به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از مهر، در کلام معصوم علیه السلام هست که فرمودند «تعلموا العربیه فانها کلام الله الذی یکلم بها خلقه». فراگیری زبان قرآن به عنوان یک ابزار فهم برای پژوهشگران علوم انسانی لازم است و چه بسا بدون آشنایی با این زبان فهم دیدگاه های اصیل اسلامی میسر نباشد. در خصوص لزوم تحول در علوم انسانی، راهکارهای تحقق علوم انسانی اسلامی و جایگاه آشنایی با زبان قرآن در تحقق این مهم با محمدحسن فوادیان استاد زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران گفتگویی انجام داده ایم که مشروح آن در ذیل می آید:
*در آغاز بحث، نظر جناب عالی در مورد ضرورت و لزوم تحول در علوم انسانی و یا به تعبیری گفتمان علوم انسانی اسلامی چیست؟
تردیدی نیست که عدم توجه به موضوع تحول علوم انسانی ضررها و آسیب های جبران ناپذیری برای جامعه نو پای اسلامی ما دارد و غفلتی که تاکنون نیز بوده است ما را از رسیدن به مطلوب فرهنگی - دینی خود بازداشته است؛ جامعه اسلامی با تکیه بر ارزشها و فرهنگ خود می تواند مسیر رشد، پویایی و تعالی را طی کند وگرنه با علوم انسانی وارداتی باید منتظر تبدیل یک جامعه سازنده به یک جامعه بازنده باشیم؛ جامعه ای که داشته های خود را فراموش کند و یا مورد بی مهری و کم اعتنایی قرار دهد و مقهور چرخ صنعت و غول تکنولوژی شده و اخلاق و فرهنگ را نیز با آن وارد نماید و بر خود و جامعه اش تحمیل نماید، به خود کشی فرهنگی مبتلا شده است. البته شکی نیست که یک فرهنگ غنی با تضارب آرا و اندیشه ها و دریافت های مفید و سودمند، از غنا و دوام بیشتری برخوردار می شود ولی باید بین تضارب آرا با تهاجم که خاستگاه آن دشمنی دشمنان برای از بین بردن هویت طرف مقابل است فرق گذاشت.
اگر به آنچه در فرمایشات رهبر معظم انقلاب و موضع گیری های ایشان در این خصوص توجه شود؛ علت نگرانی ایشان را روشن می سازد؛ به برخی از واژه های مورد استفاده ایشان توجه کنیم: شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی و ... این بدین معناست که در این راه با دشمنی روبرو هستیم که قصد نابودی ما را کرده است. پس باید دلسوزانه و به سرعت و بدون هیچ فوت وقتی برای مبارزه با این دشمن به پا خواست. دشمنی که لباس دوست بر تن کرده و ساده لوحان به اصطلاح روشنفکر را نیز پیاده نظام خود نموده است. جامعه ای که بدون توجه به سیاست های فرهنگی دشمنان بشریت، مرزهای خود را به روی غارتگران فرهنگ و اندیشه باز می گذارد بدون تردید باید منتظر ضربه های هولناک آنان باشد.
*با توجه به این که جنابعالی در یکی از مهم ترین مراکز علمی کشور حضور دارید، این تأکید رهبری –تحول در علوم انسانی- چه میزان محقق شده است؟
متاسفانه تاکیدات رهبری آنگونه که شایسته است نه این که توجه نشده بلکه درک هم نشده است، چون درک این مهم باید این مطالبه کارشناسانه و به حق رهبری را به نحوی فراگیر در اذهان متولیان امر، استادان و دانشجویان و حتی عامه مردم نشان می داد. مساله خیلی مهم تر از آن است که با برگزاری کنگره ی سالانه تحقق یابد؛ باید در همه سطوح فعالیت هایی آغاز کرد و همانطور که برای یک بیمار جسمی تحول غذا یا مراقبت لازم است مساله تحول در علوم انسانی به روح بیمار یک جامعه مربوط می شود؛ باید این بیماری را گوشزد کرد، باید مهاجم را شناخت، باید برای پرهیز تذکر داد، باید مداوم مراقبت کرد ولی این گونه نیست. تحول در علوم انسانی تحول در چند کتاب نیست، تحول در فرم نگاه است و هر آنچه در این راه موثر است و نگاه را تغییر می دهد باید به کار گرفته شود.
*بستر های ایجاد این تحول و یا متولیان این امر را چه نهاد، ارگان و افرادی می دانید؟ و این ضعف عملکردی در دستیابی به علوم انسانی اسلامی از کجا ناشی می شود؟
مهم ترین نهاد برای توجه به این امر که می تواند زیر ساخت های لازم برای حرکت موتور تحول آفرین در علوم انسانی را ایجاد نماید، شورای عالی انقلاب فرهنگی است. شورایی که متاسفانه جز در برخی موارد جزئی از ممیز انتفاع ساقط شده است؛ شورایی که به روزمرگی مبتلاست؛ شورایی که خود حال متحول شدن ندارد و متاسفانه نمی تواند تحول آفرین باشد. انقلاب فرهنگی همان تحول فرهنگی است که شاید علت تاسیس آن هم به مساله تحول فرهنگی بر می گردد و اگر قرار است در این راه قدمی برداشته شود باید با برنامه ریزی و هماهنگی و مدیریت این شورا که جمعی از علمای حوزه و دانشگاه در آن هستند به انجام رسد. یکی از مشکلات جامعه ما این است که متولیان حاشیه ای برای کارها و موضوعات مختلف تعریف می کنیم و در آخر کسی خود را پاسخگو و مسوول نمی داند و به همین خاطر است که همه منتظر اقدام دیگران می مانند. آنها باید عبای محبت بگسترانند و دیگران را هدفمند به بر گرفتن گوشه های آن دعوت کنند. این ضعف عملکرد به خاطر به کار گیری نیروهای غیر دلسوز و بعضا بی اعتقاد در انجام وظیفه است. استادی که خودش سال ها سخن از تحول علوم انسانی بگوید ولی خودش گرفتار کتب، آراء و نظرات غربی باشد و مروج اندیشه های آنها، چگونه می تواند در بخش برنامه ریزی برای تحول فرهنگی و علوم انسانی مفید و کارساز باشد. اصل این است که کارها را به کاردانان دلسوز و متعهد و تحول خواه بسپاریم تا نتیجه نسبتا مطلوبی به دست آید. این که دائما به دنبال مشاهیر قوم برای هر کاری باشیم و ایشان را با همه مسئولیت هایشان درگیر این کارها بکنیم خیلی آثار مطلوب و خوبی ندارد.
*به عنوان یکی از صاحب نظران چه راهکارها و اقداماتی را برای تحول در علوم انسانی مدنظر دارید؟
البته بنده خود را صاحب نظر نمی دانم. شاید دلسوزی ام بیشتر از دانایی ام باشد ولی با توجه به این که هرکس به وسع خود مسوولیتی دارد بهتر است برای پیشبرد کارها به این امور توجه شود:
الف - هر چند همگان باید احساس مسئولیت بکنند ولی باید این کار متولی مشخصی داشته باشد.
ب – بحث تحول در علوم انسانی از حالت مطالبه فردی یا گروهی به حالت مطالبه ی اجتماعی و عمومی یا ملی تبدیل شود. همه باید به گونه ای در این راه موثر باشند. عمومی شدن این مساله سدهای شناخته و نا شناخته را می شکند، قدرت تاثیر گذاری را بیشتر می کند، دست برنامه ریز ها را باز تر می کند و این کار را از حالت فرمی و دستوری خارج می سازد و تحول پدیدار می گردد. مگر می توان نهاد تاثیر گذاری مثل آموزش و پرورش، وزارت علوم، صدا و سیما، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و حوزه های علمیه و .... را نادیده گرفت؟ آیا واقعا مطالبه تحول در علوم انسانی که با تحول فرهنگی نیز همراه است بدون بسیج همگانی و همه ارگان های ذی ربط امکان پذیر است؟
ج – باز شناسی داشته های از دست رفته و جایگزینی آن به جای محصولات وارداتی و بازگشت به خویشتن خویش به جای گریختن از خود.
د – دشمن شناسی فرهنگی که در صورت موفقیت در این راه می توان شبیخون و ناتوی فرهنگی را سد کرد. برخی هنوز متاسفانه غارتگران دین و دنیای خود را آموزگاران فرهنگ و انسانیت خود می دانند که بیشترین ضربه به هویت یک جامعه از همین تفکر است.
*نقش حوزه و دانشگاه در تحقق علوم انسانی اسلامی چیست؟ آیا وحدت حوزه و دانشگاه کمکی به این مهم می کند؟ به صورت مشخص چه راهکارهایی را برای تعامل این دو مرکز علمی کشور در نظر دارید؟
بدون تردید امکان تحقق علوم انسانی اسلامی به نحو مطلوب در گرو وحدت حوزه و دانشگاه است. دیگر روزگار تفکیک حوزه و دانشگاه به ویژه در علوم انسانی به سر آمده است و خوشبختانه حوزویان با برخورداری از علوم دانشگاهی قدم بلندی در راستای این وحدت برداشته اند ولی این کار از طرف دانشگاه ها هنوز ملموس و محسوس نیست و شاید بتوان گفت که کار جدی نکرده اند. کاش دانشگاه ها نیز با برنامه ریزی های بهتر زمینه بهره گیری دانشگاهیان را از معارف حوزه فراهم می آوردند. بیشتر فارغ التحصیلان علوم انسانی در دانشگاه ها خزانه دار علوم وارداتی هستند و از دانش های بومی که عمدتا اسلامی است بی بهره اند. برای انجام این مهم لازم است ضمن ارتباط مستمر حوزه و دانشگاه از طریق برگزاری کارگروه های تخصصی به شناخت نیاز ها، اهداف و برنامه ریزی برای وصول به آن، گام موثر و بلندی در این راه بردارند و آینده روشنی را برای تحول در علوم انسانی رقم زنند.
*بنا بر گفته بسیاری از متخصصین عمده مشکل ما در علوم انسانی ابزار انتقال آن یعنی زبان علمی این دانش هاست، زبان علمی این دانش ها از نظر جنابعالی کدام است؟
زبان فرهنگ و علوم انسانی یک زبان خاص نیست؛ هر قومی که در این راه تلاش بیشتری کند نا خود آگاه نقش زبان خود را در ترویج این علم افزایش می دهد؛ برای جامعه مسلمین زبان عربی و فارسی نقش اول را دارند و انتقال فرهنگ و علوم انسانی از دیگر سرزمین ها نیز به وسیله ترجمه صورت می پذیرد. در جامعه ما زبان فارسی که زبان شیرین و منعطف و شعر و شور آفرین است نقش اصلی را باید بر عهده داشته باشد ولی آشنایی با زبان عربی برای متخصصین علوم انسانی نیز لازم است. نهضت ترجمه در علوم انسانی نقش سازنده ای را ایفا می کند و این امر سبب تبادل اطلاعات علمی می گردد.
*با توجه به این که زبان عربی زبان اسلام و قرآن و پیشوایان ماست؛ آیا برای زبان عربی به عنوان یکی از ملزومات و علوم پایه ای که به تحول علوم انسانی می تواند کمک کند؛ سهمی قائلید؟
سهم زبان عربی در فهم علوم انسانی که از منابع اصلی آن قرآن و احادیث است آشکار است و همانطور که عرض شد زبان عربی از جایگاه مهمی برخوردار است و در کلام معصوم علیه السلام هست که فرمودند «تعلموا العربیه فانها کلام الله الذی یکلم بها خلقه» ولی این بدین معنا نیست که زبان ترویج و نوشتاری در علوم انسانی باید عربی باشد. فراگیری زبان قرآن به عنوان یک ابزار فهم برای متخصصین لازم است و چه بسا بدون آشنایی با این زبان فهم دیدگاه های اصیل اسلامی میسر نباشد و بهتر است بین زبان قرآن و زبان عربی نیز تفکیک قائل شویم. آنچه مهم است این است که پژوهشگران و متخصصان علوم انسانی با زبان قرآن آشنا باشند و این مساله مهمتر از آشنایی ایشان با زبان انگلیسی و یا .... می باشد. نهضت ترجمه می تواند بار سنگینی در انتقال این علوم را به دیگر جوامع به عهده گیرد.
*و در آخر برگزاری کنگره هایی نظیر دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی را تا چه حد موثر و مفید می دانید؟
حتما برگزاری این چنین کنگره هایی لازم و مفید است و بهتر است با اطلاع رسانی بیشتر از حالت انحصاری خارج شود و در حاشیه آن با برگزاری کارگاه ها، مناظرات و نمایش دستاورد ها و معرفی پژوهشگران نمونه در فراگیر شدن نهضت تحول در علوم انسانی و جریان سازی علمی انجام وظیفه نمود. البته پیشنهاد می کنم که سالی دو بار این کنگره برگزار شود تا در رسیدن به اهداف خود موفق تر باشد.