به گزارش پایگاه خبری دانا جایگاه اشعار زیبای او در شکل گیری ادبیات منظوم فارسی زبانها و خدمت ولایش به زبان و ادب فارسی باعث شد تا نگاهها به رودکی فراتر از مرزهای جغرافی باشد و در وسعت فرهنگها بگنجد.
شعر فارسی بخش ناگسستنی فرهنگ ایرانی هاست که بسیاری از جنبههای حیات اجتماعی ایرانیان را در خود حفظ کرده است. شعر برای مردمانی که در شکایت از سردی هوا و ناملایمات زندگی و نا رفیقی دوستان میگویند «هوا بس ناجوانردانه سرد است» (اخوان- معاصر) و در توصیف تفاوت میان دو چیز میگویند «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است» (ناشناس) و یا در توصیف نیکی و خوبی کسی یا چیزی میگویند «آنچه خوبان همه دارند تا تنها داری» (شهریار-معاصر)، و یا در شکوه از اشتباهی که از خودشان برخاسته میگویند «از ماست که بر ماست» (ناصر خسرو قبادیانی- قرن چهارم) مانند ذرات هواست که همه جا را پوشانده و همه چیز را در بر گرفته است.
این گونه است که روز ۲۵ دسامبر، چهارم دی ماه که بنا به قول مورخان زاد روز ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی است برای فارسی زبانها روز مهمی است. مهم این است که فارسی زبانها چه در ایران، و چه در هرجای دیگر جهان «بوی جوی مولیان» را خوانده اند و داستان عجیبش را شنیده اند. این چیزی است که شاعری را پس از سالها همچنان زنده و پا برجا میدارد. حالا گیریم این خاطره انگیزی حتی به مدد صدای بنان بوده باشد.
پدر شعر فارسی!
شاید قدیمیترین نمونههایی شعر فارسی که این روزها وجود دارد را بتوان در میان آثار رودکی پیدا کرد. گرچه پیش از او حتی نمونههایی از شعر را میتوان در گاتهای اوستا و یا اشعار مانی نقاش هم پیدا کرد. اما از میان آثاری که این روزها به عنوان شعر کلاسیک فارسی شناخته میشود و بر پایه ساختاری عروضی سروده شده بیش از هزار و صد سال نمیگذرد. توجه ویژه سامانیان به زبان و ادب فارسی باعث شد تا شاعری جوان از روستایی بهنام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) به دربار امیر نصر سامانی راه یابد و از مقربان درگاه ایشان شود و چنان شود که با سرودن بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت نخستین شاعر شود که در تاریخ ادبیات فارسی ایرانی دیوان اشعار داشته باشد و به عنوان پدر شعر فارسی در میان همه مورخان و پژوهشگران شناخته شود.
پیر چنگی!
عبدارحمان جامی در بهارستان مینویسد: “چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن را به تمام حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن گرفت و به واسطه حسن صوت در مطربی افتاد و عود بیاموخت و درآن ماهر شد و نصر بن احمد سامانی (امیر سامانی که درسالهای ۹۱۳-۹۴۳ م حکومت داشته است ش. ش) او را تربیت کرد”.
این مطربی که جامی به آن اشاره میکند داستان معروفی در ادبیات فارسی دارد که نشانه اثر گذاری شعر فارسی در ذهن و خاطر ایرانی هاست. داستان چنان که در چهار مقاله نظامی عروضی بیان میشود از این قرار است که امیر نصر سامانی بخارا، پایتخت را به قصد هرات ترک میکند و دل در گرو آب و هوای هرات یا شاهدی زیبا رو هرات را ترک نمیکند و نزدیک به چهار سال در هرات ساکن میشود. وزیران و لشگریان دلتنگ امیر هرچه میکنند پادشاه سامانی هرات را ترک نمیکند تا اینکه همه دست به دامن رودکی میشوند که امیر تنها به خاطر شعر و موسیقی توست که به بخارا باز میگردد. چنین میشود که رودکی قصیده معروف بوی جوی مولیان را میسراید و ان را با چنگ خود در محضر امیر میخواند و چنان میشود که امیر تحت تاثیر این قصیده پای برهنه سوار بر اسب میشود و راهی بخارا میشود. این قصیده به شرح زیر است:
بوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درُشتیهای اوزیرپایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوستخنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا، شاد باش و دیر زیمیر زی تو شادمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستانسرو سوی بوستان آید همی
میر ماه ست و بخارا آسمانماه سوی آسمان آید همی