به گزارش خبرگزاری دانا، در بررسی کارکردهای رسانه در ادبیات ارتباطات، همواره علاوه بر کارکردهایی همچون اطلاعرسانی و سرگرمی، انعکاس واقعیت بهعنوان یکی از الزامات فعالیت رسانهها در تنویر افکار عمومی مطرح شده است، موضوعی که با پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی در حاشیه قرار گرفته است.
در این میان برخی از کشورها با بهرهگیری از رسانهها نه تنها واقعیت را منعکس نمیکنند بلکه از آن در راستای اجرای سیاستها و منافع دولتهایشان نیز دست زده و حتی به خلق واقعیت ساختگی میپردازند.
در نظریههای ارتباطات بهویژه در نظریه بازنمایی بودریار به این رویکرد پرداخته شده است.
بودریار بازنمایی را دارای سه سطح میداند؛ سطح اول نسخه بدلی از واقعیت است که به روشنی قابل تشخیص است. سطح دوم نیز نسخه بدلی است و آنچنان طبیعی که مرز میان واقعیت و بازنموده را محو میکند و در سطح سوم که در پیشرفتهترین سطح بازنمایی است در آن بدون ذرهای تکیه بر واقعیت، خود به تولید واقعیت جعلی دست میزند که بهترین مثال آن واقعیت مجازی است، در سطح سوم بازنمایی، رسانه در تولید واقعیت از جهان واقعی پیشی میگیرد.
این رویکرد رسانهای از سوی ایالات متحده در برهههای مختلف در آثار سینمایی هالیوود قابل مشاهده است.
اخیراً شیوع ویروس کرونا در چین و ایجاد نگرانیهای جهانی نسبت به گسترش آن در صدر اخبار بینالمللی قرار گرفته است، موضوعی که بهنظر میرسد در گذشته فیلمهای هالیوودی به آن پرداخته است.
کمی تعمق در آثار سینمایی هالیوود در دهه گذشته نشان میدهد در فیلمی تحت عنوان شیوع (Contagion) محصول سال ۲۰۱۱ تا حدودی به تولید واقعیتی پرداخته شده که امروز و در آغاز سال ۲۰۲۰ بهوقوع پیوسته و داستان انتشار یک بیماری ناشناخته را روایت میکند.
برخی از شاخصها در داستان این فیلم عبارتند از:
داستان فیلم در هنگکنگ، منطقهای در جنوب چین رخ میدهد.
ویروس بیماری که در حال گسترش است شبیه ویروس بیماری آنفولانزا و راه درمان آن ناشناخته است.
در فیلم درمان و واکسنی برای این بیماری کشف نشده است.
علائم انتقال این بیماری بهطور مستقیم از طریق لمس، سرفه، خوردن با دستهای آلوده و عطسه از فردی به فرد دیگر منتقل میشود.
پیگیری وضعیت شخصیت فوت کرده توسط این بیماری ناشناخته مرکز کنترل و پیشگیری بیماری (CDC) و سازمان بهداشت جهانی (WHO) است.
مقایسه این فیلم با آنچه امروز رخ داده نشانگر شباهتهایی باورنکردنی بین بیماری تخیلی مورد اشاره در فیلم با شیوع ویروس کرونا در چین است!
برخی از این موارد به شرح زیر است:
ویروس کرونا در ووهان چین واقع در جنوب شرقی این کشور شیوع پیدا کرده است.
علائم اصلی این بیماری تب، سرفه، تنگی نفس و مشکلات حاد تنفسی است.
روش انتقال این بیماری انسان به انسان و نحوه انتقال آن شبیه بیماری آنفولانزا از طریق سرفه و عطسه است.
همچنان درمان و واکسنی برای ویروس کرونا شناخته نشده است.
انستیتوی ملی بهداشت آمریکا از مدتی قبل در حال کار بر روی واکسن علیه نوعی ویروس جدید است که به نظر میرسد که این ادعا مربوط به ویروس کرونا است.
بررسی تاریخ سینمای آمریکا نشان میدهد در برهههای مختلف زمانی هرگونه سیاست خارجی آمریکا پیش و یا در حین اجرا دارای پیوست فرهنگی است که متناسب با وضعیتی که پیشبینی میشود واقعیت محتمل و دلخواه را به نمایش گذاشته، راهحل آن را ارائه داده و پس از ایجاد آمادگی ذهنی در جهان آن را محقق میکند.
این رویکرد رسانهای که از آن بهعنوان دیپلماسی رسانهای هم یاد میشود از دوران جنگ سرد و معرفی کمونیسم بهعنوان یک دشمن آغاز شد.
با فروپاشی نظام دوقطبی ایالات متحده برای راهبری فرهنگی، پروژه دشمنسازی و اجرای سیاستهای خارجی خود دستاویز محکمی نداشت تا اینکه با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ این سرگردانی به پایان رسید و پروژه اسلامهراسی مستمسکی قوی و دشمنی جدید برای جایگزینی کمونیسم شد.
این هراس و معرفی اسلام و معتقدینش بهعنوان افرادی خشن، بیرحم، بیتمدن و خطرناک برای حیات جهان الگویی پرکاربرد برای فیلمهای هالیوودی بود تا بتوانند با دستکاری و شکلدهی به افکارعمومی جهان اقدامات جنگطلبانه آمریکا را توجیه کنند.
جدای از این رویکرد اسلامهراسی بهنظر میرسد ایالات متحده برای فشار آوردن بر رقیب اقتصادی خود یعنی چین هم پیوست فرهنگی تعریف کرده است. در زمانی که چین در نبرد اقتصادی با آمریکا، این کشور را تقریباً مغلوب خود کرده این کشور با تولید محتواهای فرهنگی از گذشته نه چندان دور این موضوع را پیشبینی کرده و در نهایت خود را مجدد بهعنوان ناجی دنیای ناشناختهها معرفی میکند.
لازم بهذکر است که برخی تحلیلگران بر این باورند که هرگاه آمریکا در حوزه اقتصادی خاصه در بخش فناوریهای پیشرفته از رقیب آسیایی خود عقب میماند با استفاده از ابزارهایی که در حوزه بیوتروریسم در اختیار دارد، اقدامات خصمانه خود را علیه این کشور پی میگیرد.
انتهای پیام/