به گزارش خبرنگار گروه آموزش خبرگزاری دانا (داناخبر)، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، از هسته های مرکزی تغییر در نظام آموزش و پرورش کشور است که از دو سال قبل و به پیروی از سند تحول آموزش و پرورش، در وزارت آموزش و پرورش آغاز شده است.
با این مقام مسوول درباره اجرای سند تحول آموزش و پرورش و نیز آینده این جریان با تغییر دولت و ورود سلیقه های تازه به صحبت نشستیم.
نظام آموزش و پرورش در دو سال گذشته تغییر کرد. مهم ترین دغدغه مردم این است که بدانند، این نظام تازه در محتوا چه تفاوتی با نظام سابق دارد.
اولین کاری که صورت گرفته است، نظریه اسلامی تغییر و تحول است. آموزش و پرورش ما پیش از این فاقد یک نظریه اساسی در حوزه تعلیم و تربیت بود. بر اساس سیاست ایجاد تغییر و تحول در آموزش و پرورش، نظریه اسلامی تعلیم و تربیت، تدوین شد و تا دکترین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی تبیین شود.
سند تحول بنیادین که راهکارها و اهداف کلان نظام آموزش و پرورش را مشخص می کند طراحی شد. بر اساس سند، ما چند زیر نظام داریم که باید آن ها را تعیین تکلیف کنیم. این زیر نظام ها پیکره واحد تعلیم و تربیت را می سازند، نظام برنامه درسی ملی، نظام تربیت معلم، نظام توسعه و تحقیقات، نظام مدیریت، فضا و امکانات و نوع تلقی ما از دانش آموز از زیر نظام های تعریف شده است.
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، عهده دار تدوین و اجرای نظام برنامه ریزی درسی و پژوهشی است. خوشبختانه این نظام پابه پای سند تحول بنیادین، تدوین شده و به تصویب رسید. برنامه درسی ملی هدف کلانی را پیگیری می کند که در سند تحول و نظریه اسلامی تعلیم و تربیت مطرح شده است. آن هدف کلان، دستیابی به مراتبی از حیات طیبه است. این نخستین چرخش ما از نظام تعلیم و تربیت گذشته است. تعلیم و تربیت گذشته، مبتنی بر نظریه غیراسلامی بود. هدف عمده این نظریه هم تربیت شهروندان است. اما در نظریه اسلامی، تربیت شهروند اولین هدف نیست. هدف اول حیات طیبه است که تربیت شهروند ذیل آن تعریف شده است. به این معنی که هدف ما کلان تر از تربیت شهروند خوب است. براین اساس برنامه درسی یک رویکرد خاصی را دنبال کرده و آن شکوفایی فطرت است.
موضوع این رویکرد بدون شک انسان است لذا نظام روانشناختی، جامعه شناختی و ارزشی آن با دیگران تفاوت می کند. منظور ما از فطرت، مقوم های اساسی است که به انسانیت انسان مربوط می شود. این تنها به حیات طبیعی انسان مربوط نیست. در حیات طبیعی ما با حیوانات مشترک هستیم و تنها رشد می کنیم و عمرمان کم می شود و آب و غذا می خوریم. این ها غریزه هستند و نه فطرت.
اما انسان یک چیزهایی دارد که حیوان ندارد. مثل میل به کمال. مثلا تا کنون هیچ اسبی دیده نشده است که دلش بخواهد از روستا نشینی به شهرنشینی ارتقا یابد. اما انسان به این چیزها رسیده است.
انسان همچنین زیباگرا است. اما حیوانات این تمایلات را ندارند. انسان می خواهد جاوادنه شود و برای همین است که پزشکی و بهداشت پیشرفت کرده است. اگر هم بفهمند خودشان جاودانه نمی شوند، کاری می کنند که نامشان باقی بماند.
در رویکرد تازه، فطرت را در پنج حوزه دسته بندی کردیم تا برای آموزش استفاده شود. تفکر، ایمان، علم، عمل و اخلاق این دسته ها است.
البته این عناصر را در چهار عرصه ارتباط با خود، ارتباط با دیگران، ارتباط با آفرینش و ارتباط با خدا عرضه کردیم. این ها چرخش های ما از نظام تعلیم و تربیت موجود به نظام تربیتی اسلامی است. طبیعی است که تولید محتوا هم با رعایت این رویکرد ها صورت می گیرد و در طول دوازده سال به دانش آموز ارایه می شود.
هدف ها به چهارتا سه سال خرد شده است. این ها را در یازده حوزه یادگیری آموزش می دهیم. مجموعه عنوان هایی که ارایه می شوند، عبارتند از تفکر، قرآن و معارف، ادبیات فارسی، ریاضیات، علوم، فرهنگ و هنر، آداب و مهارت زندگی، کار و فناوری، علوم انسانی، مطالغات اجتماعی و زبان های خارجی است.
وقتی درسی به نام تفکر و حکمت داریم، یعنی از خافظه گرایی به سمت خلاقیت و تفکر پیش می رویم. از تقلید می خواهیم برویم به سمت خردورزی، از آموزش های نظری به تربیت عملی، از آموزش های بدون توجه به نیازهای بازار کار، به سمت آموزش هایی که مهارت زندگی در آن لحاظ شده است.
دیپلم ردی نباید دستش به جایی بند نباشد
یک چرخش دیگری که داریم در برنامه درسی این است که شایستگی های پایه برای آن تعریف کردیم. یعنی یک حد معمولی از شایستگی ها مشخص شده که دانش آموز هروقت بخواهد از تحصیل دست بکشد، با یک میزانی از مهارت از مدرسه برود و با آمادگی زیستن به جامعه وارد شود.
آموزش و پرورش زمانی مثل یک چاه بیست متری بود که برای رسیدن به آب آن باید از یک طناب بیست متری استفاده می شد اما در نظام تازه تلاش می شود، آموزش و پرورش به یک جویبار جاری تبدیل شود که هرکس، بتواند از هرکجای آن آب بردارد. اگر تا ششم خواند، به اندازه ششم، اگر تا نهم خواند به اندازه نهم، و اگر دیپلم هم گرفت تا همین مرحله، از اهداف آموزشی بهره مند شود. این طور نباشد که اگر تا یازدهم درس خواند دیپلم ردی به حساب بیاید و دستش به جایی بند نباشد.
هوشمندسازی یکی از پرحاشیه ترین مباحث مطرح شده است. در ادبیات آموزش و پرورش تازه اصولا این هوشمندسازی چه هدفی دارد؟
در این برنامه همچنین می خواهیم محیط تعلیم و تربیت را از انحصار کلاس درس خارج کنیم. خارج از کلاس هم محیط تعلیم و تربیت است. حیاط، راهروها، زمین ورزش، کتابخانه و نمازخانه هم محیط درس است. نه تنها داخل مدرسه، بلکه محله هم محیط تربیتی است. لذا مدیر مدرسه باید مدرسه را با محیط های فرهنگی بیرون، مثل موزه، کتابخانه و پارک مرتبط کند.
علاوه بر همه این ها، محیط تازه به نام محیط مجازی برای آموزش و پرورش خلق شده است. ما می خواهیم به این محیط هم برای آموزش دست یابیم. لذا آمده ایم برای هوشمندسازی مدارس هم سرمایه گذاری کردیم.
نکته دیگر، بسته آموزشی یا برنامه آموزشی است. قبلا آموزش منحصر به کتاب درسی بود. این کتاب می توانست آنقدر قطور شود که هر آن چه نیاز داریم در آن جای بگیرد. ولی حالا می گوییم کتاب درسی یک جزء است. غیر از آن می توانیم وسایلی مثل مجله، فیلم آموزشی، مولتی مدیا، محتوای الکترونیکی و اسباب بازی های مناسب را در کنار کتاب داشته باشیم. اگر بتوانیم به این هدف برسیم، توانسته ایم ارایه بسته های آموزشی را جایگزین روش «کتاب محور» کنیم.
معلم ها آموزش ضمن خدمت می بینند. دانشگاه فرهنگیان هم هست. ولی هنوز تعداد زیادی از کارشناسان معتقدند معلمان با نظام تازه آموزشی همراه نشده اند.
تغییر دیگر، مربوط به نقش معلم است. معلم حالا دیگر تنها کسی نیست که می آید سر کلاس حرف می زند و همه از او یاد می گیرند. خود معلمان باید عضو سازمان یادگیرنده باشند. سازمان یادگیرنده، جایی است که هر روز دانش اعضای آن افزایش پیدا می کند. هر روز از محیط به صورت تعاملی می آموزند. معلم ما همچنان که یاد می دهد، یاد هم می گیرد. همچنین معلم باید راهنمای پژوهش دانش آموز هم باشد. معلم باید عملیات اخلاقی و رفتاری را هم راهبری کنند.
علاوه بر این ها، معلم ها باید در مورد برنامه های آموزشی هم با ما همراه باشند. یعنی از این پس تنها این سازمان پژوهشی نیست که عهده دار تالیف کتاب های درسی و محتوای آموزشی است. معلم ها هم باید در چارچوب کلاس و مدرسه و منطقه خود، با جمع شدن در اتحادیه های علمی معلمان به تولید محتوا بپردازند. در آینده تولید محتوای آموزشی از یک تا بیست درصد به عهده معلم گذاشته می شود. این کار، در کتاب های درسی فارسی آغاز شده است و صفحات سفید برای بحث آزاد اختصاص داده شده.
با ورود آقای فانی به آموزش و پرورش، انتقادها نسبت به نحوه اجرایی شدن سند تحول بنیادین آغاز شده است. عموم مردم وظیفه ندارند درباره جزییات اسناد مطلع باشند. آن ها نگران این هستند که تغییرات تازه ای در راه باشد و باعث سرگردانی فرزندانشان در مدرسه شود. مثلا یکی از آن ها تعطیلی پنج شنبه ها و دیگری تالیف کتب درسی تازه است.
آموزش و پرورش وقتی به نطقه کمال خود می رسد که ملتزم به حرکت روی ریل قانون باشد. قانون ما اسناد مصوب هستند. چه سند تحول آموزش و پرورش، چه سیاست های کلی ابلاغ شده از سوی رهبری و چه برنامه درسی ملی.
اما سیاست های اجرایی، تابعی از امکانات، فرصت ها و سلیقه های مدیران اجرایی هستند. هیچ کدام از این ها نباید منجر به تعطیلی و یا تضعیف اسناد شوند. اگر بخواهیم در مقطعی اسناد را کنار بگذاریم و تابع نظریات شخصی شویم، نمی توانیم انجام وظیفه کنیم.
وزیر هم به عنوان بالاترین مقام اجرایی حق دارد نسبت به سیاست های اجرایی گذشته نظارت کند و نقد و پرسش داشته باشد. لذا آقای فانی هم نسبت برخی اتفاقاتی که افتاده است نقدهایی دارد. همچنان که برخی از صاحبنظران و کارشناسان هم با چیزی که اتفاق افتاده در کل موافق نیستند.
اما ضرورت های زمانی و مکانی باید همیشه مورد نظر باشد که چرا این تصمیم اتخاذ شده است. ما در مورد برنامه درسی، به مر مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی عمل می کنیم. اگر برنامه درسی ملی تصویب کرده است که ما در دوره ابتدایی 850 ساعت آموزشی یعنی 25 ساعت در هفته داشته باشیم، این مصوبه قانون است. تا به حال هم لغو نشده و فکر می کنم تا چند سال آینده هم اجرا شود. اگر تغییر ناگهانی ایجاد شود در خانواده دل نگرانی ایجاد می کند.
اما در نحوه اجرا ممکن است تغییراتی ایجاد شود. مثلا در مصوبه شورای عالی ذکر شده بود که ساعت آموزشی از شنبه تا چهارشنبه سامادهی شود و پنجشنبه به فعالیت های جانبی اختصاص پیدا کند. بعضی ها برای پنجشنبه های مدرسه شان برنامه تدوین کردند و بعضی ها هم برنامه ای نداشتند و آن را تعطیل کردند.
این که سال آینده پنجشنبه ها باز است یا نه، منوط به بررسی های کارشناسانه خواهد بود. باید دید عموم مردم، خانواده ها، معلمان و دانش آموزان از برنامه حاضر راضی هستند یا نه. وقتی همه بازخوردها جمع آوری شد، باز مساله در شورای عالی مطرح شده و درباره آن تصمیم گیری می شود. در حال حاضر آنچه مراجع قانونی گفته اند باید اجرا شود. این که هرسال بخواهیم با نظرات سلیقه ای چیزی را تغییر دهیم منطقی نیست و باعث نگرانی والدین می شود.
در مورد کتاب های درسی هم مرجع قانونی مارا تکلیف کرده است که هرسال کتاب های درسی دو پایه تحصیلی را تغییر دهیم. ما این کار را از پایه اول شروع کردیم تا به سوم رسیدیم. سال تحصیلی آینده هم کتاب چهارم آغاز می شود. این تغییرات بر اساس برنامه درسی ملی است.
پایه ششم ما جدید التاسیس است و کتاب های تازه ای برای این مقطع نوشته شده است. اما به احتمال بسیار قوی، وقتی کتاب ها تا پایه پنجم ابتدایی بازنویسی و منتشر شد، دوباره کتاب های حاضر سال ششم بازنگری خواهد شد. این بازنگری براساس چیزهایی است که بچه ها از اول تا پنجم فعلی یاد گرفته اند. وقتی کتاب پنجم در دسترس قرار گرفت، مسلما بر اساس اطلاعات تازه آن باید اصلاحاتی در کتاب ششم صورت بگیرد.
درمورد سال هفتم چه؟ این کتاب ها هم امسال تغییراتی داشتند.
این کتاب ها هم در سال تحصیلی حاضر تغییر کردند اما دامنه تغییرات محدود به کتاب هایی بود که در سابقه ای در دوره ابتدایی نداشتند. درس های زبان انگلیسی، عربی، کار و فناوری و آداب و مهارت زندگی این دروس هستند.
البته مطالعات اجتماعی هم جدید التالیف بود اما این درس، نیم سابقه ای در ابتدایی و در دروس تاریخ و جغرافیا و مدنی دارد. سال آینده هم در پایه هشتم، ادامه همین روند تغییرات را خواهیم داشت.
هر تغییری که بخواهد اتفاق بیافتد بعد از نظر سنجی از مراجع ذیصلاح، نخبگان و خود دانش آموزان خواهد بود. در عین حال در حال حاضر معتقدم آنچه را انجام دادیم علی رغم تنگنا و مذیقه زمانی که سازمان ما در آن قرار داشت، بر اساس استاندارد های آموزشی انجام گرفته است. در سال اول تلاش کردیم اعتبار نظری کتب حفظ شود. بعد از اجرا در سال نخست که یک جور اجرای آزمایشی است، در سال دوم و بر اساس ارزیابی های پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش انجام می دهد، کتاب ها اصلاح می شود.
بازبینی کتاب های درسی هر پنج سال یک بار انجام می شود
بنای ما این است که ثبات برنامه درسی را تا پنج سال تضمین کنیم و هر 5سال یک بار بازبینی تازه انجام بدهیم تا نقاط ضعف برطرف شده و نیازهای تازه و به روز در آن ها لحاظ شود. این موضوع به خصوص درباره کتاب های فنی و حرفه ای صادق است زیرا حساب ها و شاخص های بازار کار مدام در حال تغییر است.
اتومبیل های امروز دیگر مثل چند سال قبل نیستند. تا چند سال قبل دانش آموزی که مکانیک می خواند از ماشین پیکان سر در می آورد اما امروز ماشین ها دارای سیستم های کامپیوتری شده اند. به همین خاطر است که داریم رشته «مکاترانیک» را طراحی می کنیم.
در دوره های نظری هم تغییرات زیادی را شاهد خواهیم بود. در ریاضیات و علوم تجربی در سال های آینده با توجه به نیاز روز شاهد تغییراتی خواهیم بود. فناوری های تازه مثل بیوتکنولوژی، نانو تکنولوژی، آی تی و آی سی تی باید در کتاب های درسی مدارس نیز وارد شود. آموزش کامپیوتر در گذشته در سال سوم دبیرستان وجود داشت ولی امروز به ششم ابتدایی منتقل شده است. احتمال می دهم در سال های آینده به پایه پنجم منتقل شود. چون در سال های آینده آموزش ما آی تی بیس خواهد شد، نیاز است که بچه ها کار با رایانه را زودتر یاد بگیرند.
این همه تغییر در نظام آموزش و پرورش اتفاق افتاده است. از نظر نیروی انسانی به مشکلی بر نخوردید؟ برنامه ریزی نیاز به ورود فکر های تازه دارد.
خوشبختانه سازمان پژوهش یک سازمان با درهای باز است. به این معنا که اگر متخصصی در بیرون سازمان وجود داشته باشد می توانیم از او استفاده کنیم. از همان اول تصمیم گرفتیم ارتباط خود را با حوزه های علمیه، دانشگاه ها و صاحبنظران علمی حفظ کنیم. همچنین از نیروهای بازنشسته می خواهیم که تمدید خدمت کنند و به هر صورت ممکن از توان و دانش آن ها استفاده کنیم.
در عین حال به جوان شدن سازمان اعتقاد داریم. بر این اساس سازمان پژوهش تابع قوانین دانشگاه شده و به صورت هیات امنایی اداره می شود. بین سیصد تا چهارصد نیرو داریم. به همین اندازه هم از تخصص های بیرون هم به صورت پاره وقت و حق التحقیق استفاده می کنیم.
در بخش نظارت اجرایی چطور؟
بله، مهم ترین موضوع بعد از تولید محتوای کتاب های درسی، این است که ببینیم برنامه قصد شده چگونه اجرا می شود. در آموزش و پرورش سه اصطلاح به نام های برنامه قصد شده، برنامه اجرا شده و برنامه کسب شده وجود دارد. آنچه در مرحله آخر دانش آموز یاد می گیرد باید در رفتار او مشخص شود. ما دنبال این هستیم که فاصله میان برنامه قصد شده با برنامه کسب شده را هرچه کمتر کنیم. برنامه اجرایی و عملیاتی است. برای همین مهم است که نیروی انسانی در بخش اجرایی چگونه تربیت شده باشد.
در این خصوص آموزش و پرورش بعضی از کارها را به صورت ضرب العجلی انجام داده ایم. مثل دوره های کوتاه مدت بازآموزی و ضمن خدمت و کارآموزی. بین 150 تا 300 ساعت آموزش وجود دارد. بخش عمده معلمان پایه های جدید التاسیس این دوره ها را دیده اند. البته نواقصی هم وجود دارد.
برنامه درازمدت بر پایه سند تحول افتتاح دانشگاه فرهنگیان است که بر حسب قانون مقرر شده آموزش و پرورش نیروهایش را از میان فارغ التحصیلان این دانشگاه تامین کند. امسال دومین دوره ای است که این دانشگاه نیرو می گیرد و اگر در جذب، تربیت و نگهداشت نیرو در دانشگاه فرهنگیان موفق باشیم، بدون شک تحولی در آموزش و پرورش ما رخ خواهد داد.
ما متجاوز از یک میلیون نیرو داریم که این حجم از کارکنان نیازمند برنامه ریزی دقیق آموزش و پرورش هستند تا به موقع و به اندازه نیروهای تازه جایگزین بازنشسته ها شوند. یکی از ویژگی های دانشگاه فرهنگیان این است که تلاش می کنیم دانش را با تجربه توامان ارایه دهیم. یعنی در واقع علاوه بر آن که دانشجو هستند باید در دوره های کارورزی شرکت کنند و به عنوان دستیار معلم در سر کلاس حاضر شوند.
در آینده معلم های ابتدایی با تحصیلات دکتری آموزش ابتدایی خواهیم داشت
چون دانشگاه تا پایان دوره دکتری دانشجو خواهد پذیرفت، در آینن نامه های اجرایی پیشبینی شده است که آموزش معلمان پیوسته نباشد. یعنی وقتی لیسانس گرفتند، حداقل دو سال درس بدهند و بعد دوباره به دوره فوق لیسنانس بروند.
با توجه به نظام رتبه بندی که در دستور کار است، معلم می تواند دانشجوی دوره دکتری آموزش ابتدایی باشد و در مقطع ابتدایی هم تدریس کند. این یعنی یک انقلاب در نیروی انسانی آموزش و پرورش. در نظام پیش از تحول، می بینید که رتبه بندی معلمان این گونه است که دیپلم و فوق دیپلم ها به ابتدایی ها آموزش می دهند. لیسانس ها معلم راهنمایی هستند و فوق لیسناس و دکتری ها در دبیرستان مشغول به تدریس هستند.
امیدواریم در سال های آینده که اولین خروجی های دانشگاه فرهنگیان که وارد جریان کار در آموزش و پرورش می شوند، تحول در بخش رتبه بندی هم رخ داده باشد.
با توجه به این که نظام تازه آموزشی خیلی سریع وارد عرصه عملیاتی شد، لزوم بازبینی و ارزشیابی کتاب و معلم و کل سیستم بیشتر حس می شود. در این زمینه چقدر فعال هستید؟
در هر نظام جدیدی حتما بازخوردگیری و ارزشیابی اصل است. یعنی نمی توانیم چرخه اجرا را بدون ایستگاه ارزشیابی ادامه بدهیم. البته معتقد نیستم که ما سریع وارد عرصه اجرایی شدیم. معتقدم حتی در تحول تاخیر سی ساله داشتیم. مشکلات کشور این فرصت را از نظام گرفت.
اما در اجرایی شدن سند، با بخشی از صحبت های شما موافقم. بله، هر سند ضمن این که تصویب می شود، نیازمند یک نقشه راه برای اجرا هم هست. باید پیش از اجرا آمادگی هایی فراهم شود. در بخشی از قسمت ها این میانه راه پیشبینی و فراهم نشده است. اما آنچه در سازمان خود کاری را انجام می دهیم که یک اعتبار بخشی نظری و یک اعتبار بخشی کوتاه مدت عملی لحاظ شود. به این صورت که محتوا می رود از طریق معلمان و گروه هایی که کارشان تحلیل محتواست بررسی می شود. آن ها به ما بازخورد می دهند و می گویند این محتوا بر اساس اهداف، چه نقاط ضعف و قوتی دارد.
سال اول اجرایی شدن کتاب، اجرای آزمایشی است. البته میدان آزمایش ما عمومی است و ارزشیابی اصلی در این مرحله است که صورت می گیرد. وقتی نتایج ارزشیابی پژوهشگاه پس از یک سال اجرا آمد، تغییرات لازم اعمال می شود.
اما با این وجود معتقدم باید سیستم آموزشی ما یک ارزشیابی کلی داشته باشد. در آموزش پرورش پیش از تحول این چنین است که در پایان سال یک امتحان نهایی از بچه ها می گیرند. اگر در یک منطقه نمرات خوبی کسب شود می گویند در این منطقه معلم خوب درس داده است. جایی که نمرات پایین است، می گویند معلم ضعیف بوده است.در حالی که خود معلم را مستقیما ارزشیابی نکرده اند. در حالی که موضوع تنها این دو عامل معلم و کتاب نیست. امکانات آموزشی بسیار مهم است و در امتحان از قلم می افتد.
راهی که ما طراحی کرده ایم این است که بررسی شود که برای چه دانش آموزی، چه معلمی چه محتوایی را ارایه داده است. باید برون دادها را بررسی کنیم تا بفهمیم در این چند سالی که نظام تازه آمده است، چه اتفاق متفاوتی رخ داده است.
مثلا ما در مقطعی معلمان را ارزشیابی کردیم. دیدیم، در برخی از مدارس معلمان دوره آموزشی ندیده اند. خب، در این مدارس اگر نمره بچه ها پایین باشد ایراد از کتاب درسی نیست. یا مواردی داشتیم که معلم آموزش دیده به سر کلاس رفته بوده ولی به دلیل شلوغ بودن و تعداد غیر استاندارد دانش آموز، بازده آموزشی خوب نبوده است. بنابراین بررسی برون داد نهایی در کنار برون داد اولیه هم برای ما بسیار مهم خواهد بود.
این که بگوییم فلان درس را به کودک آموختیم کافی نیست. باید بپرسیم که بعد از آن چه شد؟ آیا سواد دانش آموز زیاد شد؟ اخلاقش اصلاح شد؟ خلاقیتش شکوفا شد؟
پایش برنامه درسی ملی، هم کاری است درون سازمانی که در سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی انجام می دهیم. می خواهیم ببینیم از کجا به کجا رسیده ایم.
سال تحصیلی 92-91 برای اولین بار کتاب های تازه وارد سیستم آموزشی ما شد. می خواهم دقیقا بدانم، نتیجه ارزشیابی های متفاوتی که نام بردید در اصلاح کتاب ها چگونه بود؟ کدام موارد از کدام کتاب ها برای سال تحصیلی حاضر تغییر کرد؟
مثلا در کتاب فارسی ششم در درس مربوط به خرمشهر، نقاش ما کوه کشیده بود. تذکر دادند که این شهرها اصلا کوه ندارد و در کتاب سال تازه آن را اصلاح کردیم.
یا مثلا شعری در کتاب بود که گفتند سنگین است. آن را از متن کتاب منتقل کردیم به پشت جلد.
در درس فارسی به محتوای درس ها اعتراض کردند و گفتند باید باید مطابق مضامین انقلابی باشد. بر همین اساس محتوای سه درس تغییر کرد. گفتند ریاضی سخت است. بازنگری کردیم. بعضی جاها توضیحات کتاب را افزایش دادیم و برای برخی مباحث هم راهنمای معلم اختصاص دادیم. یا مثلا جایی گفتند فونت قلم کوچک است، آن را بزرگ کردیم. برخی تصاویر درس عربی تغییر کرد.
اما چون از همان ابتدا متحوا را بر اساس برنامه و استاندارد های خاصی طراحی کرده بودیم، این گونه نبود که یک دفعه بیاییم و تغییر اساسی بدهیم.
در درس تفکر و پژوهش هم با این که حوزه تازه ای بود از کتاب آن استقبال شد. نیاز به اصلاحاتی داشت که آن را اعمال کردیم. اما در سال های آینده موضوع فلسفه کودکان را جدی تر پیگیری خواهیم کرد. فلسفه برای کودکان می تواند در حوزه عدالت اجتماعی مفید باشد.
درباره همین مساله «فلسفه برای کودکان» مدتی قبل گفت و گویی با گروهی به همین نام، داشتیم. به متحوای آموزشی درس «تفکر و پژوهش» انتقاد داشتند و می گفتند نگاه مولفان به این مبحث حرفه ای نبوده است.
دوستان صاحبنظر هستند و می توانند نظرات متفاوتی داشته باشند. نقد کردن از تولید کردن ساده تر است. اما، بالاخره پیشنهاد جایگزین آن ها چیست؟ ما قدم اول را در زمینه «فلسفه برای کودکان» برداشتیم و حتما هم مشکلاتی داریم. کشور ما فلسفه خیزبوده است اما در هیچ زمانی آموزش فلسفه به کودکان در ایران سابقه نداشته.
آن چیزی که الان در غرب مرسوم است به «فلسفه برای کودکان» اصلا فلسفه نیست. آن ها مقولات اجتماعی را با سوال همراه کرده اند. ما هم کاری شبیه به آن کردیم اما دنبال آن هستیم که نوع اندیشیدن و خردورزی را به بچه ها یاد دهیم. این نیازمند آن است که علاوه بر داشتن یک درس ویژه، این نوع تفکر را در بستر همه دروس تجلی دهیم. تجلی به این معناست که برای دانش آموز و هرکس دیگری که می خواهد فیلسوفی کند، تبیین کنیم که به این سوال ها پاسخ دهد: «چرا»، «چگونه»، «چیست». اما به شرطی که در پاسخ دادن به این سوال ها شعر نسراید و تناقض نگوید. فلسفه عرصه شعر نیست.
عرض کردم سازمان ما، سازمانی با درهای باز است. اگر کسی بیاید و بخواهد کمکی کند در را به روی اون نمی بندیم. اما یک اصولی بر کار ما حاکم است و آن چیزی به جز سیاست های ابلاغی رهبری، سند برنامه درسی ملی و سند تحول نظام آموزش و پرورش است. آدم ها دلشان خیلی چیزها می خواهد اما همه باید روی ریل قانون حرکت کنند. روی این ریل هرکس می خواهد به ما کمک کند می تواند این کار را انجام دهد.