معرف کتاب دارالمجانین
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ ؛ داستان کباب غاز را همه شنیده ایم! داستانی که بخش از خاطرات روزهایی که مدرسه می رفتیم را به یادمان می آورد. داستانی که سر کلاس ادبیات چقدر با آن خندیده ایم. داستانی که نویسنده اش را پدر داستان کوتاه فارسی می نامند و کسی نبود جز محمدعلی جمال زاده. حال می خواهیم کتاب دیگری از استاد جمال زاده معرفی کنیم. کتابی که پر است از کلمات و اصطلاحات عامیانه. کتاب دارالمجانین.
دیباچه ی کتاب دارالمجانین را که باز می کنیم با مقدمه ای داستانی مواجه می شویم که در آن نوشته است: که این داستانی که می خوانید ما در فلان تاریخ برحسب اتفاقی از زنی خریدیم که نیاز به پول داشت و همسرش در دارالمجانین کار می کرد و این کاغذها که دورش نخ قندی بسته شده بود را از دارالمجانین آورده بود و تا سال ها در گوشه کتابخانه ی ما در فرنگ خاک می خورد تا اینکه روزی خواندیم و کیف کردیم و گفتیم حیف باشد که شما نخوانیدش، کتابش کردیم!
داستان از این قرار است که محمود بعد از فوت پدرش به خانه ی عمویش میرد و عاشق دختر عمویش می شود و عاقبت عمویش نامه ی عاشقانه محمود را پیدا می کند و او برحسب ماجرایی و بر اثر آشنایی با دیوانه ای به نام هدایت خان که لقبش بوف کور است خودش را به دیوانگی می زند تا به دیوانه خانه برود. در نهایت روزی خبر مرگ عمویش را به او می دهند. محمود می خواهد نزد دخترعمو برگردد اما مسئولان دیوانه خانه مانع می شوند و او در دیوانه خانه محبوس می شود. و شروع به نوشتن این عریضه می کند و داستان را شرح می دهد و در نهایت تاثیر عمل کردن به حرف های بوف کور را که باعث تباه شدنش هست را می بیند.
چیزی که در این کتاب اهمیت دارد، نقد هایی است که جمال زاده به صادق هدایت دارد. گویی این که کتاب را نوشته تا انتقادش به هدایت را بیان کند. او در این کتاب عاقبت پیروی از صادق هدایت و خواندن نوشته هایش را به صورت داستان بیان کرده است.
این کتاب پر است از شعر و مثل و حرف های عامیانه و بعضا عالمانه و خواندنش مانند سایر کتاب های جمال زاده بسیار لذت بخش است و ذره ذره شیرین می شود و به اوج میرسد. داستان کش مکش بسیاری دارد و لحظات تلخ و شیرین بسیاری دارد. احتمالا شما هم از خواندن این کتاب پشیمان نخواهید شد.