راز کارآمدی علوم انسانی از زبان دکتر احد فرامرزقراملکی
اولویتهای کشور در حوزه علوم انسانی چیست؟ در حوزه علوم انسانی ابتدا باید ببینیم که در چه ابعادی میتوان اولویتبندی کرد. بهعنوان مثال در حوزه علوم انسانی باید حوزه مدیریت سیاستگذاری را از مدیریت اجرایی و از حوزه آموزش و پژوهش جدا کرد و هر کدام را برای خودش اولویتبندی کرد زیرا هر کدام اولویتهای قابل بیان خود را دارند که امروزه در مدیریت سیاستگذاری علوم انسانی با آنها مواجهیم.
یکی از اولویتهای حوزه علوم انسانی تغییر نگاه به این علوم است. تلقی ما از علوم انسانی محتاج بازنگری و بازتعریف است. اولویت بعدی، معطوف کردن علوم انسانی به حل مسائل عینی کشور است. علوم انسانی به ناحق رشد نیافته و کارآمدی خود را نشان نداده، بنابراین میتوان در حوزه سیاستگذاری درخصوص کارآمدی علوم انسانی در حل مسائل عینی جامعه برنامهریزی کرد. اولویت سوم کشاندن کارآمدی علوم انسانی به رقابتهای جهانی است. اینکه چرا ما نباید بتوانیم در حوزه علوم انسانی در سطح جهانی رقابت کنیم؟! و این موضوع میتواند یک اولویت در سیاستگذاری باشد. آخرین نکته بحث حرفهگرایی در علوم انسانی است که چه در حوزه مدیریت و چه در حوزه آموزش و پژوهش این علوم بهشدت به حرفهگرایی نیاز داریم. بنابراین میشود اولویت سال ۹۲ را به حرفهگرایی در علوم انسانی معطوف کرد. منظورم از حرفهگرایی عزم ملی در ارتقای مشاغل، حرفهها و رشد متوازن هر یک از حرفههاست. امروز در حوزه پزشکی و مهندسی، حرفهگرایی به خوبی تعریف شده است.
این موضوع به منزله عزمی ملی جا افتاده اما در حوزه علوم انسانی ما هنوز ارتقای مشاغل و حرفهها را چه در زمینه اقتصاد، چه در زمینهعلوم انسانی خالص مانند زبانشناسی، فلسفه و... به حرفهگرایی ارتباط ندادهایم. اگر حرفهگرایی را در این دو مولفه که در ادامه به آنها اشاره میکنم و در رئوس برنامههای توسعه علوم انسانی قرار دهیم، علوم انسانی میتواند هم در مقیاس ملی و هم جهانی توسعه پیدا کند. دو مولفه حرفهگرایی یکی ارتقای مشاغل به حرفه است، دوم رشد متوازن هر یک از حرفهها.
اگر حرفهگرایی را در همه زمینهها و شئون جامعه شامل همه مشاغل رشد متوازن بدهیم علوم انسانی هم از این رشد متوازن برخوردار خواهد شد و علوم انسانی جایگاهی را در ارائه خدمات علمی به سایر علوم خواهد یافت. رشد علوم انسانی صرفا در اتاقهای فکر صورت نخواهد گرفت بلکه تعامل اجتماعی بهویژه در شکل حرفهگرایی است که علوم انسانی را میتواند رشد دهد. در یک کلمه اولویت در همه حوزههای علوم انسانی به حرفهگرایی است با تعریفی که بیان شد.
یکی از اولویتهای حوزه علوم انسانی تغییر نگاه به این علوم است. تلقی ما از علوم انسانی محتاج بازنگری و بازتعریف است. اولویت بعدی، معطوف کردن علوم انسانی به حل مسائل عینی کشور است. علوم انسانی به ناحق رشد نیافته و کارآمدی خود را نشان نداده، بنابراین میتوان در حوزه سیاستگذاری درخصوص کارآمدی علوم انسانی در حل مسائل عینی جامعه برنامهریزی کرد. اولویت سوم کشاندن کارآمدی علوم انسانی به رقابتهای جهانی است. اینکه چرا ما نباید بتوانیم در حوزه علوم انسانی در سطح جهانی رقابت کنیم؟! و این موضوع میتواند یک اولویت در سیاستگذاری باشد. آخرین نکته بحث حرفهگرایی در علوم انسانی است که چه در حوزه مدیریت و چه در حوزه آموزش و پژوهش این علوم بهشدت به حرفهگرایی نیاز داریم. بنابراین میشود اولویت سال ۹۲ را به حرفهگرایی در علوم انسانی معطوف کرد. منظورم از حرفهگرایی عزم ملی در ارتقای مشاغل، حرفهها و رشد متوازن هر یک از حرفههاست. امروز در حوزه پزشکی و مهندسی، حرفهگرایی به خوبی تعریف شده است.
این موضوع به منزله عزمی ملی جا افتاده اما در حوزه علوم انسانی ما هنوز ارتقای مشاغل و حرفهها را چه در زمینه اقتصاد، چه در زمینهعلوم انسانی خالص مانند زبانشناسی، فلسفه و... به حرفهگرایی ارتباط ندادهایم. اگر حرفهگرایی را در این دو مولفه که در ادامه به آنها اشاره میکنم و در رئوس برنامههای توسعه علوم انسانی قرار دهیم، علوم انسانی میتواند هم در مقیاس ملی و هم جهانی توسعه پیدا کند. دو مولفه حرفهگرایی یکی ارتقای مشاغل به حرفه است، دوم رشد متوازن هر یک از حرفهها.
اگر حرفهگرایی را در همه زمینهها و شئون جامعه شامل همه مشاغل رشد متوازن بدهیم علوم انسانی هم از این رشد متوازن برخوردار خواهد شد و علوم انسانی جایگاهی را در ارائه خدمات علمی به سایر علوم خواهد یافت. رشد علوم انسانی صرفا در اتاقهای فکر صورت نخواهد گرفت بلکه تعامل اجتماعی بهویژه در شکل حرفهگرایی است که علوم انسانی را میتواند رشد دهد. در یک کلمه اولویت در همه حوزههای علوم انسانی به حرفهگرایی است با تعریفی که بیان شد.
منبع: تارنمای خبری مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی