نقد دکتر ابراهیم رزاقی از برنامه های اقتصادی دولت های گذشته
جمهوری اسلامی ایران از 12 مرداد امسال یازدهمین دولت خود را تجربه خواهد کرد. دولت معزول بنی صدر (که یک سال دوام داشت) و دولت یک ماهه شهید رجایی مجالی برای ارایه برنامه های اقتصادی خود نداشتند، اما دولت های بعدی هر کدام با رویکردهای خاصی برنامه های اقتصادی خود را ارایه کردند و ماحصل آن در برخی مقاطع مثبت و گاهی هم تبعات منفی دربرداشته است. دکتر ابراهیم رزاقی در نقدی بر عملکرد دولتهای گذشته پرداخته است. این گفت وگو در سایت تحلیلی، تبیینی برهان منتشر شده است و گروه راهبرد خبرگزاری دانا خلاصه ای از این گفتگو را بازنشر می کند:
اقتصادی متشکل از 3 ضلع
من اندیشههای جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی، اندیشههای امام (ره)را میگویم که درست عکس نظام سرمایهداری است. اولین نکته میگوید استقلال اقتصادی. اقتصاد وسیله است، نه هدف. بعد میگوید استقلال سه بخشی است؛ هم بخش دولتی که وظایفی دارد، باید آنها را انجام دهد، هم بخش تعاونی که باید اکثریت مردم را جمع کند، هم بخش خصوصی که باید مواظب بود این بخش مکمل آن دو بخش باشد.
تعدیل اقتصادی بعد از جنگ
بعد از جنگ، چیزی در ایران پیاده شد به نام سیاستهای تعدیل اقتصادی؛ سرمایهداری که در 155 کشور پیاده شد. آغاز حرکت، صرفاً سرمایهداری بود؛ یعنی هر چه بیشتر نفت بفروشیم، نیازهای خودمان را بخریم و به کشور وارد کنیم. صنایع را هم به وجود بیاوریم، ولی کدام صنایع؟ صنایعی که مواد اولیه، قطعات و ماشین آن از خارج میآید.
دانشگاههای ما در تصرف تفکر سرمایهداری است. اینها دانشجوهایی تربیت کردند با مبانی علم اقتصاد سرمایهداری، کلمهی سرمایهداری را هم به کار نمیبرند. مدام میگویند «علم اقتصاد» بدون توجه به اینکه صفتش چیست. هیچ جا هم درس ندادهاند که در قانون اساسی، در اندیشههای امام (ره) اقتصاد چه معنی دارد، اندیشههای اقتصادی چیست؟ حال اندیشههای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ هیچ جا درس ندادهاند.
نقش منافع ملی در پیشرفت اقتصادی
در هیچ کشوری در دنیا، غیر از انگلستان، آن هم در یک شرایط خاص، صرفا با دنبال سود رفتن بخش خصوصی، صنعتی نشده است، همهشان چیزی به نام منافع ملی را مطرح کردهاند. حتی کشورهای کوچکی مثل کره جنوبی هنوز روی منافع ملی جلو میرود. یا آلمان روی منافع ملی، آلمان شد. ژاپن روی منافع ملی، ژاپن شد. ولی ما حتی از دید اسلامی که نگاه نکردیم، کار در راه خدا هیچ، از دید منافع ملی هم به مساله توجه نکردیم. چون سرمایهداری تنوع مدیریتی دارد. ما آن تنوع را در نظر نگرفتیم.
فرض سرمایهداری آدام اسمیتی این است که آدمها وقتی دنبال سود خودشان میروند، بهترین تخصیص منابع به وجود میآید؛ ولی اینهایی که از آن تاسی کردهاند یک نکته را در نظر نمیگیرند. آن زمان که آدام اسمیت آن حرف را زد، در انگلستان آن زمان، صنایع ماشینی بالاترین سود را داشت، سرمایهدارها سود بیشتر را در آنجا میدیدند. دلالها، واردکنندهها، تاجرها، دزدهای سر گردنه، دزدان دریایی که کشتیهای اسپانیا را غارت میکردند، همهی سرمایهشان را در تولیدات صنعتی میبردند. ولی در کشورهای در حال توسعه، از جمله در کشور ما که بالاترین سود در دلالی، خرید و فروش و احتکار خانه است، شما آدمها را آزاد بگذارید بگویید دنبال سود بروند. معلوم است که چه اتفاقی میافتد، کسی دیگر دنبال تولید نمیرود.
دولت های سازندگی 300 میلیارد خرج کردند و دولت احمدی نژاد 600 میلیارد
در دولت آقای احمدینژاد، با انتخاب دوستان کاملا طرفدار سرمایهداری، شرایطی به وجود آمد که رشد تحول سرمایهداری در ایران از دوره سازندگی و اصلاحات بیشتر شد و بیشتر ذهنها را تصرف کرد. یکی به این دلیل که آن دو دولت روی هم 300 میلیارد خرج کردند، این دولت به تنهایی 600 میلیارد دلار خرج کرد.
آقای احمدینژاد با استفاده از وجاهت ملی که داشت، مسافرتها و این ریختوپاشها و امکانات زیادی که در اختیار داشت، شرایطی به وجود آورد که بتوان این کار را انجام داد. البته در خود آمریکا هم نمیتوانند این طور این سیاستها را پیاده کنند که در ایران پیاده کردند. این هدفمندی یارانهها، در صورتی که خیلی ساده میشد، مساله را حل میکرد.
تصور آقای احمدینژاد از عدالت یک تصور طفیلیگری است. اسلام نگفته که بدون کار، به آدمها بدهید که زندگی کنند. قانون اساسی اصل 43 را بخوانید. شرافت انسان به کارش است. در فرهنگ ایرانی هم هست که بیگاری بهتر از بیکاری است. کار میکند برای اینکه ویژگیهای انسانی و اخلاقیاش تنزل پیدا نکند. آن قدر دارای اهمیت است.
من اندیشههای جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی، اندیشههای امام (ره)را میگویم که درست عکس نظام سرمایهداری است. اولین نکته میگوید استقلال اقتصادی. اقتصاد وسیله است، نه هدف. بعد میگوید استقلال سه بخشی است؛ هم بخش دولتی که وظایفی دارد، باید آنها را انجام دهد، هم بخش تعاونی که باید اکثریت مردم را جمع کند، هم بخش خصوصی که باید مواظب بود این بخش مکمل آن دو بخش باشد.
تعدیل اقتصادی بعد از جنگ
بعد از جنگ، چیزی در ایران پیاده شد به نام سیاستهای تعدیل اقتصادی؛ سرمایهداری که در 155 کشور پیاده شد. آغاز حرکت، صرفاً سرمایهداری بود؛ یعنی هر چه بیشتر نفت بفروشیم، نیازهای خودمان را بخریم و به کشور وارد کنیم. صنایع را هم به وجود بیاوریم، ولی کدام صنایع؟ صنایعی که مواد اولیه، قطعات و ماشین آن از خارج میآید.
دانشگاههای ما در تصرف تفکر سرمایهداری است. اینها دانشجوهایی تربیت کردند با مبانی علم اقتصاد سرمایهداری، کلمهی سرمایهداری را هم به کار نمیبرند. مدام میگویند «علم اقتصاد» بدون توجه به اینکه صفتش چیست. هیچ جا هم درس ندادهاند که در قانون اساسی، در اندیشههای امام (ره) اقتصاد چه معنی دارد، اندیشههای اقتصادی چیست؟ حال اندیشههای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ هیچ جا درس ندادهاند.
نقش منافع ملی در پیشرفت اقتصادی
در هیچ کشوری در دنیا، غیر از انگلستان، آن هم در یک شرایط خاص، صرفا با دنبال سود رفتن بخش خصوصی، صنعتی نشده است، همهشان چیزی به نام منافع ملی را مطرح کردهاند. حتی کشورهای کوچکی مثل کره جنوبی هنوز روی منافع ملی جلو میرود. یا آلمان روی منافع ملی، آلمان شد. ژاپن روی منافع ملی، ژاپن شد. ولی ما حتی از دید اسلامی که نگاه نکردیم، کار در راه خدا هیچ، از دید منافع ملی هم به مساله توجه نکردیم. چون سرمایهداری تنوع مدیریتی دارد. ما آن تنوع را در نظر نگرفتیم.
فرض سرمایهداری آدام اسمیتی این است که آدمها وقتی دنبال سود خودشان میروند، بهترین تخصیص منابع به وجود میآید؛ ولی اینهایی که از آن تاسی کردهاند یک نکته را در نظر نمیگیرند. آن زمان که آدام اسمیت آن حرف را زد، در انگلستان آن زمان، صنایع ماشینی بالاترین سود را داشت، سرمایهدارها سود بیشتر را در آنجا میدیدند. دلالها، واردکنندهها، تاجرها، دزدهای سر گردنه، دزدان دریایی که کشتیهای اسپانیا را غارت میکردند، همهی سرمایهشان را در تولیدات صنعتی میبردند. ولی در کشورهای در حال توسعه، از جمله در کشور ما که بالاترین سود در دلالی، خرید و فروش و احتکار خانه است، شما آدمها را آزاد بگذارید بگویید دنبال سود بروند. معلوم است که چه اتفاقی میافتد، کسی دیگر دنبال تولید نمیرود.
دولت های سازندگی 300 میلیارد خرج کردند و دولت احمدی نژاد 600 میلیارد
در دولت آقای احمدینژاد، با انتخاب دوستان کاملا طرفدار سرمایهداری، شرایطی به وجود آمد که رشد تحول سرمایهداری در ایران از دوره سازندگی و اصلاحات بیشتر شد و بیشتر ذهنها را تصرف کرد. یکی به این دلیل که آن دو دولت روی هم 300 میلیارد خرج کردند، این دولت به تنهایی 600 میلیارد دلار خرج کرد.
آقای احمدینژاد با استفاده از وجاهت ملی که داشت، مسافرتها و این ریختوپاشها و امکانات زیادی که در اختیار داشت، شرایطی به وجود آورد که بتوان این کار را انجام داد. البته در خود آمریکا هم نمیتوانند این طور این سیاستها را پیاده کنند که در ایران پیاده کردند. این هدفمندی یارانهها، در صورتی که خیلی ساده میشد، مساله را حل میکرد.
تصور آقای احمدینژاد از عدالت یک تصور طفیلیگری است. اسلام نگفته که بدون کار، به آدمها بدهید که زندگی کنند. قانون اساسی اصل 43 را بخوانید. شرافت انسان به کارش است. در فرهنگ ایرانی هم هست که بیگاری بهتر از بیکاری است. کار میکند برای اینکه ویژگیهای انسانی و اخلاقیاش تنزل پیدا نکند. آن قدر دارای اهمیت است.