در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۴۱۱۲
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۱
شورا چگونه نهادی است؟
شهر بدون نظارتِ پيش و پس شورا، شايد كاخي بشود از جنس سنگ و سيمان، اما روح انسانی در آن جاري نخواهد بود. بر خيابان‌هاي شيك شهری بدون شورای قدرتمند و مسوول، گرد مرگ مي‌نشيند. انسان در اين خيابان ها، موجودي پاره پاره مي شود كه نه نشاط دارد و نه اميد.
اصغر زارع کهنمویی: شورا برساخته‌ی جامعه مدرن است، نهادي براي مدنيت و مدرنيت، نهادي كه مي‌خواهد آزادي و رفاه را براي انسان مدني تامين و تضمين كند. اين مولود جهان مدرن حتي در انديشه‌ی مونتسكيو نيز راه نيافته،‌ چه، قدرت سیاسی در انديشه‌ی تفكيكي او سه راس قضايي، اجرايي و تقنيني دارد. حق بشري تعيين سرنوشت، ركن چهارمي نيز به مثلث غير قابل نفوذ قدرت (حداقل براي سطوحي پايين‌تر) افزوده است: شورا. این رهاورد مدرنيته اگرچه در حلقه‌ی طلايي قدرت و از روئوس مثلث چهارضلعي اراده قهري محسوب مي‌شود، اما از جنس آن سه نيست. شورا بر قدرت است نه در قدرت.

شورا بر

شورا تنها كمي از پهناي عريض جامعه (‌همه‌ی جامعه) فاصله دارد، در منتهي‌اليه هرم جامعه‌ی سياسي، دقيقا آنجا كه قدرت نازل مي‌شود به قاعده‌ی هرم، يعني شورا دقیقا آنجا كه مردم قرار دارند نه نخبگان سياسي و اجتماعي، رخ می‌تابد. شورا جايگاه قدرتمندان نيست جايي است براي نزول قدرت به آنجا كه هيچ قدرتي در آن نيست يعني خيابان. شورا تحميل اراده‌ی جمعي مردم (‌مردمي خارج از گود‌) بر اصحاب قدرت است. صحابي قدرت نمي‌تواند اراده‌ی خيابان را بر خانه‌ی خويش تحميل كند چه‌، او اصلا هيچگونه هم‌خويشي با خيابان‌نشينان ندارد و البته خانه‌ی خود را نيز ويران نمي‌سازد.

شورا و شهر در تركيب اضافي عميقي به هم گره‌خورده‌اند: حقوق شهروندي. تنها زماني مي‌توان به شهرزيست‌ِ يك انسان، عنوان شهروند نهاد كه «شهر» به «شورا‌« سپرده شود. تنها، شورايي برآمده از متن شهروندان مي‌تواند حقوق شهروندي را پاس دارد. حقوق شهروندي در تنازعي آشكار با جاه‌طلبي‌هاي اصحاب قدرت است و بايد از ميان شعله‌هاي خشم و كين محفل‌نشينان بيرون كشيده شود. چیزی که مي‌تواند چنين امر اجتماعي فربه‌اي را از دل نهادي به شدت انحصارگرا با انباشتي به قامت تاريخ برآورد،‌ شورا است شورايي البته بر شانه‌ی جامعه و ملت نه بر شاخ سياست و قدرت.

البته شورا در برابر قدرت نيست. شورا با قدرت نسبت متنافر دارد. شورا هرگز قدرت را محدود نمي‌كند اين وظيفه برعهده‌ی نهاد قانون است. شورا بر قدرت نظارت مي‌كند. با اراده‌ی خاصي كه دارد،‌ رعايت حقوق شهروندان را به او تذكر و در مرحله‌ی بعد تحميل می‌كند. شورا يعني كفش‌هاي كتاني جوانان در برابر چكمه‌هاي آهنين قدرتمندان. قدرت اگر با سلاح و رسانه، اراده خود را اعمال مي‌كند، شورا بر دوچرخه‌هاي رنگارنگ نوجوانان و عروسك‌هاي كودكان متكي است. قدرت با الفباي آمريت و عبوديت حرف مي زند شورا با حلقوم شيرخواران شهر سخن مي‌گويد.

نسبت شورا و سياست، نسبت نگهبان به مستاجر است. سياستمداران مي‌آيند و مي‌روند اما شورا نگهبان هميشه‌ی خانه است نگهباني براي صاحبان خانه، براي كساني كه در آن مي‌بالند و مي‌زيند و مي‌فرسايند. مستاجر هرگز نمي‌تواند نگهبان خوبي براي خانه باشد چون تعهد و تعلقي به آن ندارد. او مسافري كوتاه‌زمان است كه خود بهتر از ديگران مي‌داند، به‌زودي رفتني است و او رفتنگاه را هرگز رستنگاه نخواهد خواست.

ترمز اتوميبل پرشتاب قدرت، اگرچه در درون او است اما از جنس قدرت نيست. هر قدر قدرت جهنده و چه‌بسا ويران‌كننده است، شورا هشدار‌دهنده و نگه‌دارنده است. شورا از از جنس اعتدال و احتياط است و قدرت از جنس شتاب و بي‌ملاحظه‌گي. شورا مي‌خواهد شهر بماند، شهروندي بماند، مردم بمانند؛ اما، قدرت تنها مي‌خواهد خود بماند. صحابي قدرت از پله‌هاي خون و فريب بر كاخ شيشه‌اي سياست پاي مي‌گذارد اما عضو شورا،‌ از كوچه پس‌كوچه‌هاي حيات جهنمي شهروندان عبور مي‌كند و به خيابان بهشت مي رسد.

قدرت اگرچه ناخشنود از حضور این عضو غريب در حلقه محصور خويش است اما چه بخواهد و چه نخواهد،‌ مجبور به تحمل اراده‌ی همنشين ناخوانده و ناهمچنس خويش است. او بايد بداند كه شورا سهم را نه براي ياران و كسان محفلي خود كه براي مردم مي‌خواهد، براي همه مردم. قدرت اگر به شورا تمكين كند، شايد بماند والا حتی با كمترين بي‌توجهي، رفتني است.

شورا در

شورا رييس شهر نيست مشاور شهر است. شورا اقتدار خود را از حلقه قدرت به دست نياورده كه بر شهروندان تحميل كند. شورا ضامن قدرت نيست، ضامن حق شهروند است. قدرت شورا، نه براي خط‌كشي‌هاي سياسي و اقتصادي كه براي حفظ جامعه در برابر توسعه‌طلبي قدرت است. شورا مرزبان شهر است نبايد براي خودي شليك كند. قدرت او تنها و تنها متوجه قدرتمندان است كه حقي را از حلقوم اين حلقه پولادين بگيرد.

امنيت باطني شهر در قرائت‌های قاهرانه از امنیت نیست آنچه در بطن اين امنيت ظاهري وجود دارد،‌ آرامش رواني و آسايش حقوقي شهروندان است كه متولي و نگهبان واقعي آن شورا است. شورا مجري نيست اما فراي اجرا است او آيين اجرایی شهر را توقيع مي‌كند و بر امر اجرا نيز نظارت دقيق دارد. شهر بدون نظارتِ پيش و پس شورا، شايد كاخي بشود از جنس سنگ و سيمان، اما روح انسانی در آن جاري نخواهد بود. بر خيابان‌هاي شيك شهری بدون شورای قدرتمند و مسوول، گرد مرگ مي‌نشيند. انسان در اين خيابان ها، موجودي پاره پاره مي شود كه نه نشاط دارد و نه اميد.

نباید شوراها شهرياران ديگري باشند بر تن رنجور شهر. نباید شورا عنوان پرطمطراق ديگري از خاندان قدرت باشد. نباید بر خاطر مردم، نهاد ديگري از سلاله مسلسل قدرت افزوده شود. نباید كودكان شهر در كنار ساير روساي خانه، اعضاي شورا را نيز ازبر كنند و بدانند كه كدام 30 شخصيت بر صندلي هاي ساختمان شورا در خيابان بهشت تكيه كرده‌اند. شورا آمده است تا در كنار و در ميان شهروندان باشد تا كودكان و زنان و مردان و پيران و جوانان، يار پرقدرتي از جنس خويش را حايل ميان خود و نهاد قدرت ببينند و با دلي آرام سر بر بستر حيات بسايند.

طبق قانون اساسي، در امر شهرداري، شهرياري هيچ نهادي نزديك‌تر از شورا به شهر نيست. شورا اگرچه رييس شهر نيست اما مسوول هرگونه خطري است كه شهر را تهديد مي‌كند. اگر چه بايد قدرت و ضمانت اجرايي متناسب را داشته باشد اما وقتي سخن از تضعيف امنيت و تنزيل رفاه نسبي شهروندان است، شورا بايد با توسل به تمام ظرفيت‌هاي خود جلوي هتك حرمت‌ها را بگيرد. شورا نمي‌تواند نسبت به راه‌اندازي امواج اضطراب‌ انگيز بي‌تفاوت بماند. برای زلزله در تهران حتمي است اما ايجاد نگراني عميق راه حلي نيست كه شورا بخواهد بر آن صحه بگذارد و يا حتي در برابر آن سكوت كند. شورا باید در همه آنچه به امنیت شهر مربوط است دور از نراع های جناحی، اندیشه کند.

عيار عفاف شهر و حجاب شهروندان بيش از هر نهاد ديگري نزد شورا است چون شورا نسبت محرمانه‌تري با شهر دارد. او به عنوان محرم‌ترين نهاد، بهتر مي‌داند، اين خانه به كدامين درجه از عفاف و حجاب نياز دارد و كدامين طرح را برمي‌تابد. بر اساس تعريف قانون اساسي از شورا، اجراي هرگونه طرح احتمالي در شهر، ابتدا بايد به تاييد شورا برسد و پس از آن نيروي انتظامي به عنوان يك نهاد مامور با كمك نهادهاي قضايي به اجراي آن بپردازد. همين‌طور اين شوراي شهر است كه به عنوان مشاور شهر مي‌تواند با توجه به ضرورت، به شهروندان پيشنهاد خروج از شهر بدهد. با آمريت نمي‌توان حق آزادي سكونت را محدود و يا سلب كرد. مشورت در برابر آمريت قرار دارد. تنها مشورت مشاوران امين مي‌تواند شهروندان را به حقوق نخستين خويش ترغيب نمايد. حقيقت اين است كه شهروندان به شوراها و شوراباران نزديك‌ترند تا به شهرياران. چون شهرياران خود را صاحبان شهر مي‌دانند و شوراها شهروندان را.

ارسال نظر