فارغ از اینکه تمهیدات سیاستگذاران فرهنگی برای کاهش آسیبهای چنین وضعیتی خصوصا برای کودکان و نوجوانان_با احتساب اینکه ۱۳ میلیون دانش آموز در کشور وجود دارد، چیست، باید دید مهمترین نهاد تعلیم و تربیت در کشور برای واکسینه کردن فرهنگی نسل چهارم و پنجم در چنین دنیایی چه راهکارهایی را دنبال می کند.
داشتن راهکار بدون داشتن پشتوانه های نظری قدرتمند و سندی قدرتمند در این فضا عملا کار را غیر ممکن می کند. خوشبختانه اگر تا ۱۰ سال پیش چنین پشتوانه ای در کشور وجود نداشت، اما امروز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پشتوانهای قابل اتکا برای این منظور است.
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا صادق زاده قمصری دارای دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و استادیار دانشگاه تربیت مدرس در گفتگو با خبرنگار مهر پیرامون دو موضوع اساسی متصل به هم یعنی سند تحول بنیادین و اسناد بین المللی در حوزه فرهنگ از جمله سند ۲۰۳۰ و نحوه مواجه اساسی با چنین اسنادی با توجه به وجود یک سند بالادستی قدرتمند در کشور به نام سند تحول بنیادین، به پرسش هایی پاسخ داد. از جمله این پرسش ها می توان نقدها به سند تحول بنیادین از منظر پیچیدگی در نگارش مبانی نظری را نام برد و یا این مساله که آیا تحول در تعلیم و تربیت تنها با تحول در آموزش و پرورش ممکن است؟ دیگر اینکه اسنادی چون سند ۲۰۳۰ اگر بار دیگر از سوی نهادی بین المللی ارائه شوند، نحوه برخورد با آن باید چگونه باشد تا استقلال فرهنگی حفظ شود و...وی مسئول کمیته مطالعات نظری سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش نیز بوده است.
*شما مقاله ای نوشته اید با عنوان «بازنگری مفهوم استقلال فرهنگی در مواجهه با اسناد و معاهدات بین المللی با تاکید بر سند آموزش ۲۰۳۰»، پیش از ورود به بحث سند تحول بنیادین که شما مسئول کمیته مطالعات نظری آن بودید، تعریفتان از استقلال فرهنگی را می فرمایید.
- ما در میان بحث های کلانی که در کشور داریم با نظر به اینکه در آینده نیز درگیر اسناد بین المللی در حوزه فرهنگ خواهیم بود، باید به مفهوم استقلال فرهنگی توجه کنیم که این مفهوم در مواجهه با اسناد معاهدات بین المللی به چه معناست. به این معنا که آیا ما باید یک نگاه تقلیدی محض نسبت به این اسناد داشته باشیم یا از سوی دیگر استقلال فرهنگی به معنای آن است که همه اسناد را دور بریزیم.
به گمان بنده هر دوی این روشها افراط و تفریط است. چه آن نگاهی که صددرصد اسناد را می پذیرد و چه آن نگاهی که همه اسناد را انکار می کند. در مواجهه با سند ۲۰۳۰ نیز افراط صورت گرفت چرا که عده ای فکر کردند هر چه در این سند وجود دارد را باید دور بریزیم و هیچ نکته مثبتی در آن نیست.
*روش پیشنهادی شما چیست؟
-به گمان من روش مناسب نگاه انتقادی به این اسناد است یعنی با توجه به فرهنگ بومی خودمان و مباحث مذهبی و دینی و نگاه به تمام مسائلی که در کشور داریم باید با اسناد بین المللی به صورت انتقادی برخورد کنیم تا بتوانیم ضعف هایش را حذف کنیم و نقاط مثبتش را بپذیریم.
ما با کمال افتخار از سال ۱۳۸۴ به بعد کار بزرگی را در حوزه تعلیم و تربیت آغاز کردیم و آن تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و برنامه راهبردی آن بود که مورد توجه دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار نگرفت و در اجرای آن با کندی و تامل حرکت شد
بدفهمی که از استقلال فرهنگی وجود دارد باعث می شود ما معنای متعادل و قابل قبول آن را نپذیریم. از سوی دیگر در دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی آنچه به درستی در مواجهه با سند ۲۰۳۰ پرداخته نشد، بازگشت به سند تحول بنیادین بود.
*می فرمایید عدم توجه به سند تحول بنیادین چگونه در مبحث مواجهه با سندی چون سند ۲۰۳۰ خود را نشان داد؟
-ما با کمال افتخار از سال ۱۳۸۴ به بعد کار بزرگی را در حوزه تعلیم و تربیت آغاز کردیم و آن تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و برنامه راهبردی آن بود که مورد توجه دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار نگرفت و در اجرای آن با کندی و تامل حرکت شد. دولتهای مختلف سند تحول بنیادین را جدی نگرفتند در حالی که اجرای این سند مورد مطالبه جدی رهبری بوده است. من معتقدم اگر نکات سند را مورد توجه قرار بدهیم شاید دیگر نیازی به پذیرش سند مکمل نباشد. یا حتی ممکن است بگوییم این نکته از یک سند بین المللی می تواند مکمل سند تحول بنیادین باشد. در واقع سخنم این است که ما کامل سندی که در زمینه تعلیم و تربیت داشتیم را کنار گذاشتیم و سراغ سند ۲۰۳۰ رفتیم. اصلا توجه به این سند ناشی از ناآگاهی ما نسبت به اهمیت سند ملی بود که داشتیم.
* باز گردیم به بحث استقلال فرهنگی...
-بدفهمی های ما باعث می شود هر کاری که در دنیا صورت می گیرد را توطئه بدانیم و بگوییم که با مبانی اسلامی در تناقض است در حالی که مسائل فرهنگی از جمله تعلیم و تربیت در دنیا جنبه های مشترک دارد و ما می توانیم از تجارب موفق دنیا استفاده کنیم. حتی دین ما نیز این عمل عقلانی را تایید می کند اما نکته این است که ما باید از تجارب دنیا در حوزه های فرهنگی از جمله تعلیم و تربیت به صورت هوشمندانه استفاده کنیم نه تقلیدی. در حالیکه در سند ۲۰۳۰ قرار بود یک پذیرش محض صورت بگیرد.
*بسیاری این نقد را به سند تحول بنیادین وارد میکنند که پرطمطراق نگاشته شده است. این نقد را قبول دارید؟
- مبانی نظری سند توحول بنیادین برای اینکه فرهنگیان یا عامه مردم آن را بخوانند نگاشته نشد. لازم است یک مروری تاریخی بر نحوه نگارش آن داشته باشیم. واقعیت این است که سند تحول بنیادین یک برنامه راهبردی ۲۰ ساله بوده که برای افق چشم انداز سند توسعه ۱۴۰۴ نگاشته شده و در حالی امروز تازه صحبت از اجرای آن است که دیگر به سال ۱۴۰۴ نزدیک می شویم این سند، مهمترین نهاد برای توسعه پایدار و پیشرفت ایرانی-اسلامی را آموزش و پرورش می داند و امکان ایجاد توسعه پایدار را از طریق آموزش و پرورش مهیا می کند.
در ابتدا نام سند تحول بنیادین، سند ملی آموزش و پرورش بود به دلیل اینکه به درستی احساس کرده بودیم تحول در آموزش و پرورش نیازمند عزم ملی است و نمی شود تنها در درون آموزش و پرورش تحول صورت بگیرد بدون آنکه در خانواده در سیستم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور، در آموزش عالی، در صدا و سیما هیچ عکس العمل و تحولی صورت نگیرد
در سال ۱۳۸۳ و در اواخر دولت اصلاحات پیشنهاد شد آموزش و پرورش یک برنامه راهبردی داشته باشد و در یک چشم انداز دراز مدت برای نهادی چون آموزش و پرورش نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدها شناسایی شود و همچنین چشم انداز قابل تحقق و عملکرد این نهاد تدوین شود. سپس راهبردی را در دوره زمانی مشخص برای تحقق چشم انداز تعیین کنیم. در ابتدا نام سند تحول بنیادین، سند ملی آموزش و پرورش بود به دلیل اینکه به درستی احساس کرده بودیم تحول در آموزش و پرورش نیازمند عزم ملی است و نمی شود تنها در درون آموزش و پرورش تحول صورت بگیرد، بدون آنکه در خانواده در سیستم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور، در آموزش عالی، در صدا و سیما هیچ عکس العمل و تحولی صورت نگیرد.
پس از اتخاذ چنین تصمیمی احساس شد پیش از تدوین برنامه راهبردی پیش نیازی لازم است تا متناسب با فرهنگ اسلامی و اقتضائات جمهوری اسلامی ایران، مبانی نظری اینکه آموزش و پرورش ما باید چگونه باشد تدوین شود. ما یک ملاک و محک نظری می خواستیم برای نقد وضعیت آموزش و پرورش، به معنای دیگر تصویری از آموزش و پرورش مطلوب در فضای جمهوری اسلامی ایران در کشور در مبانی نظری سند تحول بنیادین نوشته شد و بر اساس آن حرکت به سوی مطلوب در راهکارهای راهبردی نگاشته شد.
*خلاءهایی که سند تحول بنیادین پر کرد را نام می برید؟
-اولین مساله و چالش ما این بود که رهنامه و دکترین برای آموزش و پرورش نداشتیم و چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن هیچ رهنامه کامل و منسجم مبتنی بر قانون اساسی در این نهاد وجود نداشت و این اولین خلاء ما بود پس باید یک رهنما می نوشتیم. همه صاحب نظران حاضر در این کمیته نیز قبول داشتند نقشه جامع و قابل دفاع و متناسب با فرهنگ اسلامی برای مهمترین دستگاه تعلیم و تربیت کشور تاکنون نوشته نشده است. در مجموع می خواهم بگویم به این نتیجه رسیدیم که باید پیش از هر چیز یک فلسفه برای آموزش و پرورش داشته باشیم تا بدانیم رسالت و هدف تعلیم و تربیت در این نهاد چیست و رابطه این نظام با خانواده، رسانه، آموزش عالی و ... که به عنوان فلسفه تربیت رسمی و عمومی این دو را می شناسیم، چیست؟
*در حال حاضر این رابطه وجود دارد؟ چون به نظر می رسد کماکان آموزش و پرورش با آموزش عالی سر مسائلی چون کنکور زبان مشترک ندارد و یا صدا و سیما کتاب های کمک آموزشی را به وفور تبلیغ می کند اما وزیر آموزش و پرورش مدام از آفت این کتاب ها در سیستم آموزشی می گوید.
-واقعیت این است که چنین رابطه ای در حال حاضر و حتی با داشتن سند تحول بنیادین میان نظام آموزش و پرورش و دیگر نهادهای موثر در عرصه تربیت وجود ندارد.
*چرا؟ مگر سند تحول بنیادین را نداریم؟
-در ادامه روند تدوین سند تحول بنیادین، سند از حالت ملی خارج شد. در ادامه این موضوع را بازتر می کنم اما اجازه بدهیم روندی که داشت پیش می رفت را توضیح بیشتری بدهم. هنگام تدوین سند، خلا دیگری که مشاهده کردیم این بود که برای تربیت به معنای عام که بخشی از آن در آموزش و پرورش رخ می دهد و بخشی در مسجد و رسانه و خانواده و ... نقشی وجود نداشت. اساسا تربیت در معنای عام در کشور ما فلسفه ای مدون نداشت و حرف هایی هم که زده می شد تنها مربوط به فلسفه تربیت انسانی در جامعه بود بدون در نظر گرفتن شرایط کشور. پس ما با دو مبحث رو به رو بودیم؛ فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران و تربیت رسمی و عمومی. رهنامه همه این موارد را تدوین کرد و طی ۵ سال این سند مدون شد که الگویی متناسب با شرایط ایران و الگوی اسلامی و به عنوان الگوی کلان وضع مطلوب با نگاهی فراتر از آموزش و پرورش با مشورت استادان حوزه و دانشگاه تدوین شد.
نقدی که به سند تحول بنیادین ممکن است وارد شود، درباره طمطراق بودن آن درست نیست اما نقد درباره کل سند ممکن است به جا باشد. ما در مبانی نظری نسبت تربیت عمومی با تربیت تخصصی را مشخص کردیم و قرار نبوده است که مبانی نظری سند تحول بنیادین برای مطالعه عموم مردم باشد که ما نگران این موضوع باشیم که قابل فهم نیست. ما یک نقش مطلوب را برای آموزش و پرورش، خانواده، آموزش عالی، نهاد رسانه و... در تربیت را مشخص کرده ایم و این دیگر وظیفه آموزش و پرورش است که با ارتباطی که با دولت یا نهادهای عمومی دارد این وضع مطلوب را به جریان بیندازد.
در حال حاضر سند جنبه ملی خود را از دست داده است و این نقد جدی است که به آن وارد است. راهبردهای بیرون از مجموعه آموزش و پرورش را در آن کم می بینیم. نمونه آن اتفاقات و اختلافاتی است که میان آموزش و پرورش و آموزش عالی سر کنکور وجود دارد و یا تفاوت های دیدگاهی که میان خانواده و رسانه ملی با آموزش و پرورش در جریان تربیت عمومی بچه ها وجود دارد
جواب آن سوال چرایی شما اینجاست که مشکل از آنجائیکه آغاز شد که دوستان سند تحول بنیادین را به سمت و سویی بردند که تنها به نگاه درون نظام آموزش و پرورش محدود شد. در حالی که در زمان وزارت آقای حاج بابایی در آموزش و پرورش، ما به ایشان تاکید کردیم که سند تحول بنیادین باید یک نگاه بیرونی داشته باشد و آموزش و پرورش به تنهایی توان تحول در حوزه تعلیم و تربیت را ندارد. همانطور که گفتم در حال حاضر سند جنبه ملی خود را از دست داده است و این نقد جدی است که به آن وارد است. راهبردهای بیرون از مجموعه آموزش و پرورش را در آن کم می بینیم. نمونه آن اتفاقات و اختلافاتی است که میان آموزش و پرورش و آموزش عالی سر کنکور وجود دارد و یا تفاوتهای دیدگاهی که میان خانواده و رسانه ملی با آموزش و پرورش در جریان تربیت عمومی بچه ها وجود دارد. قرار بوده است هر ۵ سال بازنگری در این سند اتفاق بیفتد و مطالبه رسانه ها باید این باشد که در این بازنگری جنبه ملی سند مورد توجه قرار بگیرد و به آن بازگردد.
در حال حاضر آموزش عالی کمکی به حل مشکلات آموزش و پرورش نمی کند، چرا که در سند تحول بنیادین تکلیفی برای آموزش عالی نیامده است. صدا و سیما نمی داند نقشی در جریان تربیت نسل جوان دارد چرا که ما آن را مشخص نکرده ایم. بعضاً اتفاق هایی خارج از آموزش و پرورش رخ می دهد که برای موفقیت سند تحول بنیادین در درون آموزش و پرورش مانع تراشی می کند.
*به معنای دیگر شما معتقد هستید نگاه حاکم بر سند باید ملی باشد اما در حال حاضر بیشتر یک سند برای نظام آموزش و پرورش است فقط؟
-بله. در مبانی نظری و نگاه کلان تعلیم و تربیت در تمدن اسلامی، خانواده، مساجد، سیستم فرهنگی باید در حوزه تربیت نقش آفرین باشد و این یک جریان ملی است و تغییر آن در دست آموزش و پرورش نیست. در حال حاضر وقتی سیستم کلان برنامه ریزی کشور را نگاه می کنیم، می بینیم که آموزش پرورش عملاً به رسمیت شناخته نمی شود و اهمیت و اولویت ندارد. چرا که به طور کلی فرهنگ، نقش آخر را در برنامه ریزی کلان کشور دارد. به طور مثال دولت برای بحث تحول سلامت، هزینه می کند اما نمی داند اگر یک دهم آن را برای تحول در آموزش و پرورش بگذارد، در هزینه های سلامت در آینده صرفه جویی کرده است. سلامت امر مهمی است اما پیشگیری همیشه بهتر از درمان است.
*این روزها بحث بودجه وزارتخانه ها در مجلس باز می شود. اما به نظر نمی رسد اتفاقی در حوزه بودجه ای در وزارت آموزش و پرورش رخ دهد.
- همه می دانیم که همیشه ۹۵ درصد تا ۹۸ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق معلمان می شود. علاوه بر اینکه باید برای اضافه کردن بر حقوق معلمان چانه زنی شود، اما نکته اینجاست که ما برای تحول عملاً هزینه ای نمی کنیم. سیستم ملی قبول می کند ۱۵ درصد به بودجه آموزش پرورش برای تحول اضافه شود؟ آیا سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور با چنین رشدی موافقت می کند؟ در حال حاضر مجلس هم صرفاً به دنبال حقوق معلمان است که در جای خود بسیار نکته قابل پیگیری است اما کل کار آموزش و پرورش حقوق دادن به معلم ها نیست.
*سخن آخر را می فرمایید...
-ما امروزه نیازمند عزمی جدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای این منظور هستیم که با مشکلاتی که در این چند سال ایجاد شده و اجازه نداده سند تحول بنیادین موفق باشد، رو به رو شویم و آنها را حل کنیم. امروزه دانشجو معلم ها در دانشگاه فرهنگیان مبانی سند تحول بنیادین را می خوانند. کتابی با بیان شفاف و روشن نیاز داریم تا فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران را تدوین کند چرا که آنچه ما نوشتیم برای تصمیم گیری درباره سند بوده است نه حتی خواندن دانشجو معلمها.
موضوع مهمتر اما این است که باید در بازنگری در این سند، چرخشی به سمت ملی بودن داشته باشد و نگاه بیرونی به آن وارد شود تا همه دستگاه ها و نهادها در حوزه تحول در زمینه تعلیم و تربیت با آموزش و پرورش همسو شوند. در فضای امروز جامعه بسیار نیازمند توجه جدی به فرهنگ سازی و رشد و توسعه تعلیم و تربیت ایرانی- اسلامی هستیم. مبانی نظری آن مهیاست و تنها همتی عالی می طلبد.