تقریبا با بدنه جوانشده تغییر را میپذیرند. این تغییر استراتژیک را نمیتوان یکشبه یا نتیجه اقدامی فوری دانست. برای درک ماهیت و چرایی این رابطه خصمانه و تهاجمی باید تاریخی از سیاست خارجی دو کشور را با تمام ویژگیهای مسوولان دو طرف مطالعه کرد و تغییر رابطه را نیز باید با تمام مولفهها؛ از نتیجهندادن کمونیسم در همه کشورهای تابع آن تا جوانگرایی و کاهش شدید بهای نفت و تاثیر تحریم و دهها مولفه دیگر واکاوی کرد.
نسل جوان امروز کوبا دیگر حتی نمیدانند که مشکل کجاست و آرمانهای فیدل چه بوده و هست. شاید روزی از آرمانهای انقلاب کوبا یک عکس از «فیدل» با ریشهای بلند و پیپی بر لب در کنار عکس «چهگوارا» بر «تیشرت» جوانان کوبا ببینیم و کنگرههایی از احزاب کمونیست که «رائول» را خائن به انقلاب به تصویر میکشند. این تغییر رفتار نسل جدید را به رنگ باختن نگاه آنها به شعارهای کهنه و علاقه به دیگر کشورها با دیدگاه جهانیشدن فرهنگها میدانم که نتیجه انقلاب ارتباطی و اینترنتی در زندگی است اکنون؛ جوانان و علاقههای آنان است که دولتها را وادار به تجدیدنظر میکند؛ موجی که ساختارهای کهن را دگرگون میکند.
انعطاف دوجانبه کوبا با ایالاتمتحده قطعا دشمنانی در حزب کمونیست و دشمنانی در کنگره آمریکا خواهد داشت. اما قطعا روند تاریخ به سمت و سوی دشمنان رابطههای خوب و علاقهمندان صلح، دوستی و مدارا پیش نخواهد رفت، جهتگیری تاریخ به سمت افکارعمومی است که راهپیماییهایی سراسری در جهان ضدنژادپرستی، جنگ، تجاوز به زنان و تروریسم مطالبات خود را بیان میکنند. در سطح جهان کسانی که با علاقه آرمانهای امپریالیسمستیزی را با هدف امید به فروپاشی نماد سرمایهداری در کوبا پیگیری میکردند و تمام سوسیالیستهای دنیا، با پرسشی مهم مواجهند که فکر و ذهن آنها را مشغول میکند که آیا اردوگاه سرسخت کمونیسم فروپاشیده است؟
آیا «فیدل» تسلیم شده و این پایان یک انقلاب است که در ٦٠سال گذشته جز رنج و فقر و سیستمی بسته و نسلهایی تباهشده چیزی برای کوبا به ارمغان نداشت؟ اما واقعیت این است که هم ایالاتمتحده و هم کوبا نه پیروز شدند و نه شکست خوردند، این بخشی از یک روند تغییر تاریخی سوسیالیسم به عنوان یک مدل ناکارآمد است که ملتی را به آزادی هدایت میکند؛ آزادی در اقتصاد، اندیشه و مالکیت فردی، ایالاتمتحده را نیز هرروز به سمت واقعگرایی بیشتر سوق میدهد.
منبع: شرق