سه روز پیش خواستم سوار تاکسی شوم. سواری یک پراید بود. خانمی از در عقب پیاده شد و خواست که من وسط بنشینم و ایشان سمت راست من سوار شد. سمت چپ نیز آقایی نشسته بود. چند ایستگاه جلوتر خانم در حالی که پیاده میشد بارها از من تشکر کرد و من متوجه تشکر او نشدم تا اینکه گفت متاسفانه بسیاری از آقایان رعایت نمیکنند. تازه دریافتم که در آن فضای کم پراید در حالی که آقای بغل دستی راحت لمیده بود، تلاش من برای جمع و جور نشستن بهگونهای که آن خانم احساس امنیت کند، موجب تشکر شده است. این اتفاق مرا به تامل واداشت که راستی سهم من بهعنوان یک شهروند در افزایش ضریب امنیت اجتماعی چقدر است؟ البته متاسفانه واژه امنیت اجتماعی آنقدر مورد سوء استفاده قرار گرفته که با طرح آن بهجای وظایف شهروندی هر یک از ما، بلافاصله تصور چند تا پلیس و نیروی انتظامی و قوای قهریه به ذهن میآید و کمتر یاد کارهایی میافتیم که هر یک از ماها میتوانیم انجام دهیم که همشهریهای ما در کوچه و خیابان از دست ما در امان باشند و احساس امنیت و آرامش کنند.
در شهری که زندگی میکنیم افراد جورواجوری هستند. زنان، مردان، کودکان، جوانان، میانسالان، سالمندان، افراد سالم، بیماران، معلولان، در راه ماندگان، پیادهها، سواران اتومبیلهای شخصی، پولدارها، افراد معمولی و افراد تنگدست و ... برخی از این افراد از موقعیت جسمی، جنسی، پایگاهی برتری برخوردارند که کمتر برایشان خطر وجود دارد و برخی دیگر از ضریب امنیتی پایینتری برخوردارند. البته افراد دسته دوم بهدلیل تفاوت جنسی یا جسمی و پایگاهیشان نیست که از ضریب امنیتی کمتری برخوردارند بلکه متاسفانه رفتارهای ما و برخورد ما با آنان احساس امنیتی آنان را کاهش داده است.
خوب است برخی از این کارهایی را که ما شاید ناخودآگاه و بعضا خودآگاه انجام میدهیم و باعث کاهش یا افزایش احساس امنیت همشهریهایمان میشود فهرست کنیم:
آیا فکر کرده ایم که وقتی پشت سر فردی در پیادهرو و یا نزدیک به او راه میرویم، اگر آن فرد زن یا کودک یا سالخورده باشد ممکن است نگران شود؟ بهتر نیست برای رفع نگرانی او فاصلهمان را با او بیشتر کنیم؟
آیا وقتی سوار اتومبیل شخصی هستیم، فکر کرده ایم که بر اساس گزارش پلیس "46 درصد تصادفات فوتی و 30 درصد تصادفات جرحی پایتخت در سال جاری متعلق به عابران پیاده" است. آیا عابران پیاده از دست ما در امان هستند؟ یکبار خودتان پیاده از خیابان عبور کنید و ببینید بیتوجهی ما به جان همشهریهامان چه صحنههای زشتی را در خیابانها و کوچهها پدید میآورد. خصوصا اگر فرد پیاده یک کودک، سالخورده و معلول باشد.
آیا در صف دریافت پول یا انجام مبادلات پولی دستگاههای خودپرداز، فکر کردهایم که فاصله بسیار نزدیک با کسی که نوبت او شده و دارد با دستگاه کار میکند امنیت خاطر او را برهم میزند و ممکن است اشتباه کند، زیان ببیند و یا کارش را نیمه تمام بگذارد؟
آیا در مکانهایی مانند اتوبوس، مترو و جاهای خیلی شلوغ که اجبارا افراد، خیلی به هم نزدیک میشوند، کاری کردهایم که با طرز ایستادن یا حرکت کردن، افراد بهویژه ضعیفترها نگران حفظ تعادل و امنیت جانی و مالی خود نباشند؟
آیا در نگاهکردنها، سوال و جواب کردنها، سوار تاکسی شدنها، ایستادن در صفهای متعدد، رفت و آمد بههنگام شب یا اوقات خلوت و ... ما که از ضریب امنیتی بیشتری برخورداریم تلاش کردهایم با اقدام یا رفتار مناسب خودمان دیگرانی که آسیبپذیرتر هستند را نگران نکنیم؟
توجه به این نکات حداقل وظایف شهروندی است که ما در برابر دیگران داریم و میتوانیم ضریب امنیت اجتماعی را با رفتار خودمان بالاتر ببریم و آرامش را برای دیگران به ارمغان بیاوریم. البته یادمان نرود روزی که خیلی هم دیر نیست، خود، خانواده و دوستانمان از توجهی که به این امور میکنیم بهرهمند خواهیم شد.
توصیه میکنم خوانندگان عزیز این مطلب، موارد دیگری را که بایستی برای بالا رفتن ضریب امنیت جامعه به آن توجه داده شود ذکر نمایند.
منبع: خبرآنلاین
در عين اينكه اين بي توجهي مردم ما ريشه در سطح غرور و خودپسندي بالا و احترام به ديگران در سطح پايين دارد موارد حادتري را به عينه مشاهده كرده ام:
افرادي كه در تئاتر و سينما و حتي كنسرت موسيقي! با صداي بلند خش خش چيپس و پفك آرامش و حس امنيت و در عين حال تمركز شما را بهم مي زنند
رانندگاني كه پس از زدن چراغ راهنما توسط شما، از چپ و راست با سرعت بيشتري از شما رد مي شوند تا مبادا ثانيه اي مجبور كه نيش ترمز شوند
افرادي كه در صف اي تي ام سه و چهار كارت را پشت هم وارد مي كنند و قريب به 15 دقيقه افراد ديگر را منتظر عمليات متعدد خود مي كنند
افرادي كه از شانه هاي خاكي و فرعي جاده و بزرگراه از ديگر ماشين ها در ترافيك هاي سنگين سبقت مي گيرند
افرادي كه در فيس بوك و يوتيوب با كامنت هاي زشت و ركيك امنيت افراد را براي اظهار آزادانه نظرات خود از بين مي برند و خودسانسوري را در فضاي مجازي بازتوليد مي كنند
افرادي كه با به اشتراك گذاشتن و فوروارد خبرها و شايعات دروغين در خصوص افراد صاحبنام امنيت را در زندگي حتي خصوصي ان ها مختل مي كنند و حتي تبريك وي به غرورافرينان المپيكي ايران را با خائن وطن فروش ناميدن جواب مي دهند
افرادي كه با پرتاب زباله از ماشين خود به بيرون حس بد زندگي در يك جامعه با سطح فرهنگ پايين را تشديد مي كنند
افرادي كه خونشان از ديگران رنگين تر مي دانند و با شارلاتانيسم بهترين امتيازات، جايگاه ها، مكان ها، محل پارك ها، محل نشستن ها، تخفيف ها، نوبت اول صف بودنها و ... را براي خود و اهل و عيالشان تصاحب مي كنند
و هزاران مورد ديگر
و چنان ازاردهنده است كه جز ادبيات منفي فوق نتوانستم ان ها را توصيف كنم
و نظر شما نويسنده محترم را به اين جلب مي كنم كه بسياري از موارد فوق از تحصيلكرده هاي پشت اينترنت نشين سر مي زند و واي بر جامعه اي كه جوانان درس خوانده و بروزش اينگونه باشند!