در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۵۰۳۱
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۹
اختصاصی داناخبر / نقد اندیشه‌های دکتر محمود سریع‌القلم / 1
از مهمترین آشفتگی‌های تبیینی منظومه فکری سریع‌القلم، تغییر مکرر موضع وی در بیان رابطه‌ی بین اقتدارگرایی سیاسی، فرهنگ سیاسی، و اقتصاد دولتی است.

اصغر زارع کهنمویی - گروه راهبرد: عصر سه‌شنبه هفتم خرداد، در راهروهای باریک دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، شاهد تکرار یک تجربه زیسته ارزشمند بودم که البته مدت‌ها است دیگر، چنین رویدادهایی بسیار نادر شده‌ است. من بار دیگر دانشجویان علاقمند بسیاری را دیدم که دور سخنران حلقه زده‌ بودند و در «پرسش» از او، از هم سبقت می‌گرفتند. آن‌ها چنان باحرارت سوال می‌کردند که گویا می‌خواهند تمام مشکلات کشورِ خویش را یک‌شبه حل کنند. استاد اما، حرارت دیگری داشت او دقیق گوش می‌کرد و ظریف پاسخ می‌داد. در زمان متعارف، پرسش‌ها تمام نشد، راهروهای تنگ، کفاف نفس‌های پرشور را نداشت. استاد گفت برویم بیرون و در فضای باز صحبت کنیم. باران عصر بهاری، سبزه‌های کریدور دانشکده ادبیات و گام‌های آرامی که استاد برمی‌داشت و گوش‌های تیزی که می‌شنیدند... . پرسش‌ها اینبار نه از انتزاعیات و عرفانیات و انقلابیات که از توسعه و رفاه بود؛ چه باید کردِ دانشجویان یک پاسخ بیشتر نداشت؛ «گفتگو کنیم، بیاندیشیم و کار کنیم.» نشست نقد و بررسی اندیشه‌های دکتر محمود سریع‌القلم، با همین تب‌وتاب و شور و شوق، در تالار کوچکی برگزار شد. هشت دانشور علوم سیاسی که همگی از دانشجویان مقطع دکترای سریع‌القلم بودند، با رعایت ادب، به نقد بی‌رحمانه اندیشه‌های استاد خود پرداختند. گروه راهبرد خبرگزاری دانا بر آن است، با هماهنگی مسوولان برگزاری این برنامه، گزارش مبسوط و اختصاصی این نشست علمی را به‌صورت سلسله‌وار منتشر کند. نخستین بخش این گزارش به نقادی تبیین‌ها و تجویزهای دکتر سریع‌القلم از "مساله سیاست" توسط مجتبی قلی‌پور، دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی دانشگاه تهران اختصاص دارد:


در این نوشتار با توجه و تمرکز بر سه کتاب محوری وی پیرامون مساله توسعه و توسعه نایافتگی ایران، یعنی «عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران»، «فرهنگ سیاسی ایران» و «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» مطرح می­شوند.

اگر دیدگاه­های دکتر سریع القلم درباره توسعه ایران را نوعی تئوری یا مدل و یا سامان فکری بدانیم، ویژگی ضروری آن نوعی «انسجام» (coherency)، «شفافیت» (clarity) و «دقت» (accuracy) خواهد بود. منظور از انسجام در یک سامان فکری عبارت است از ارتباط منطقی آشکار ایده­ها، استدلال‌ها و گزاره­ها به گونه­ای که در پیوند با یکدیگر یک کل را بسازند. منظور از شفافیت، وضعیت وضوح بیانی به گونه‌ای است که اولاً نشان دهنده توانایی درک و فهم مؤلف از مطلب خود و ثانیاً توانایی انتقال این درک و فهم به دیگران باشد. و بالاخره منظور از دقت، کیفیت درستی گزاره ها از یک‌سو و تناسب آنها از سوی دیگر است.

اکنون پرسش اساسی این است که آیا مجموعه گزاره های علمی دکتر سریع‌القلم دارای انسجام لازم و ضروری برای طرح به مثابه یک سامانه‌ی فکری را دارند و یک کل را تشکیل می‌دهند؟ پاسخ به این پرسش منفی است. تلاش می‌کنیم با تفکیک بین سه نوع گزاره (توصیفی، تبیینی و تجویزی) در آثار سه‌گانه ایشان و به ویژه مروری بر گزاره‌های تبیینی و تجویزی در اندیشه ایشان، فقدان انسجام آنها را نشان دهیم.

الف) گزاره های توصیفی (Descriptive)

به طور کلی می‌توان دکتر را در امر توصیف، کامیاب دانست. او چنان که خود می‌گوید شناخت واقعی بافت موجود فکری و اجتماعی- سیاسی ایران را مهمترین دل مشغولی نظری خود قرار داده است و در این راستا با غور و بررسی در تاریخ چند سده گذشته سرزمین ایران و تامل مشاهده گرانه، مشارکت جویانه، و ژرف اندیشانه در موقعیت کنونی جامعه و سیاست این کشور توانسته است تصویری بسیار نزدیک به واقعیت از فکر و شخصیت ایرانی از یک سو، و جامعه و سیاستی که او در آن زیست می‌کند از سوی دیگر به دست دهد.

ب) گزاره­ های تبیینی (Explanatory)

منظور از تبیین، گزاره، واقعیت و یا وضعیتی است که ما را از چرایی یا چگونگی رخ دادن چیزی آگاه می‌کند. انتظار از یک تبیین منسجم، شفاف و دقیق درباره توسعه ایران این است که بتواند چرایی توسعه نایافتگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران را و ارتباط بین متغیرهای مختلف دخیل در این روند را توضیح دهد. اینکه اگر فرهنگ و شخصیت ایرانی ضدتوسعه است، اگر سیاست و قدرت ایران اقتدارگرایانه است و اگر اقتصاد ایران، دولتی، رانتی، بیمار و فاسد است، ریشه و علت در کجاست و اگر این سه رابطه‌ای با هم دارند علت و معلول و یا سرآغاز و سرانجام این رابطه کجاست؟

اما آیا در پارادایم اندیشگی دکترسریع القلم این تمرکز و انسجام در نظام علت و معلولی مشهود است؟ پاسخ منفی است. هرچند ایشان در هر سه کتاب به نحوی در پی پاسخگویی بدین پرسش‌ها بوده است اما به نظر نمی‌رسد مخاطبین ایشان پاسخ روشنی دریافت کرده باشند.

مهمترین نکته دربحث‌های تبیینی مدل فکری سریع القلم، رابطه بین فرهنگ، اقتصاد و سیاست است. ادعا و در واقع نقد اصلی این است که سریع‌القلم بین اولویت، اصالت، و حتی تعیین‌کنندگی فرهنگ، اقتصاد و گاهی سیاست در چرخش و تناوب است و در این زمینه دیدگاهی منسجم ارایه نمی­دهد. برای نمونه، بخش‌های نخستین کتاب عقلانیت با نوعی فرهنگ‌گرایی نسبتاً آشکار آغاز می‌شود تا آنجا که سریع‌القلم می‌گوید: «فرهنگ اجتماعی، کیفیت فعالیت‌های اقتصادی یک جامعه را تعیین می‌کند» (عقلانیت:52) و در صفحه بعدی چنین وزنی را از دوش فرهنگ و اقتصاد برداشته و مستقیما بر دوش متغیر سومی به نا‌م سیاست می‌گذارد. اما پس از بحثهای مفصل درباره اهمیت اجماع فکری نخبگان ابزاری و فکری و اولویت حوزه حکومت و سیاست در امر توسعه، این تغییر موازنه مجددا درکتاب تکرار می‌شود تا آنجا که در ص 90 کتاب عقلانیت دوباره به فرهنگ‌گرایی برمی‌گردد. در رابطه‌ بین نظام سیاسی و نظام اقتصادی نیز موضع سریع القلم متغیر است. در صفحه 104 اولویت ساختار سیاسی بر ساختار اقتصادی و توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی است. اما در پایان همین فصل عنصر آرامش اقتصادی به عنوان یکی از اصول ثابت دوازده گانه­ی توسعه سیاسی و پیش شرط هم توسعه فرهنگی و هم توسعه سیاسی معرفی می­شود. (عقلانیت،112). این آشفتگی وقتی آشکارتر می‌شود که با الهام از تجربه چین و شوروی تبیینی معکوس ارایه می­شود (عقلانیت: 128).

از مهمترین آشفتگی‌های تبیینی منظومه فکری سریع‌القلم، تغییر مکرر موضع وی در بیان رابطه‌ی بین اقتدارگرایی سیاسی، فرهنگ سیاسی، و اقتصاد دولتی است؛ ایشان در یک‌جا، یکی از ویژگی‌های سه‌گانه‌ فرهنگ سیاسی عشیره‌ای (تهاجم و غارت) را نتیجه نوعِ خاصی از ساختار سیاسی می‌داند (فرهنگ سیاسی ایران: 70) و در جای دیگری کل فرهنگ سیاسی عشیره‌ای که تا پیش از این علت ساختار سیاسی خاصی بود، بازتاب ساختار سیاسی ایران معرفی می‌شود. (فرهنگ:111) و در نهایت گزاره تبیینی‌ای صادر می‌شود که با کل چارچوب تئوریک کتاب فرهنگ سیاسی در تضاد است، درحالی که تاکنون فرهنگ سیاسی غیرعقلانی نتیجه‌ استیلا و تداوم فرهنگ سیاسی عشیرهای دانسته می‌شد، چنین حکم می‌شود که: «فرهنگ سیاسی غیرعقلایی در نتیجه محصول حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، فرهنگ و روان جامعه است.» (فرهنگ: 185)

همین عدم انسجام تبیینی در کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار نیز قابل ردیابی است، آنجا که با طرح گزاره‌ای تعیین‌کنندگی فرهنگ نسبت به سیاست که ادعای اصلی کتاب فرهنگ سیاسی ایران بود در اقتداگرایی ایرانی معکوس می‌شود (ص36و 37).

ج) گزاره­ های تجویزی (Prescriptive)

سریع القلم در صفحه 13 کتاب عقلانیت می­گوید در «رهیافت نخبه‌گرایانه... اولین قدم در پیشرفت، خانه تکانی نهاد دولت است.»(عقلانیت: 13) این در حالی که در صفحه 17 همین کتاب ادعا می‌کند: «بدون آماده سازی‌های فرهنگی و تحول در شخصیت ایرانی، نه خصوصی‌سازی اقتصادی میسر خواهد بود و نه توسعه سیاسی» و در صفحات 18 و 27 می‌گوید: «تا ساختارهای منتهی به شخصیت را تغییر ندهیم، ساختارهای سیاسی و اقتصادی متحول نخواهند شد.»

اما این تناقضات به همین جا ختم نمی­شوند و دکتر در صفحه 78 کتاب عقلانیت موضع خود را مجددا تغییر داده و کار اقتصادی را نسبت به کار فرهنگی در اولویت قرار می‌دهد. این رویکرد در کتاب فرهنگ سیاسی ایران نیز تکرار می‌شود و سریع­القلم برخلاف اغلب مواضع خود در کتاب عقلانیت (تاکید بر اولویت اصلاح ساختار فرهنگی و سیاسی)، دم از ضرورت اصلاح ساختار اقتصادی به مثابه مایه و پایه هرگونه تحولی می‌زند(فرهنگ: 3و 4). با این وجود در صفحه 6 دوباره اولویت تحول فرهنگی بر تحول اقتصادی مطرح می‌شود. هرچند در بخشی دیگر ادعایی کاملا خلاف طرح می‌شود و با خروج از دایره اولویت تحول فرهنگ یا اقتصاد، باز شاهد بازگشتی ناگهانی به رویکردی هستیم که در کتاب عقلانیت هم گاهی بر آن تاکید شده بود: «اگر بنا باشد فرهنگ سیاسی یک جامعه در مسیر عقلانی شدن قرار گیرد، در ابتدای امر به آرامش سیاسی و حرکت در جهت نهادینه شدن ساختار سیاسی نیاز است.»(فرهنگ: 75)

اگر در کتاب عقلانیت، با اتخاذ رویکردی دولت محور و نخبه‌محور، در نهایت دولت موتور توسعه معرفی می‌شود، کتاب فرهنگ سیاسی با دولت لیبرال شبگرد حافظ امنیت به پایان می‌رسد (فرهنگ: 174). بااین‌حال در پایان بارِ مسئولیت سنگین تحول ساختاری بر دوش دولتی گذارده می‌شود که قرار بود فقط نقش‌های امنیتی و نظارتی داشته باشد (فرهنگ:200).

چنین فقدان انسجام و دقتی را در کتاب اقتدارگرایی ایرانی نیز شاهدیم. معرفی سه محور اصلاح ساختار اقتصادی یا خصوصی‌سازی (توسط جامعه)، اصلاح ساختار فرهنگی (توسط دولت)، و جامعه مدنی و تشکل (توسط جامعه) به عنوان مکانیزم‌های گذار از اقتدارگرایی همچنان نشان‌دهنده‌ آشفتگی‌های تجویزی در سراسر سامان اندیشگی سریع‌القلم است.

اما مهمترین آشفتگی تجویزی منظومه فکری ایشان، تعدد نقطه آغاز فرایند توسعه و به عبارتی دیگر گام نخست است. به عبارت دیگر در بخش‌های مختلف کتاب‌های سه گانه‌ ایشان، عوامل مختلفی به عنوان نخستین گام یا نقطه آغاز یا سنگ بنای توسعه و عناوین دیگری از این قبیل مطرح شده‌اند.

نتیجه‌گیری

در مجموع، آشفتگی و رفت و برگشت بین ایران­گرایی و جهان­گرایی یا درون­گرایی و برون­گرایی، دولت­گرایی و جامعه­گرایی، فرهنگ­گرایی و اقتصادگرایی، ساختارگرایی و کارگزار-محوری، و اخلاق و عقلانیت از جمله نقدهایی است که می­توان بر مجموعه مباحث تبیینی و تجویزی سریع­القلم وارد کرد. در مجموع می‌توانیم بگوییم دکترسریع‌القلم در توصیف و ارایه تصویری از فرد، جامعه و سیاست تاریخی و معاصر ایران گزاره‌هایی منسجم، شفاف و تا حدودی دقیق را مطرح می­کند اما هر چه از توصیف به سمت تبیین و در نهایت تجویز حرکت می‌کنیم گزاره‌ها انسجام خود را از دست می‌دهند تا آنجا که سامان اندیشه‌ای دکتر سریع القلم به مثابه یک کل به شدت چندپاره، نامنسجم و قابل تفسیر و تأویل می‌شود و همه این‌ها از درجه کارآمدی آن به عنوان یک الگوی تبیینی و یک طرح تجویزی برای توسعه می­کاهد."


ارسال نظر