به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا فریدون خاوند استاد دانشگاه رنه دکارت پاریس در تجارت فردا در خصوص دیپلماسی حسن روحانی در نیویورک نوشته است:
دیپلماسی با حرکات لاکپشتی پیش میرود، و صبوری دیپلماتها با تب و تاب افکار عمومی و هیجانهای رسانهای نمیخواند. آنها که «همه چیز» را «همین حال» میخواهند، خیلی زود از کندی گفتوگوهای دوجانبه و چندجانبه میان کشورها خسته میشوند و از شور و شوق، به واخوردگی میغلطند.
بخشی از افکار عمومی ایران و حتی معدودی از ناظران مسایل بینالمللی به دیدار حسن روحانی و باراک اوباما در نیویورک امید بسته بودند و انتظار داشتند این رویداد، به «معجزه» شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد بدل شود. «معجزه» اتفاق نیفتاد، ولی چهره و گفتمان تازهای از سیاست خارجی ایران به نمایش گذاشته شد که میتواند پیامدهایی بسیار مهم داشته باشد.
یکی از ویژگیهای فکری حسن روحانی، شناختی است که او از مفهوم «قدرت نرم» دارد. این مفهوم به آن معناست که برای تاثیرگذاری بر روابط بینالمللی و رابطه میان قدرتها، تنها نباید به «زور بازو» امید بست. فعالان عرصه جهانی، از کشورها گرفته تا سازمانهای بینالمللی و شرکتهای فراملیتی، میتوانند و باید با استفاده از اهرمهای غیرخشونتبار، از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا ورزش، به هدفهای خویش دست یابند. نخستین نظریهپردازان روابط بینالمللی، که به «رئالیستها» شهرت یافتند، عمدتا بر استفاده از زور تاکید داشتند و «قدرت نرم»، در نظر آنها، چندان وزنهای نداشت.
در پیشگفتاری بر چاپ سوم کتابش زیر عنوان «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران»، که نخستین بار در مردادماه 1389 منتشر شد، حسن روحانی با انتقاد از نظریهپردازان رئالیست روابط بینالمللی مینویسد: «اکنون پارادایمهای نوینی شکل گرفتهاند که عناصر نرم غیرنظامی را بیش از عنصر قدرت نظامی، مورد توجه قرار میدهند. در رویکردهای جدیدتر، امنیت ملی صرفا ساخته یک بازیگر به نام دولت و با پشتوانه قدرت نظامی نیست، بلکه تمامی عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز در یک تعامل پیچیده با زمینههای تاریخی در برقراری آن نقش دارند.»
سخنرانی سهشنبهشب حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در خطوط کلی آن، در زمره مظاهر استفاده از همین «قدرت نرم» است. یک از مهمترین نکات این سخنرانی، تاکیدی است که رییسجمهوری اسلامی بر اهمیت اعتمادسازی برای ایران در فضای بینالمللی دارد. او پذیرش «اعمال حق غنیسازی و سایر حقوق هستهای در خاک ایران» را مطرح میکند، ولی در همان حال میافزاید: «منافع ملی ما ایجاب میکند هر گونه نگرانی منطقی پیرامون برنامه هستهای ایران را مرتفع نماییم.» نکته بسیار مهم (که پیش از این هم مورد توجه بوده، ولی اعلام آن از تریبون سازمان ملل ابعاد تازهای به آن میبخشد) ایجاد ارتباط مستقیم میان «منافع ملی» ایرانیان و اعتمادسازی در فضای بینالمللی کشور است.
ناگفته پیداست که فرآیند «اعتمادسازی»، اگر با موفقیت پیش برود، بر فضای بینالمللی و درونی اقتصاد ایران نیز تاثیری حتمی دارد، ولی درباره سرعت این تاثیرگذاری نباید خیالپردازی کرد.
دیپلماسی به زمان طولانی نیاز دارد و فعل و انفعالات اقتصادی را نیز نمیتوان تنها با فشار دادن بر روی یک کلید به حالت عادی برگرداند. شمار زیادی از پلهای ارتباطی ایران، در عرصههای مالی و بانکی و بازرگانی و صنعتی، فرو پاشیده و بازسازی آنها به زمان نیاز دارد.
با این همه میتوان امیدوار بود که در بعضی زمینهها، عرضه چهره و گفتمان تازهای از دیپلماسی ایران به نتایجی نسبتا سریع دست یابد. میتوان جلوی شدت گرفتن تحریمها را گرفت و نیز کاری کرد که در اجرای مصوبات دستگاه قانونگذاری آمریکا و به ویژه اتحادیه اروپا در عرصه تحریمها، سازمانهای اداری قدرتهای تحریمکننده، تا آنجا که بتوانند و قوانین آنها اجازه دهد، از خود انعطاف نشان دهند.
بر پایه آخرین گزارشهای منتشرشده از گفتوگوهای 40دقیقهای حسن روحانی با فرانسوا اولاند، رییسجمهوری فرانسه، در طرح مساله رفع تحریمها از سوی رئیسجمهوری اسلامی به صورت مشخص بر خودروسازی تاکید شده، رشتهای که به دلیل جایگاه دو شرکت فرانسوی «پژو» و «رنو» در ایران، خسارتهای زیادی را بر اقتصاد کشور وارد کرده است.
تردیدی نیست که مدیران این دو شرکت سخنرانی حسن روحانی را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با دقت فراوان پیگیری کردند، به این دلیل ساده که هر دوی آنها از قطع پیوند با بازار ایران زیان فراوان دیدند. در ابعاد این زیان همین بس که گفته شود ایران، بعد از فرانسه، دومین بازار «پژو» در جهان بود. با اطمینان میتوان گفت وکیلان و خبرگان این شرکت سخنان رهبران جمهوری اسلامی را زیر ذره بین دارند تا استدلالهای مورد نیاز خود را، برای تاثیرگذاری بر نهادهای فرانسوی و اروپایی در راستای رفع تحریمها، پیدا کنند. دیگر شرکتهای مهم اروپایی نیز، که بازگشت به بازار و میدانهای نفت و گاز ایران آرزوی آنهاست، در اثبات اینکه ایران جایگاه تازهای را در جامعه بینالمللی جستوجو میکند، سنگ تمام خواهند گذاشت.
با این حال واحدهای تخصصی درون این شرکتها، که در ارزیابی درجه خطرپذیری کشورها تخصص دارند، به تجربه میدانند که دیپلماسی، هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه اقتصادی، محتاج زمانی نسبتا طولانی است. سخن بر سر یک کشتی عظیم اقیانوسپیماست که برای تغییر جهت به مانورهای بسیار پیچیده نیاز دارد، نه یک اتومبیل کوچک کورسی که در یک چشم به هم زدن این سو و آن سو میرود.
عدم آشنایی با همین حرکت لاکپشتی دیپلماسی است که بعضی از عرصههای اقتصادی ایران را به التهابهایی بسیار مخرب میکشاند. واکنشهای بازار ارز به آنچه در عرصه سیاست خارجی کشور میگذرد، و یا آنچه در این باره بر زبان این یا آن مفسر جاری میشود، سخت نگرانکننده است. اینکه تحولات واقعی یا فرضی دیپلماسی کشور بتواند، بدون رابطه با شاخصهای کلان، بازار ارز و به تبع آن اقتصاد کشور را به این سو و آن سو بکشاند، وضعیت بسیار ناهنجاری است که هر چه زودتر باید برای آن فکری کرد.
دیپلماسی مکانیسم و آهنگ خود را دارد که در حالت عادی نباید به مکانیسم و آهنگ اقتصاد بدل شود. اقتصاد ایران زمانی به وضعیت عادی برمیگردد که بازیگران آن برای شنیدن صدای آقایان طیبنیا و سیف اشتیاق بیشتری نشان دهند تا برای شنیدن صدای آقای ظریف.