مستند « عابدان کهنز » به کارگردانیمجید رستگار روایت تربیت، شکوفایی و بالندگی نوجوانان مسجد امیرالمومنین(ع) کُهَنز شهریار است که در وقایع مهم انقلاب اسلامی از جمله فتنه ۸۸ و فتنه تروریستهای تکفیری در سوریه حضوری فعال داشتهاند.
مستند بلند «عابدان کهنز»، هر بینندهای را متأثر خواهد کرد؛ مستندی راجعبه شخصیت شهید «مصطفی صدرزاده». باید گفت «عابدان کهنز» برخلاف بسیاری از مستندها و فیلمهایی که در شرایط فعلی تولید میشود، دارای نگاهی امیدوارانه و روبهجلو، باتوجه به آیندۀ نظام است. مستند تلاش میکند تا نقاط مثبت و امیدوارکنندهای که میتوان بر آنها تکیه کرد را نشان دهد و پیشنهادی ایجابی برای مدلسازی در نهادسازی ارائه میدهد. با این مدلسازی، میتوان توسعۀ کارآمدی برای نهادهای ناکارآمد موجود، رقم زد؛ یا به عبارت دقیقتر آنچه که رهبری بهعنوان آتش به اختیاری در حوزۀ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مدنظر قرار دادهاند را بهعنوان یک الگو در جامعه مطرح کرد.
در این مستند، الگویی از رفتار درست را برای جذب و پرورش نیروی مکتبی و انقلابی به جامعه معرفی می شود و محصولات آن را که فعالان فرهنگی، مدافعان حرم و انسانهای گرهگشایی هستند را نمایان می سازد؛ همان چیزی که در جامعۀ امروز بهشدت به آن نیاز داریم.
فارغ از برخی رفتارهای غلط و خشک دهۀ 60 و به دور از رفتارهای غربزدۀ دهۀ 80 و 90، «عابدان کهنز» معرفیکنندۀ الگویی در چهارچوبها و اصول اساسی اعتقادی و درضمن، مبتنی بر نشاط، روحیه و فارغ از رفتارهای خشک و دفعکننده است و جذبی با شور، امید، دلبستگی و رابطۀ عاطفی عمیق بین نیروهای جریان انقلاب اسلامی همراه دارد.
نکته دیگری که در این مستند به آن اشاره شده، استفاده از حداقل امکانات برای حداکثر بهرهوری است؛ یعنی میتوان «عابدان کهنز» را در چهارچوبهای آتش به اختیاری اقتصادی درنظر گرفت و بهعینِ دید که چگونه میتوان با حداقل امکانات و بدون هزینۀ گزاف، بهرهوری حداکثری داشت.
در این مستند، کارگردان تلاش کرده که روایتی را برای مخاطب به سرانجام برساند. روایت اینکه «ما بهجای آنکه بخواهیم تمام دنیا را عوض کنیم، [باید] تلاش کنیم که منطقه و محلۀ خودمان را تغییر دهیم و اگر این تغییر منطقه و محله درست صورت بگیرد، میتوان یک تغییر جهانی را رقم زد.» این حرف ناظر به حرف مهم رهبر انقلاب است که میفرماید: «در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همۀ کارها به شما متوجه است.» این تلاشی است که مصطفی صدرزاده و باقی همراهانش در منطقۀ شهرک ولیعصر(عج) رقم زدند و مستندساز، تلاش میکند آن را به نحو احسن نشان دهد؛ زمین بایری که قابلاستفاده نیست و مصطفی صدرزاده و دوستانش آن را برای بچههای محل قابلاستفاده میکنند. استفاده از امکانات محیطی مثل رودخانه و غیره برای دورهم جمعکردن بچهها. برگزاری مسابقات ابتدایی ورزشی برای افزایش نشاط عمومی، انتقال مؤثر نگاهها و دیدگاهها به نوجوانان محل؛ اینها تلاشهایی است که نشان میدهد بدون امکانات و بدون خرج مالی زیاد، میتوان ظرفیت بالای معنوی را برای گفتمان انقلابی اسلامی ایجاد کرد.
ازلحاظ محتوا آن چیزی که مستند را متمایز میکند، حس منتقلشده به مخاطب است، همۀ داستان روایت میشود تا به نقطهای برسد که آن نقطۀ تجمیع احساس و عاطفه و عقلانیت برای مخاطب است؛ حالا قرار است شما با آدمی که اینقدر مهم است و در جامعه اثرگذاری دارد، همزادپنداری کنید و او را در صحنۀ بسیار مهمی از دست بدهید. صحنۀ شهادت و اتفاقاتی که در سوریه برای مصطفی صدرزاده میافتد، باعث میشود که مخاطب یک حس عمیق و درونی شدیدی پیدا کند که به نظر من همین نقطه، نقطۀ اثرگذار مستند «عابدان کهنز» میشود.
آنچیزی که حائز اهمیت است و میتوان به آن اشاره کرد، امیدواری است که مستند به مخاطب القا میکند و برای او، تصاویر نوجوانان و نونهالان انتهای فیلم که از جنس مصطفی صدرزاده و بواسطۀ او و تیم همراهش در محله شکلگرفته، باورپذیر میشود.
مهمترین حرف عابدان کهنز این است که مساجد چقدر میتوانند اهمیت داشته باشند. این خانههای خدا واقعاً میتوانند دانشگاه باشند و در آن اساتیدی از لحاظ فرهنگی، نظامی، اجتماعی و... تربیت شوند. در عابدان کهنز مسجدی را میبینیم که یک دانشگاه واقعی است و دانشجویانش اساتید انسانیت هستند. از این دست مساجد در مملکت ما زیاد است و باید به آنها پرداخته شود و تبلیغشان کرد. دانشگاههایی که مدرکی به کسی نمیدهند، اما خروجیشان بسیار زیاد است.