بسیاری از افراد با انتخاب رشته تحصیلی در دوره متوسطه، سنگ بنای آینده خود را مستحکم می کنند و این انتخاب در سرنوشت و آینده افراد نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.
انتخاب رشته در واقع نخستین انتخاب مهم افراد تا آن سن است، دانش آموز پیش از این در معرض هیچ انتخابی برای ساختن آینده خود قرار نگرفته و حالا باید در مورد مسیر زندگی و شاید شغل آینده خود تصمیم بگیرد.
اما این انتخاب در زمانی صورت می گیرد که نوجوان به مقتضای سن خود دائم در حال تغییر نگرش ها، آرزوها، علائق و تعیین شغل است؛ دانش آموز ممکن است در این دوره سنی روزانه چندین شغل را به عنوان کار مورد علاقه خود انتخاب کند اما پس از گذشت چند ساعت به کار و شغل و رشته تحصیلی دیگری علاقه نشان دهد.
این تغییر دائمی علائق، نگرش ها و آرزوها می تواند نوجوان را از انتخاب درست بازدارد از این رو این گونه انتخاب ها به ندرت می تواند آینده خوشایندی برای فرد رقم زند و به همین دلیل برای انتخاب رشته تحصیلی مناسب به کمک دیگران نیز نیازمند است.
هدایت تحصیلی لازم اما ناکافی
محمدعلی شاکریزاده، یک مشاور تحصیلی مدتی قبل در یادداشتی در خبرگزاری ایسنا گفته هدایت تحصیلی (انتخاب رشته) برای دانش آموزان پایه نهم نسبت به گذشته تغییرات بنیادی و چند جانبهای داشته است؛ در این دگردیسی، هدایت تحصیلی در مجموع شامل ۱۰۰ امتیاز براساس ملاکها و عوامل زیر است؛
• نظر دانش آموز به میزان ۱۰ درصد با توجه به انتخاب و اولویت بندی وی از بین شاخهها و رشته های تحصیلی مورد نظر در دوره دوم متوسطه
• نتایج عملکرد تحصیلی به میزان ۳۵ درصد براساس بررسی نمرهای دانش آموزان درهمه درسهای دوره اول متوسطه٬ با ضرایب اختصاصی هر یک از آنها در رشتهها و گروههای تحصیلی
• نتایج آزمونهای مشاوره ای به میزان ۳۰ درصد برگرفته از نتایج آزمون های استعداد ٬ رغبت ٬ شخصیت و ارزش های تحصیلی شغلی دانش آموزان
• نظر معلم ها به میزان ۱۰ درصد، با توجه به نظر معلم های همه درس های دوره اول متوسطه در تعیین اولویت های انتخاب شاخه و رشته تحصیلی دانش آموزان
• نظر والدین به میزان ۵ درصد
• نظر مشاور به میزان ۱۰ درصد با بررسی تخصصی عملکرد تحصیلی دوره ابتدایی و متوسطه ٬ نتایج آزمون ها ٬ نتایج عملکرد تحصیلی ٬ مصاحبه و مشاوره با دانش آموزان و والدین آنان.
وی معتقد است هدایت دانش آموزان در جهت انتخاب شغل و رشته تحصیلی طرحی است که نباید معطوف به سال نهم باشد و از همان سال های ابتدای تحصیل می بایست در جهت آگاهی بخشیدن صحیح و نه صرفاً متکی به نوع دیدگاه عوام تلاش شود.
حرکت به سمت سند تحول بنیادین
هر چند گفته می شود که انتخاب رشته سال جاری بر اساس ۶۵ درصد بررسی مشاوره ای و ۳۵ درصد عملکرد تحصیلی صورت می گیرد، با این وجود نمی توان استعدادها و توانایی های یک فرد را در این مدت کوتاه سنجید.
بر اساس سند تحول بنیادین باید ۴۸ درصد دانش آموزان در رشته های فنی و کاردانش و ۵۲ درصد در رشته های نظری تحصیل کنند که این رقم اکنون در رشته های فنی ۳۸ درصد و در رشته های نظری ۶۲ درصد است.
نظام تعلیم و تربیت کشور با این رویکرد در تلاش است که سند تحول بنیادین را تحقق بخشد و حضور دانش آموزان در رشته های موردنظر را به ارقام یاد شده نزدیک کند. آموزش و پرورش همچنین می کوشد از این رهگذر نیروی انسانی ماهر، تکنیسین و متخصص تربیت کند تا مشکلات اشتغال تاحدودی برطرف شود.
هر چند کشور نیاز به نیروی انسانی ماهر، تکنیسین و متخصص در رشته های علوم انسانی و ریاضی و فنی دارد و این توزیع متوازن باید اتفاق بیافتد اما واقعیت این است که هنوز مدارس کشور ظرفیت تربیت نیروهای ماهر، تکنیسین و متخصص را در اختیار ندارد.
اکنون ۳۸ درصد دانش آموزان در مدارس کاردانش و هنرستان های فنی و حرفه ای تحصیل می کنند که پس از فراغت از تحصیل در جامعه به عنوان نیروهای ماهر، تکنیسین و متخصص شناخته نمی شوند.
کارگاه ها و آزمایشگاه های این مدارس هنوز دارای تجهیزات کامل نیست از این رو کارآموزان و معلمان این آموزشگاه ها نیز توانایی آموزش دانش آموزان برای تربیت نیروهای ماهر، تکنیسین و متخصص را ندارند.
آموزش های مدارس باید به سمتی رود که نیروهای کارآفرین، حرفه ای و توانمند تربیت کند در حالی که آموزش های فعلی مدارس چنین نیروهایی پرورش نمی دهد.
انتخاب درست رشته تحصیلی به لوازم و اجرای برنامه های مختلفی نیازمند است که اختصاص مبحث و یا واحدی در این رابطه نه در یک پایه تحصیلی بلکه در اغلب پایه ها و دوره های تحصیلی یک ضرورت محسوب می شود.
کشور نیازمند نیروهای کارآفرین است و به نظر می رسد هنوز آموزش و پرورش نتوانسته مقدمات تربیت این نیروها را فراهم کند. در این شرایط می توان معضل بیکاری را تا حد زیادی متوجه آموزش های ناکارآمد مدارس دانست که دانش آموز را کارآفرین تربیت نمی کند.
مدارس هنوز در آموزش مهارت های زندگی و حرفه ای به دانش آموزان توانمند نیست و خروجی های آموزش و پرورش به خوبی این موضوع را آشکار می سازد، به همین دلیل نظام تعلیم و تربیت باید با بهره گیری از الگوهای بومی و بین المللی به اصلاح این نظام بپردازد و در اجرای کامل برنامه ها مانند سند بنیادین آموزش و پرورش وسواس بیشتری نشان دهد.