بررسی مکاتبات فرمانده روسی به حاکم خانات گنجه (۱۹- ۱۲۱۸. ق)
به گزارش پایگاه خبری دانا درباره جنگهای ایران و روس پژوهشهای بسیاری صورت گرفته است، اما به طور معمول مسئله آغازین آن مورد غفلت واقع میگردد. شاید این موضوع بهجهت کمبود اسناد و منابع یا عدم دسترسی به آنان است که به عاملی برای پنهان ماندن زوایای این واقعه تاریخی مبدل میشود زیرا با کشف لایههای اولیهای همچون بازخوانی نامههای فرماندهان نظامی روس یا حاکمان قاجاری جنوب قفقاز مساعدت شایانی در نقطه شروع جنگهای ایران و روس و چگونگی جدایی مناطق مذکور مینماید. جورج بورنتیان، مورخ ارمنی- ایرانی پژوهشی را با بررسی مکاتبات پاول سیسیانوف فرمانده روس و جوادخان قاجار، حاکم خانات گنجه تحت عنوان «پیش درآمدی به جنگ:حمله روسها به قلعه گنجه و محاصره آن (۱۹- ۱۲۱۸. ق/۱۸۰٤- ١٨٠٣. م)» در فصلنامه مطالعات ایرانی (Iranian Studies) مورخ ۷ جولای ۲۰۱۶ منتشر نموده است که ما ترجمهای جامع از آن را به خوانندگان تقدیم میکنیم.
مسئله حاکمیت در قفقاز
مسئله حاکمیت در قفقاز
با سقوط سلسله صفویه در سال ۱۱۳۴. ق/١٧٢٢. م طرح سرزمینهای مرزی ایرانیان در جنوب قفقاز دستخوش مقتضیاتی شد که پتر کبیر را برای پیشروی به سوی سواحل خزر تحریک کرد. یکسال بعد عثمانیها از آشوبها جهت ارسال نظامیان خود به داخل گرجستان شرقی و جنوب قفقاز استفاده نمودند و این منطقه شاهد نبرد بین آنان شد، اما در نهایت فرانسه در سال ۱۱۳۶. ق /۱۷۲۴. م میانجیگری نمود و گرجستان را به دو ناحیه تقسیم کرد. روسیه قطعه ساحلی از دربند (دِربِنت) تا لنکران (لِنکران) را به دست آورد و عثمانیها باقیمانده منطقه را عهدهدار شدند. (۳) در سال ۱۱۴۸. ق/١٧٣٥. م ایران با رهبری نادرشاه مرزهای حکومت صفوی را پس گرفت ولیکن پس از قتل وی در سال ۱۱۶۰. ق/۱۷۴۷. م دوره ۵۰ ساله هرج و مرج داخلی آغاز شد. این امر در مرزهای جنوب قفقاز به ویژه نقطهای که گرجیها و خانهای محلی بر سر منافع داخلی رقابت میکردند، بدیهی بود. بدین سبب حاکم گرجستان شرقی، پادشاه هرقل دوم (خاندان سلطنتی کارتلوکاخِتی) و خانات، ناحیه آقالرها یا اعیان و سلطانها (۴) در پی مراقبت از استقلال داخلی خود اقدام به اتحاد با خودشان یا ضدهمسایههایشان کردند. به زودی این منطقه به خانات نیمه مستقل گنجه، ایروان، نخجوان، قرهباغ، شکی، شیروان، دربند، قبّه، تالشو بادکوبه به علاوه مناطق نیمه استقلال داخلی از قبیل قزاقو شمس الدین، شوراگل، اِلیسو و جارُتاله درآمدند. این موقعیت هرج و مرج در ایران و ناتوانی عثمانیان منجر به تحریک تعدادی از سیاستمداران به رهبری جرج پُتمکین شد تا آنان امپراطریسکاترین دوم را وادار به قبول پیمان دوستانه دوجانبه با پادشاه هرقل کنند (معاهده گرجی وسک، ۱۱۹۷. ق/۱۷۸۳. م). در مقابل حمایت روسیه، هرقل که از تجدید سلطه ایران میترسید وفاداری خود را به ایران نقض کرد. روسیه نیز در مقابل ضمانت کرد تا از تمامیت داخلی گرجستان و تداوم سلسله باگراشنی حمایت کند.
کاترین به رغم فشار تعدادی از مشاوران خود حاضر به ایجاد جنگهایی در میان خانات مسلمان جنوب قفقاز نشد. این تصمیم با فرمانروایی آغامحمدخان قاجار در ایران تغییر یافت، زیرا آغامحمدخان از نوع برخورد هرقل با رفتار استقلالطلبانه خانات جنوب قفقاز خشمگین شد و در سال ۱۲۰۹. ق/١٧٩٥. م به آن منطقه حمله کرد. هرقل از صحنه نبرد گریخت و ارتش آغامحمدخان برای دو هفته گنجه را غارت و بسیاری را کشتند و هزاران زن و بچه را به بردگی گرفتند. کاترین که حمله به گرجستان را توهین مستقیم به روسیه میدانست دستور حمله به جنوب قفقاز توسط والرین زوبوف را داد. وی همچنین فرمان عزل آغامحمدخان و جایگزینی برادرش مرتضی قلی خان را که درصدد پناهندگی به روسیه بود، صادر کرد، اما با مرگ کاترین عملیات جنگی روسیه پایان یافت و پسرش تزار پل، ارتش روسیه را احیا و زوبوف را از خدمت منفصل کرد. در ایران نیز آغامحمدخان پس از تاجگذاری به جنوب قفقاز بازگشت و همه خانات را مقهور یا خلع ید نمود. البته این وضعیت پایدار نماند و با قتل او در ۱۲۱۱. ق یکبار دیگر منطقه را به یک دوره کوتاهمدت تردید فرو برد.
پیش درآمدی به جنگهای ایران و روس
در دوران فتحعلیشاه موقعیت سیاسی ایران ثبات گرفت و او به دنبال برقراری دوباره حاکمیت ایران بر گرجستان و خانات میان رود ارس شد. با این وجود طی سالهای پس از آن شاه جز ارسال نامههایی به شاهزادههای گرجی و خانات، سلطانها و آقالرهای جنوب قفقاز، مبنی بر رعیت ماندن اهالی این مناطق نسبت به ایران اقدامی نکرد. (۵) در این هنگام با قتل تزار پل پسرش الکساندر اول بر تخت نشست و قصد تکمیل پازل مادر بزرگش را برای تصرف قفقاز داشت. در جمادی الاول ۱۲۱۶. ق/١٢ (٢٤) سپتامبر١٨٠١. م (۶) تزار فرمان پادشاهی مبنی بر الحاق گرجستان شرقی به امپراتوری روسیه را صادر کرد. یکسال بعد در جمادیالاول ۱۲۱۷. ق/٢٠ سپتامبر ١٨٠٢. م تزار به دلیل سوءمدیریت حاکم روسی گرجستان، ژنرال کارل کنورینگ و جانشین او پیتر کوالنسیکی را برکنار نمود و هر دوی آنان را فرا خواند؛ بدین ترتیب یک شاهزاده گرجی (۷) به روسی تربیت شده، ژنرال ستوان پاول دیمترویچ سیسیانوف را منصوب کرد. او حاکم و فرماندار کل گرجستان، حاکم نظامی آستاراخان و فرمانده ناوگان دریایی خزر بود. (۸) سیسیانوف در شوال ۱۲۱۷. ق/ فوریه١٨٠٣. م وارد تفلیس شد و در پیفرامین تزار، تمام خاندان سلطنتی گرجستان را به روسیه تبعید کرد. حال، سیسیانوف آرزو داشت تا مأموریت ناتمام خاناتی که حاکمیت روسی را در سال ۱۲۱۰. ق/١٧٩٦. م پذیرفته بودند، برگرداند و نقشه حاکمیت روسیه بر دریای خزر تا دریای سیاه را تکمیل نماید. پس از مدتی او اقدام به ارسال نامههایی به تعدادی از خانات جنوب قفقاز کرد و به آنان تابعیت روسیه را در سال ۱۲۱۰. ق/١٧٩٦. م یادآوری نمود. این امر مقارن با پیشرفت نظامی وی به سمت گنجه و ایروان بود؛ بدین شکل که با تسلط بر شاهزادهنشینهای گرجستان غربی و اطمینان خاطر از آنان قصد حرکت ارتش به سوی جنوب شرقی یعنی گنجه را داشت.
حاکم گنجه، جوادخان قاجار با ورود سیسیانوف به تفلیس متوجه موقعیت ناپایدار خود شد، بنابراین نامهای دوستانه به او ارسال کرد. سیسیانوف پاسخ داد که از اظهار خان مبنی بر ایجاد اتحاد، صلح و دوستی بین دو همسایه خشنود است. با این وجود، سیسیانوف خواهان ارسال پسر بزرگ جوادخان جهت ضامن معاهده در تفلیس بود. (۹) همزمان سیسیانوف به دلیل کمبود نیرو و توپخانه و فشار بر اشرافزادههای قزاق و شمسالدین و بخشهای همسایه گنجه، ضرورت ارسال نامههایی مبنی بر تغییر تابعیت خودشان از گنجه و ایران به روسیه را احساس کرد. (۱۰) در مقابل، خانات با ابقا در موقعیت و اجازه جمعآوری درآمدها باید خراج سالانهای را به تفلیس به منظور تهیه نیازهای یک پادگان روس فراهم نمایند و اعضای خانواده خود را در جهت ضمانت پیمانشان نزد روسها بسپارند. جوادخان از نقشه سیسیانوف آگاه شد، بنابراین پیغام فوری به فتحعلیشاه فرستاد و شروع به مستحکم کردن قلعه نمود. (۱۱) شاه که مشغول حمله به مشهد بود، غلام خود را با اسبی تازه نفس نزد جواد خان فرستاد تا وی را از قصد لشکرکشی به گنجه آگاه سازد.
سیسیانوف مناطق اطراف گنجه را اشغال کرد و نامهای به حاکم گنجه نوشت: «ما وارد مرزهای گنجه شدیم و من تمایل دارم تا دلایل مرتبط با ورود خود را به اینجا نقل کنم. اولین و مهمترین آن گنجه و توابع آن از زمان ملکه تامار متعلق به گرجستان بود و آن را به علت ضعف پادشاهان گرجی از دست دادند. از این زمان روسیه بر گرجستان تسلط یافت و با محافظت آن گنجه به دست بیگانگان رها نشد. دوماً، با ورود من به گرجستان به شما نوشتم و درخواست کردم که پسر خود را برای ضمانت نزد من بفرستید، اما پاسخ دادید که از حاکم ایرانی میترسید. شما به طور کلی حقیقت را نادیده انگاشتهاید که شش سال قبل تحتالحمایگی روسیه را پذیرفتید و سربازان روسی در قلعه گنجه بودند. سوماً، بازرگانانی از تفلیس که مردم شما آنها را غارت کردهاند، هیچ غرامتی از شما دریافت ننمودند. بدین دلایل من همراه سربازانم در مسیر ورود به شهر هستم تا آن را اشغال کنم. اگرچه مایل نیستم خونی ریخته شود و من در پی تسلیم شهر هستم و تقاضای پاسخ شما به این دو کلمه میباشم: آیا شهر را تسلیم خواهید کرد یا نه؟ باید متوجه شوید زمانیکه سربازان من وارد قلمرو شما میشوند دیگر فرصت مذاکرهای نیست، جز اینکه داوطلبانه تسلیم شوید. سپس به نیکخواهی پادشاه من و بزرگی وی گواهی خواهی داد.
اگر تمایل به انجام این کار ندارید، پس باید منتظر شبیه بدبختی که برای ایزمِیل، اُچاکف، وارساو و دیگر شهرها رخ داد، باشید. اگر به پیغام من تا فردا ظهر پاسخ ندهید، پس جنگ شروع خواهد شد و شاهد نیروی آتش من و شمشیرم خواهید بود و خواهید دانست که من برسخن خود هستم (۱۲).»
جواد خان پاسخ داد: «من نامه شما را دریافت کردم، اظهار کردید که گنجه متعلق به گرجستان دوره ملکه تامار است. هیچکس این ادعا را نشنیده است. در حقیقت گرجستان با اجداد ما عباس قلی خان و دیگران اداره میشد. اگر به این امر اعتقادی ندارید، از بزرگان گرجستان بپرسید... گنجه و گرجستان از زمان هرقل خان مرزبندی شد. به رغم این ادعای تاریخی ما نسبت به گرجستان هیچ صحبتی درباره آن نکردهایم. اگر گفتهاید که پدران ما (نایبالسلطنههای گرجستان) بودهاند، هیچ کس موافقت به بازگشت (گرجستان) به ما نمیکرد. سخن شما درباره دادن قلعه به دست خودمان به پادشاهی روسیه صحیح است پس در آن زمان حاکم روسی بر تمام ایرانیان (ایالتهای جنوب قفقاز) مسلط شد. ما نیز دستورات حاکم روسی را پذیرفتیم. ما در حکم متصرفات (کاترین)، بیگلربیگی (حاکم) گنجه نامیده شدیم و در حال حاضر هم در این حکم هستیم، اما رعیت گرجستان نیستیم. حال الحمدلله، شاه ایران نزدیک است و... همچنین ذکر کردید که گرجستان متعلق به پادشاه روس است و من حق ضبط اجناس بازرگانان [گنجه]را ندارم. شما درست میگویید، اما زمانیکه اولین بار وارد گرجستان شدید و من به شما نوشتم و درخواست کردم به نصیب بگ برگردید، رعیت ما که ضد ما شده بود، کالاهای بازرگانان ما را (از شمسالدین) غصب کرد. من مطمئن بودم که شما هم آن فرد را و هم کالاهای دزدی را بازخواهید گرداند، اما این کار را نکردید. من کالاهای مردم گنجه و شام خور را توقیف نمودم و آنان متعلق به گرجیها نیست. اگر مرا تهدید به جنگ کردهاید، من آماده کارزارم. اگر افتخار شما توپهایتان است، من بهترین توپها را دارا میباشم... پیروزی در دستان خداست. شما مطمئن هستید که سربازان خویش، دلیرتر از قزلباشهای ایرانی هستند؟ تا اینجا شما با پادشاه خودتان معامله کردید و با قزلباش روبهرو نشدید؟ (۱۳) از لحظهای که شما به شمسالدین آمدید و رعیتهای ما را تحت سلطه خود درآوردید، تدارکات ما آماده بود. اگر خواهان جنگ هستید، شما به جنگ رسیدید. بنا بر سخنان شما ما بدبخت خواهیم شد ولیکن این بداقبالی شما بود که سنت پترزبورگ را رها کردید، و شما بار دیگر میخواهید اینجا تجربه بدبختی را بکشید.»
در روزهای بعد، سیسیانوف ارتش را از رود کچخور عبور داد و به منظور کسب اطلاعات مقدماتی از موقعیت نظامی قلعه گنجه، پیاده نظام سبکتاتاری (۱۴)، سواره نظامها، دو گردان از هنگ تفنگدار و سربازهای هنگ پیاده قفقازی را همراه خود نمود تا باغهای اطراف آن را اشغال نماید. ارزش این تسلط برای روسها سنگین بود، زیرا بسیاری از افراد کشته یا زخمی شدند. با گذشت اندک زمانی، دو دسته سواره نظام به ارتش افزوده شد و محاصره قلعه گنجه آغاز یافت. حال سیسیانوف میدانست چیزی جز آتش و محاصره برای جوادخان وجود ندارد. بدین ترتیب پیغامی مرعوبکننده برای وی فرستاد: «.. اگر تا هنگام ظهر تسلیم نشوید پس جنگ ادامه خواهد داشت و فرمانده سربازان روسی، به خدایی که جانها در دست اوست قسم میخورد، طوفانی از رودخانههای خون جاری خواهد کرد که اگرچه دین متفاوت است، او هنوز به خاطر انسانیتش ترحم خواهد داشت.» (۱۵)، اما این نامهها در جواد خان اثری نداشت و تا دو نوبت تکرار شد؛ سرانجام حاکم گنجه پاسخ داد: «اگر حمله نکنید خونتان ریخته نخواهد شد، اما اگر حمله کنید، پس آن جاری خواهد شد؛ تمام خونها بر گردن شماست. اظهار میدارید که بنا بر قانون مسیحی خونریزی یک گناه است، اما در قانون اسلام، هنگامیکه افرادی با زور حمله میکنند و خونی ریخته میشود، پس گناهی در تلافی آن نیست. خواستید که من امروز پاسخ دهم، میتوانید این قبیل فرمایشات را از نوکرهایتان بکنید. من ترسی ندارم. پس زمانی پاسخ خواهم داد که مایل به انجام آن کار باشم.» (۱۶)
با تمام این اولتیماتومها محاصره قلعه یکماه بهطول انجامید. سرانجام در ساعات اولیه صبح حمله روسها آغاز گردید و تا ظهر ادامه یافت. زمین منطقه از خون جاری بود. پس از تصرف، سیسیانوف نام شهر را به افتخار همسر تزار به اِلیساوِتپَل تغییر داد. خبرهای ویرانی گنجه، مرگ جواد خان، پسرش و تعداد انبوهی از مسلمانان سبب غوغایی در دربار ایران شد. فتحعلیشاه ارتش را در سلطانیه فرا خواند. پس از مدتی شاه و عباس میرزا جهت مقابله با سیسیانوف که تهدیدی برای محمد خان، خان ایروان بود، به سوی این منطقه حرکت نمودند. ایرانیان، روسها را به عقبنشینی همراه با بزرگترین ضربهها مجبور کردند. اولین جنگ با روسها، ۱۰ سال نبرد را تحت عنوان اولین جنگ ایران و روس (۱۲۲۸- ۱۲۱۸. ق/۱۸۱۳- ۱۸۰۴) آغاز کرد. بنابراین، آرزوی جاهطلبانه سیسیانوف سَنت پترزبورگ را به جنگی طولانی با ایران (و بسیار زود با عثمانی) مجبور نمود؛ هنگامیکه ناپلئون روسیه و اروپا را تهدید میکرد.
صرفنظر از این موضوعات، مترجم نیز اضافه خواهد کرد که شاید تحلیل مورخان خارجی از عدم لیاقت و شجاعت فتحعلیشاه در اقدام متقابل ضد معاهدات روسها با خانات قفقاز و بیرون راندن آنان از منطقه، آیینهای عبرت آموز برای مسئولان امروزی باشد؛ چه بسا که سپاه ایران، این درس را با اقتدار به دشمنان داده است!
پینوشتها:
۱- George A.Bournoutian. مورخ ارمنی- ایرانی، استاد دانشگاه ایونا نیویورک.
۲ - مترجم، کارشناسی تاریخ ایران اسلامی
۳- عناوین در پرانتزها (که در ابتدای این قسمت آمده است) تفسیرهای روسی از نامهای مکانهای ایرانی هستند.
۴- این اصطلاح نباید با دوره سلطان در امپراتوری عثمانی اشتباه گرفته شود، چراکه این کلمه در ایران به معنی فرماندار نظامی در یک ناحیه است.
۵- (acty, docs.۱۸۶۸:II/۱۶۵۲-۴) مدارک رسمی سلطنتی جمعآوری شده قفقاز، ج دوم، تفلیس،١٨٦٨. م/۱۲۸۵. ق
۶- از این پس همه تاریخهای ثبت شده در منابع روسی قرن نوزدهم از تقویم ژولین روسی برگردانده شدهاند که ١٢روز عقبتر از تقویم گرجستانی که در غرب استفاده میشد، بود.
۷- پدربزرگ سیسیانوف، پاتا سیسیشویلی در میان اشراف زادههایی بود که به همراه وختنگ پنجم از خاندان کارتلی درصدد پناهندگی به روسیه پس از سقوط صفویه و تهاجم عثمانی به گرجستان شرقی، در ۱۱۳۵. ق/ ١٧٢٣. م شدند. او در هنگ سوارهنظام سبک اسلحه گرجی، در ارتش روسیه خدمت میکرد.
۸- (Acty,docs.۱۸۶۸:II/۱)
۹- Ibid:۱۱۶۹،
۱۰- Ibid:۱۰۹۳،
۱۱- Ibid:۱۱۷۰،
۱۲- Ibid:۱۱۷۴. این نامه در کتاب «اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز» توسط دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه در صفحات ۶۲-۱۵۸ به چاپ رسیده است.
۱۳- کلمه قزلباش یا کزلباش اشاره به پیروان شیعه و بعد سربازان صفوی ترک و سایر گروههای ایرانی دارد که با عنوان قزلباش شناخته میشدند.
۱۴- منابع روسی قرن نوزدهم، مسلمانان ترک زبان منطقه جنوب قفقاز را تاتار مینامند. منابع ایرانی به مکان زندگی آنها در یروان، گنجه، تالش و... اشاره دارند. تعدادی از مسلمانان ترک زبان در سال ١٩١٨م شروع به تعیین هویت خودشان بهعنوان آذربایجانی کردند، دورهای که بعد توسط کرملین در سازمان ملل تشویق شد تا تلاشهایی برای مردم گوناگون اتحادیه شوروی انجام شود. زبان و ادبیات نوشتاری مسلمانان ترک تا سال ١٩٢٠. م، فارسی باقی ماند.
۱۵- Ibid:۱۱۷۶،
۱۶-Dubrovin, N.Zakavkaz’eot’ ۱۸۰۳to۱۸۰۶ [The Tran-Caucasus from ۱۸۰۳to۱۸۰۶].St.Petersburg,۱۸۶۶:۲۲۹-۳۰